تاریخ افغانستانعرفان

مولانا طغرا در سکوت سنگین تاریخ

داکتر صاحب‌نظر مرادی

علامه محمد سلیم طغرا(۱۲۷۲-۱۳۵۱ش.) که به گفتهٔ استاد واصف باختری غزالی دوران خود بود، زادهٔ خطهٔ مینویی وطرب خیز راغ بدخشان است. همان «راگای» که «اوستای» آشو زردشت از آن در شمار شانزده قطعه سرزمین های آریانا ویجه نام برده است، وروز گاری جغرافیای مستقل وگهوارهٔ زایش «کوشانیان» و «یفتلیان» بوده و« ریمانش» گهوارهٔ پرورش خسرو انو شیروان عادل و«یاوان» آخرین مرکز فرمانروایی حکام محلی راغ دانسته می شود.

علامه طغرا تک سوار وادی های خرد واندیشه کسی است که خون نافش در خاک پر طپش سه برگه وعلف زار راغ ریخته است، و سوگمندانه کسی را در طلسم سکوت تاریخ های مصلحتی به استثنای حلقات علمی دست نگر وشخصیت های بارز فرهنگی برحال واحوالش وقوفی نیست.

باییست گفت که افغانستان برمودایی در خشکه سار آسیایی است که در آن آثار و افکار شخصیت های که با ریسمان حاکمیت ها بسته نبوده اند مجال چاپ نمی یافتند، و به یاد ارباب قدرت خطور نمی کردند، که دانشمندان بلند پایهٔ بی شماری فارغ از تعلق وتحلق در تاریک خانه ها وزوایای تاریخ های فرمایشی چون علامه طغرا گم شده ونا شناخته مانده اند.

 طغرا که از هفت خوان دشوار گذر مسیر دانش پژوهی از هر روستا و مدارس دینی در بدخشان وتخارستان با مهمیز توسن همت و اندیشه در سراغ استادان نامدار میدان زد وگذشت، وبه ماوراالنهر رفت وآنجا هم از ختلان تا بخارا پای صحبت ودرس وتعلیم فرزانه گان فراوانی نشست وبا  موسی جارالله عالم مشهور آسیای میانه ومبارز ضد سلطهٔ بلشویکان  ومولوی عبدالحی پنجشیری آشنا گردید، واز خوان معرفت صاحبنظران وصاحبدلان ریزه های دانش را تناول نمود، وبا محملی از فرآورده های صرف ونحو، فقه و فلسفه وسایر دانش های مروج زمانش به زادگاهٔ خود برگشت ، وبه جوانان ونو باوه گان درس وتعلیم دینی آموختاند، و کتب تفسیر بیضاوی، تفسیر جلالین، صحیح بخاری و مسلم وعلم حدیث ابوداود، نسایی، ترمذی وصحاح سته را فراگرفت و تدریس نمود، وشهرتش از بیغوله های خراسان تا فرارود وشبه قارهٔ هند درز نمود.

زندگی و آموزش طغرا در بخارا مصادف به دوران تلاطم های سیاسی واجتماعی در آسیای میانه بود، که بر اثر یورش بلشویکان انقلابی دارالامارهٔ بخارا بحیث بزرگترین کانون معرفت دینی که به« چراغ دین اسلام» شهرت داشت سقوط نمود، واز شاه تا گدا را دچار غربت وپریشانی نمود. از امیر سیدعالم خان پادشاهٔ منغیتی بخارا تا ابراهیم بیک لقی وعمله وفعلهٔ دربار به افغانستان پناه آوردند ومورد پذیرش شاه امان الله خان قرارگرفتند، ورادمردانی نظیر دولت محمد بلجوانی، مخدوم فضیل دروازی وانور پاچا وزیر دفاع اسبق ترکیه در کوهستان های کولاب ودره های خاولینگ وبلجوان تا قراتگین ودرواز به مقاومت مسلحانه برخاستند. باین تحولات ژرف اجتماعی طغرا به راغ برگشت، اما نتوانست در جامهٔ عافیت آرام بخسپد وگلیم خویش از ورطهٔ توفان ها بیرون کشد. طغرابازهم در جستجوی آموزش از مسیر توپخانه وشاه سلیم به هند بریتانوی که تحت نقشه های سیال استعمار انگلیس بود سفر نمود، وبا مولانا عبیدالله بسمل امرتسری که یکی از چهره های برجستهٔ دینی واز فعالین ضد استعمار انگلیس بود، ومولانا بهادر خان مارتون ودرس خوانده گان مدرسهٔ دیوبند ملاقات ها نمود، وبا افکار علامه اقبال لاهوری وسید ابوالعلای مودودی آشنا گردید. مولوی شمس الحق مارتون پس از بحثی در امور فلسفه وشریعت با طغرا گفت که هندوستان فیلسوفی چون طغرا ندارد. طغرا به سراغ شاعران زبان فارسی هندوستان شتافت وبا بیشتر بیدل شناسان هندی آشنا گردید، وخود به سبک مکتب ادبی هندی گرایید ودر پیشگاه شعر واندیشهٔ ابوالمعانی بیدل زانوی ادب زد.

