سیاست

تلاش طالبان برای ایجاد بی‌اعتمادی میان مردم و نیرو های مقاومت

کاوه آهنگر

از پنجشیر گزارش می‌رسد که در طی روز های اخیر طالبان با مردم محل نشست های داشته اند که در نتیجۀ این نشست ها عهدنامۀ میان نماینده‌گان مردم و ادارۀ طالبان در پنجشیر به امضا رسیده است. به اساس این عهدنامه مردم به نیرو های مقاومت نباید کمک کنند و از جانب دیگر طالبان متعهد می‌شوند که مکاتب، منازل مسکونی و ساختمان های ملکی را که منحیث قرارگاه های نظامی استفاده می‌کنند، ترک کنند، روند تلاشی و جستجوی خانه ها را توقف داده، حق و نا حق تیلفون های همراه مردم را بازرسی نکنند.

گذشته از این که این عهدنامه هیچ ضمانت اجرایی ندارد؛ چون طالبان منحیث یک گروه اشغال‌گر، دست به هر کاری که دل شان خواست در پنجشیر می‌زنند و هیچ مرجع و مسئولی هم وجود ندارد که مردم از طالبان به آنها دادخواهی کنند، یا اعمال طالبان را اداره کند، این تلاش طالبان نشانی از تضعیف قدرت شان در پنجشیر است.

از جمله خصایص بارز و ذاتی نظام های توتالیتر و مستبد این است که به هیچ عهد وپیمانی با مردم و جامعه پای‌بند نیستند. نظام های استبدادی جز به زور به هیچ امر و ارزش دیگری تمکین نمی‌کنند. نظام طالبان که یک دیکتاتوری قومی در عبا و قبای مذهب است، از این خصلت، بهره های فراوان در خود دارد. تجربه نشان داده است که طالبان به هیچ اصل و ارزشی پای‌بند و متعهد نیستند. وقتی منافع شان به خطر بیفتد یا منافع شان اقتضا کند، آنها حتا از تحریف و تقلیب در نصوص صریح قرآن کریم نیز ابا ندارند. بنابراین بستن عهد و پیمان با آنها هیچ ارزش و اهمیتی ندارد. این نکته را مردم شریف پنجشیر می‌فهمند و طالبان خود نیز بر این امر واقف هستند، که مردم به عهد و پیمان آنها باور و اعتماد ندارند.

پس انگیزه‌ی طالبان از این تلاش ها چی می‌تواند باشد؟

در نخست باید اذعان کنم که با خواندن این خبر به یاد سال های دور افتادم، سال های که آمرصاحب شهید در برابر ارتش روس و حکومت دست نشانده آن می‌رزمید. بیادم است که در آن دوران نیز هراز گاهی حکومت وقت، ریش سفیدان و بزرگان پنجشیری را جمع می‌کرد و تلاش می‌نمود تا وجۀ مجاهدین و به ویژه آمرصاحب را در نظر مردم تضعیف کرده، زمینۀ دوری مردم از رزمنده‌گان آزادی را فراهم کند. آنها نیز همانند طالبان با لحنی ظاهراً نرم اما آغشته با اخطار و هشدار، به مردم تفهیم می‌کردند تا از کمک کردن به مجاهدین ابا ورزند و پسر های شان را که در جبهات جنگ حضور دارند، به خانه و روستا برگردانند. شباهت های جالبی را می‌توان میان تلاش های حکومت دست نشاندۀ روس و طالبان برای تطمیع و تخویف مردم به منظور ایجاد فاصله میان مردم و چریک ها دریافت.

در مجموع طالبان از راه اندازی این نشست ها و نوشتن این عهدنامه، دو تا هدف می‌توانند داشته باشند؛ نخست این که از این طریق آنها تلاش می‌کنند تا بین مردم و نیرو های مقاومت فاصله بیندازند و بدین وسیله چریک های مقاومت را که شدیداً به حمایت مردم نیاز دارند، نسبت به مردم بی اعتماد ساخته، زمینه را برای دوری مردم از چریک ها فراهم کنند.

