هراس های پنهانی طالبان در قطعنامه جلسه ملا های این گروه
کاوه آهنگر
پس از تبلیغات فراوان و آمادهگی های خیلی زیاد، گروه طــالبــان جلسۀ سه روزۀ ملا های طرفدار شان را برگزار کردند. شرکت کنندهگان این نشست سه روزه که به قول طالبان تعداد شان به 4595 نفر میرسید، همه یا از اعضای گروه طالبان بودند، یا از حامیان پروپاقرص آنها. اشتراک کنندهگان در ختم این نشست، قطعنامۀ را به تصویب رسانیدند که دارای یازده ماده است. از آنجایی که این قطعنامه نخستین سندی است که در طی ده ماه حاکمیت طالبان به تصویب رسیده است، برای درک ماهیت و اهداف نظام طالبان حایز اهمیت میباشد.
مواردی که در این قطعنامه آمده اند، تازهگی ندارند؛ رهبران طالبان همیشه این مسایل را به تکرار گفته و میگویند، اما آنچه این سند را جالبتر میسازد، هدف و غایتی است که طالبان برای این سند در نظر دارند. در حالی که تعدادی از فعالین مدنی از بدو ورود طالبان به شهر کابل، تلاش دارند تا سیمای این گروه را معتدل، میانهرو و حتا مدرن جلوه بدهند، طالبان با ارایهی این سند جای هیچ شک و شبههای را نگذاشتند که اینان همان طالبانی اند که در دهۀ نود میلادی بودند؛ همان گروه متحجر، افراطی، متعصب، قومگرا و مزدور بیگانه.
این قطعنامه از یک لحاظ دیگر نیز حایز اهمیت است، و آن این که وقتی پشت ورق های این سند را میخوانیم به نقطه ضعف های طالبان و به آنچه که آنها را با وجود داشتن افغانستان در دستان شان، رنج میدهد، پیمیبریم. فقط کافی است که نقطه مقابل هر مادۀ این قطعنامه را دید تا به عمق مشکلات نظام طالبان پیبرد.
ماده اول قطعنامه تاکید دارد که نظام فعلی در افغانستان نعمت خداوند است، که خواست مردم افغانستان بوده است. این نظام توانسته است امنیت، عدالت، عزت و برکت در کشور بیاورد. جملات ماده اول به خوبی نشان میدهند که طالبان تلاش دارند تا نظام شان را نظامی قلمداد کنند که نه تنها مورد حمایت مردم قرار دارد بلکه تائید الهی را نیز دارا میباشد. آنها از همان واژه ها خیلی مروج در پروپاگندهای سیاسی استفاده کرده اند. این ماده را اشتراک کنندهگان در حالی نوشتند که دو روز نخست جلسۀ شان مورد حملات شدید گروه های ضد طالبان قرار گرفت، نبرد های شدید از ماه ها بدینسو در اندراب، پنجشیر، خوست و فرنگ، بدخشان، بلخاب، کاپیسا، پروان و کابل جریان دارد و طالبان از آن مناطق روزانه ده ها جسد از افراد خود را به خانواده های شان تسلیم میکنند. گرسنگی شدیدی که دامنگیر بیش از هفتاد درصد مردم افغانستان است، شاهدیست بر نادرستی ادعای آنها مبنی بر آوردن «برکت».
ماده دوم بیعت به ملا هبت الله آخندزاده است. اشتراک کنندهگان این نشست در حالی با ملا هبت الله بیعت کردند که هیچ یک او را نمیشناسند، چهرهاش را ندیده اند و در موردش هیچ معلوماتی، جز آنچه دستگاه تبلغیات طالبان به نشر میرساند، ندارند. در تاریخ اسلام نمیتوان موردی را یافت که بیعت با شخص مجهول الهویهی صورت گرفته باشد. از زمان پیامبر اکرم (ص) تا عصر خلفای راشدین (رض) و حتا در زمان خلافت اموی ها و عباسی ها، بیعت همیشه به گونۀ واضح، صریح و در حالی که گرفته میشد که بیعت کننده، بیعت شونده را میدید یا میشناخت. آنچه طالبان در جلسه سه روزۀ خود به نام بیعت به نمایش گذاشتند، بدعتی بود که ریشه و منشأ در تعالیم اسلام یا تاریخ اسلام ندارد.
