سیاست

ارزشهای اسلامی یا پروژه های استخباراتی؟

دکتر محمود غزالی

نگارنده به عنوان متخصص درعلوم اسلامی به این باورم که در اسلام هیچ حدی برای بیان اندیشه وجود نداشته و ابرازعقیده وبیان اندیشه تا زمانی که با حقوق انسانی دیگر برخورد نیافته، از سوی اسلام ضمانت شده است، چنین قرائتی از دین واندیشه دینی را قرائت محققانه وعالمانه می دانم.

اما درجامعه سنتی افغانستان قرائت ناقصی ازدین وجود دارد که به آزادی اندیشه وبیان ارزشی قائل نیست، وجریان های اسلامی ومتصدیان دین هم برای خفه کردن صداهای دیگران از آن استفاده اعظمی برده و تا توانسته فهم دیگر ستیزانه را درمیان مردم به وسائل مختلف رواج داده اند که نمی دانم خوشبختانه بگویم یا متاسفانه امروز خودشان بیشتر از دیگران قربانی این اندیشه شده اند.

در بیست سال گذشته حکومت های افغانستان با زور وفشارغربی ها خواسته ویا ناخواسته به این ارزش اسلامی و انسانی پابندی نشان داده و کسی را بخاطر بیان اندیشه‌اش مجازات نکرده و زندانی ننموده اند واین باعث شد که مخالفان حکومت هم از این ارزش استفاده برده و از نگاه فکری وفرهنگی پایه های جمهوریت را سست ومتزلزل سازند. بارها ازعالمان دینی شنیده‌ام که برای توجیه انتقادات خود و استفاده از آزادی بیان از قرآن و سنت دلیل می آوردند و آزادی بیان را ارزش الهی می دانستند که در قران و سنت به آن توجه شده است و تا توان داشتند به بهانه آزادی بیان و عقیده بر فرق حکومت وحکومتیان می کوبیدند، اما امروز که گروه طالبان به قدرت رسیده اند از آن ارزش الهی! واز آن قران و سنت خبری نیست، در آن زمان بخاطر این‌که امنیت ملی مصئونیت یک خانه را در نظر نگرفته بود و به تلاشی خانه‌ای در مرکز پنجشیر پرداخته بود، تمام خطیبان مساجد سخنرانی کرده واین عمل حکومت را عمل ضد انسانی و ضد قانون وشریعت معرفی کردند، اما امروز که خانه های مردم افغانستان بدون هیچگونه توجیه شرعی وقانونی تلاشی می شود یک نفر از این عالم نماها که زمینه ساز فروپاشی دولت و تسلط طالبان بودند، جرأت نمی کنند که از ارزش های الهی!! در برابر دوستان خود دفاع کنند. فکر کنم که قران وسنت را فراموش کرده اند ومنتظر اند که جریان های استخباراتی چه دستوری برای شان صادر می کنند.

از طرف دیگر شبکه های اجتماعی به ویژه فیسبوک ویدیوهای آزار دهنده تروریستان را بدون سانسور وبدون هیچ قید وبندی نشر می کرد صحنه های خشونت باری که با دیدن آن تا یک هفته حال آدمی بهم می خورد، اما امروز همین شبکه انتقادات نوشتاری را هم مسدود می کند و این باعث شده که منتقدان گاهی طالبان را بنام جالبان بنویسند و گاهی نقطه گذاری کنند، از این کارنامه های شبکه های اجتماعی آدمی درمی یابد که جریان های افراطی ورسانه های اجتماعی همگی با هم در ارتباط بوده و در خدمت استخبارات جهانی قرار دارند که می خواهند ملت های مورد هدف شان را به باد دهند وکشورهای شان را زیر هرعنوانی تحت تسلط خویش قرار دهند، والا کدام عقل می پذیرد که نشر ویدیوهای خشونت بار طالبان و داعش در فیسبوک بند نشود اما انتقاد ساده از جریان های افراطی باعث انسداد رخنامه شخص گردد؟