بلخاب همین اکنون عملاً به پنجشیر دیگر و اندراب دیگر تبدیل شده است. طالبان حتا اگر موفق شده باشند، مرکز این شهرستان را اشغال کنند، موفق نشده اند که مولوی مهدی و نیرو هایش را نابود کنند، و در جنگ های پارتیزانی زنده نگهداشتن پارتیزان ها، بیش از حفظ اراضی، اهمیت دارد.

در جنگ های چریکی حمایت مردم از پارتیزان ها یک امر حیاتی به شمار می‌رود. هیچ گروه پارتیزانی نمی‌تواند بدون حمایت مردم دوام بیاورد. تجربۀ جنگ های آمرصاحب شهید در پنجشیر به خوبی این مورد را ثابت ساخته است، و طالبان با اجرای چنین مانور ها تلاش می‌کنند تا باور چریک ها را نسبت به مردم خدشه‌دار ساخته، بی‌اعتمادی را میان شان ایجاد کنند.

و اما دومین دلیل که احتمالاً عمده‌ترین دلیل است؛ همانا هراس طالبان از جنگیدن در چندین جبهه است. طالبان که تا قبل از این تنها در بدخشان، ولسوالی های خوست و فرنگ و اندراب ولایت بغلان و ولایات پنجشیر، کاپیسا، پروان و بخش های از کابل می‌جنگیدند، اینک ناگزیر اند در جبهۀ جدیدی که در بلخاب ایجاد شده است نیز بجنگند، و برای همین است که تلاش می‌کنند وضعیت را در پنجشیر به نحوی مدیریت کنند، تا بتوانند بخشی از نیرو های خود را به بلخاب بفرستند. این نکته را نیز باید در نظر داشت که قطعات بدری، منصوری و قطعۀ سرخ طالبان که جنگجویان حرفوی این گروه را تشکیل می‌دهند، حد اقل از دو ماه بدین‌سو در پنجشیر، اندراب و خوست و فرنگ سخت مصروف جنگ با چریک های مقاومت هستند که این جنگ ها گذشته از این که این نیرو های را به گونۀ قابل توجهی خسته ساخته است، تلفات چشم‌گیری را نیز نصیب آنها کرده است. بنابراین برای طالبان خیلی مهم است که بتوانند نیرو های خود را با خاطر آسوده از پنجشیر بیرون کشیده، در بلخاب به جنگ سوق دهند.

بلخاب همین اکنون عملاً به پنجشیر دیگر و اندراب دیگر تبدیل شده است. طالبان حتا اگر موفق شده باشند، مرکز این شهرستان را اشغال کنند، موفق نشده اند که مولوی مهدی و نیرو هایش را نابود کنند، و در جنگ های پارتیزانی زنده نگهداشتن پارتیزان ها، بیش از حفظ اراضی، اهمیت دارد.

همین اکنون گزارش های در رسانه ها به نشر رسیده اند مبنی بر این که طالبان به دلیل کمبود جنگجو، از مسئولین محلی برخی ولسوالی های بامیان تقاضا کرده اند تا حداقل صد جنگجو علاوه بر نیرو های موجود طالبان در آن ولسوالی به مرکز بامیان گسیل کنند، که بی‌تردید از این نیرو ها در نبرد های بلخاب کارگرفته خواهد شد. جنگ بلخاب، جنگ یک شهرستان یا یک دره با طالبان نیست، علی‌الرغم تلاش های ایران و پاکستان برای فرونشاندن آتش قیام مردم، به زودی ما شاهد گسترش دامنۀ ای جنگ به سرتاسر هزاره‌جات خواهیم بود؛ جنگی که مدیریت آن از لحاظ منابع انسانی و تجهیزات جنگی و هم از لحاظ تأمین هزینه ها از توان طالبان خیلی بالاست.

نوشته های هم‌سان

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button