با این که هدف طالبان از برگزاری این نشست و تصویب این قطعنامه، کسب مشروعیت برای امارت شان است، اما این قطعنامه راز های سر به مُهری را از ترس و هراس های طالبان بر ملا کرده است، با یک بررسی اجمالی و شتابزده، قطعنامۀ جلسۀ سه روزۀ ملا های گروه طالبان به خوبی تصویری از ترس و هراس های طالبان برای ما ترسیم میکند؛ ترس و هراس های که شیرینی حکمرانی بر سرزمین افغانستان را به کام رهبران این گروه تلخ ساخته است.
ماده سوم قطعنامه، رجز خوانی طالبان است در مورد شکست نیرو های خارجی و گرفتن قدرت سیاسی بدون حمایت کشور های خارجی. مردم افغانستان همه میدانند که موافقت نامۀ دوحه میان امریکا و طالبان راه را برای به قدرت رسیدن طالبان هموار کرد و الی طالبان اگر بیست سال دیگر هم جنگ میکردند نمیتوانستند قدرت را بدست بیاورند. به قدرت رسیدن طالبان پس از امضای موافقتنامه دوحه در حقیقت آنها را از آن اصل جهادگرایی شان دور کرده، و همین مورد است که جریان های افراطی اسلامی چون داعش را دشمن آنها ساخته است. گروه های افراطی چون داعش طالبان را به دلیل امضا کردن موافقتنامه با امریکا، مرتد میخوانند. طالبان با درج این نکته که آنها افغانستان را بدون هرگونه حمایتی اشغال کرده اند، نخست تلاشی است برای پوشانیدن نقش موافقتنامۀ دوحه در به قدرت رسانیدن آنها و در ثانی پنهان نگهداشتن نقش پاکستان در تقویت و حمایت از این گروه افراطی.
مورد دیگری که در این مادۀ قطعنامه آمده است، خواست اشتراک کنندهگان از کشور های جهان، به ویژه کشور ها و سازمان های اسلامی است تا نظام طالبان را به رسمیت بشناسند. اینجا طالبان دقیقاً به اصل مطلب که همانا رنجبردن شان از بابت به رسمیت شناخته نشدن از طرف جامعۀ جهانی است، پرداخته اند. موضوع رفع تحریم ها و آزاد سازی پول های منجمد شدۀ افغانستان نیز در این ماده گنجانیده شده اند.
در ماده پنجم این قطعنامه اشتراک کننده ها از کشور های منطقه خواسته اند تا به مخالفین نظام امارت اجازه فعالیت در کشور های شان را ندهند تا امارت اسلامی نیز اصل عدم مداخله در امور کشور های دیگر را محترم بشمارد. این ماده به وضوح تشویش و هراس طالبان از گسترش حمایت کشور های منطقه و جهان از جبهه مقاومت ملی را به نمایش میگذارد. در این ماده اشتراک کنندهگان به وضوح موجودیت مخالفین نظام امارت را پذیرفته اند و برای همین از کشور های منطقه خواسته اند تا این مخالفین را حمایت نکنند. این ماده به صورت واضح ناقض ماده اول این قطعنامه است که در آن از آوردن امنیت در سرتاسر کشور صحبت گردیده است.
در ماده ششم ملا های شرکت کننده مخالفین نظام طالبان را باغی خوانده اند. باغی در شریعت اسلام به کسانی گفته میشود که در برابر نظام مشروع و عادل دست به اسلحه ببرند و در صدد سرنگونی آن باشند. بیتردید منظور شرکت کنندهگان از کلمۀ باغی، جبهه مقاومت ملی است که تنها سازمان مخالف نظام امارت است که در داخل افغانستان دارای جبهات نظامی میباشد. در این ماده به خوبی میتوان هراس طالبان را از توانمند شدن جبهه مقاومت حس کرد.