در پهلوی جریان های تروریستی چون طالبان، جریان های اسلامی دیگر هم از آزادی بیان بخاطر زمینه سازی سقوط افغانستان استفاده زیادی کردند مانند: جمعیت اصلاح، جمعیت اسلامی، حزب تحریر و جریان های سلفی و… اما در این روزها با وجود ظلم وستم بی سابقه هیچ یک از این جریان ها صدای عدالت خواهی ودفع ظلم وتطبیق قانون الهی را بلند نمی کنند! نه تنها صدا بلند نمی کنند بلکه خودشان ورسانه های شان تریبون تبلیغ برای حاکمیت تروریستان شده اند. اعضای برجسته جمعیت اصلاح همگی به ترکیه سرزمین خلافت پناه برده اند، وتلویزیون جمعیت اصلاح منبر امارت طالبان شده است و گروه های سلفی بیشترشان به داعش پیوسته ودر کنر و ننگرهار فعالیت می‌کنند.

بارها در کتاب های اندیشمندان مخالف اسلامگرایان می خواندم که اسلامگرایان به دمکراسی وآزادی بیان ودیگر ارزش های انسانی باور ندارند و این که در جاهایی به این ارزش ها پابندی نشان می دهند از سرناچاری وتاکتیکی است، چنین سخنی برای من که از اسلام وارزش های اسلامی اگاهی داشتم غیر قابل قبول بود اما گذشت زمان و واقعیت های ماه های اخیر صحت سخنان این اندیشمندان را به اثبات رسانید.

حالا اگر غربی ها وکسان دیگر بردمکراسی خواهی اسلامگرایان اعتماد نکنند، قابل درک وموجه بوده ودلیل ان هم کارنامه های اسلامگرایان در افغانستان وایران است، که همه مردم افغانستان ودنیا آن را با چشم سر می بینند که سراپا وحشت، دهشت انسان‌سوزی است.

یکی از بدبختی های مردم افغانستان این است که نیروهای استخباراتی منطقه و جهان در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده اند، وبدون دستور این نهادها نه ملایی فتوا می دهد و نه روشنفکری اظهار نظر می کند و نه عسکری به میدان جنگ می رود.

در پهلوی جریان های تروریستی چون طالبان، جریان های اسلامی دیگر هم از آزادی بیان بخاطر زمینه سازی سقوط افغانستان استفاده زیادی کردند مانند: جمعیت اصلاح، جمعیت اسلامی، حزب تحریر وجریان های سلفی و… اما در این روزها با وجود ظلم وستم بی سابقه هیچ یک از این جریان ها صدای عدالت خواهی ودفع ظلم وتطبیق قانون الهی را بلند نمی کنند!

از برجسته ترین مشخصه‌ای که در روابط میان حکومت استخباراتی وجامعه اش رخ می نماید، رابطه خشونت است. اگر طالبان خود را از مردم دانسته و برخواسته از متن جامعه می دانند، چرا در برابر مردم خشونت می ورزند؟ وچرا مردم پس از به قدرت رسیدن این ها کشور را ترک می‌کنند؟ واقعیت این است که امارت طالبان تحت پوشش استراتیژی کلان جهانی بر ملت ما تحمیل شده است و برخواسته از اراده و بطن جامعۀ ما نیست. اگرچه طالبان ادعا کنند و تحلیل‌گران کرایی توجیه نمایند. همانگونه که غرب‌گرایی در جامعه ما بیگانه است و تحمیل آن خشونت به تمام معنا به حساب می آید، تحمیل اسلام‌گرایی افراطی نیز بر مردم ما هم خشونت تمام عیار است که نه توجیه دینی دارد ونه عقلانی و نه انسانی. بناء به عنوان فردی از جامعه انسانی به انسان دوستان جهان پیشنهاد می کنم که با تمام قدرت در برابرظلمی که بر مردم افغانستان صورت می گیرد بایستند ونگذارند کمپنی های آدم کشی ونیروهای پیدا و پنهان استخباراتی این بخش از مظلوم ترین ملت های دنیا را به کام نیستی سوق دهند، و راه جلوگیری از این کار کمک به مردم افغانستان وجوانانی است که برای آزادی می رزمند!

نوشته های هم‌سان

۲ نظریات

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button