ماده هفتم قطعنامه به صورت بسیار مختصر هرنوع رابطه و کمک با گروه افراطی داعش را ناروا خوانده است. گنجانیدن این ماده در این قطعنامه در حقیقت دادن وجهه و هویت به گروه افراطی داعش است که گفته میشود، اکثر عملیات های که به نام داعش صورت میگیرد، توسط شبکه حقانی اجرا میگردد. داعش نام برنامه استراتیژیکی است که آماج آن کشور های آسیای میانه، قفقاز تا حدود جمهوری داغستان فدراتیف روسیه است که ظرفیت بزرگی برای پذیرش گروه های افراطی اسلامی در این منطقه وجود دارد. شبکه حقانی با فرماندهانی چون قاری فصیح الدین از تطبیق کنندهگان اصلی این برنامه به حساب میروند.
در ماده هشتم این قطعنامه از تمام علمای دینی خواسته شده است تا بحث ها و مناظره های اختلافی را در رسانه ها مطرح نکنند. این خواست اشتراک کنندهگان به خوبی نشان میدهد که طالبان از علمای دینی که جسارت گفتن سخن حق را دارند، خیلی هراسان اند. طالبان از بدو پیدایش این گروه هرگز تحمل نظر مخالف علمای دینی را نداشته اند و برای همین است که دست های رهبران این گروه به خون علمای دینی که از گفتن سخن حق ابا نورزیده اند، آغشته است. این ماده در حقیقت هشداری است به علمای دینی مخالف طالبان که متوجه رفتار و گفتار خود باشند و سخن خلاف امارت اسلامی در رسانه ها بر زبان نیارند.
در ماده دهم این قطعنامه اشتراک کنندهگان از گروه طالبان خواسته اند که وحدت داخلی این گروه را بیش از این مستحکمتر بسازد. البته در کنار درخواست برای تحکیم بیشتر وحدت داخلی گروه طالبان از وحدت ملی و تمامیت ارضی افغانستان نیز یاد گردیده است که این دو مورد اخیر بیشتر جنبۀ تشریفاتی دارند تا مطلب اصلی این ماده که همانا خواستن از گروه طالبان برای تحکیم وحدت داخلی شان است، تحت الشعاع قرار بگیرد و زیاد جلب توجه نکند. اما واضح است وقتی آنها از تحکیم وحدت داخلی گروه طالبان سخن میزنند، به قول هندی ها «دال مین کچهـ کالا هی» و یا به قول افغانستانی ها «کاسهی زیر نیم کاسه» است.
با وجود این که طالبان خیلی تلاش برای پنهان کردن اختلافات داخلی خود دارند، اما اینک دیگر همه بر اختلافات درونی این گروه واقف اند. حوادث اخیر در ولایت فاریاب که فرماندهانی چون قاری صلاح الدین و مخدوم عالم مورد غضب گروه طالبان قرار گرفته اند، و یا راه اندازی عملیات نظامی بالای ولسوالی بلخاب به منظور کشتن و یا دستگیری مولوی مهدی مجاهد که تنها فرمانده شیعه و هزاره تبار در گروه طالبان بود، همه نشان دهندۀ اوج اختلافات درونی در میان این گروه است.
با این که هدف طالبان از برگزاری این نشست و تصویب این قطعنامه، کسب مشروعیت برای امارت شان است، اما این قطعنامه راز های سر به مُهری را از ترس و هراس های طالبان بر ملا کرده است، با یک بررسی اجمالی و شتابزده، قطعنامۀ جلسۀ سه روزۀ ملا های گروه طالبان به خوبی تصویری از ترس و هراس های طالبان برای ما ترسیم میکند؛ ترس و هراس های که شیرینی حکمرانی بر سرزمین افغانستان را به کام رهبران این گروه تلخ ساخته است.