۱

طغرا درین تکاپو های علمی وادبی خویش در زمینه های صرف ونحو زبان عربی، فقه، حدیث، کلام، منطق وفلسفه وشعر وادب به مقتضای گفتهٔ شاعر از هر چمن سمنی بدست آورد ومی گفت:

خنده از گل، گریه از ابر بهار آموختیم

ما زهر صاحبدلی یک ذره کار آموختیم

طغرا در آموزش منطق وفلسفه تلاش های زیادی کرد ودر دانش منطق وفلسفهٔ کلاسیک وجدید درخشش چشم گیری حاصل نمود. مولوی غلام نبی کاموی که یکی از منطق دانان بزرگ در جهان اسلام دانسته می شد، در مورد طغرا گفته بود:« مولوی سلیم خود منطق مجسم است». وی طغرا را به ملاقات سلجوقی برد، ومناظره یی را بین شان بر انگیخت، چون سلجوقی دید که سطح دانش ومعلومات طغرا بلند است، بحث را قطع نموده گفت که مولانا یک بحر است، و این بیت را خواند:

بشوی اوراق اگر هم درس مایی

که درس عشق در دفتر نگنجد

طغرا برای پیوند زدن دانش فلسفهٔ مدرن اروپا با فلسفهٔ قدیم شرق به مطالعهٔ افکار سقراط وارسطو، ابن عربی، ابن رشد، ابن خلدون، فارابی، شیخ نصرالدین طوسی، غزالی، سنایی، هجویری غزنوی،مولانای بلخی وآموزش اندیشه های عرفانی شیخ شهاب الدین سهروردی، شیخ ابوالحسن خرقانی، سنایی غزنوی، عین القضات همدانی، منصور حلاج، میر سید علی همدانی، خواجه عبدالله انصاری، مولانا عبدالرحمن جامی، خواجه اسحاق ختلانی، مولانا غیاث الدین غیاثی وسایر عرفای شرق متوصل گردید، وآثار وافکار مشاهیر فلسفی غرب چون بیکن، دکارت، کانت، هیگل، گوته، نیچه، برگسون، توماس آرنولد و اگزیستانسیالیزم سارتر را خواند.

درین روزگار شهر کابل به مرکز تجمع دانشمندان وروشن اندیشان کشور از هر سنخ علمی وفکری مبدل گردید، وبا تاسیس دانشگاه کابل ودانشکده ها وکانون های علمی وفرهنگی بیشتر توجهٔ روشنفکران ونو اندیشان دینی وعلمی را بخود جلب نمود، کتب ومجلات زیادی بزبان فارسی از ایران وارد کابل می گردید که بر اساس آن افکار و چهره های چون شیخ محمود شبستری، دکتر علی شریعتی، مرتضی مطهری، جلال آل احمد، احمد کسروی وشاعران ونویسندگان نو آور ایران در افغانستان معرفی شدند، که آثار وافکار آنها برای پژوهشگران دینی الهام آفرین بود. در کابل حلقات فکری، سیاسی وفرهنگی یکی پی دیگر تشکیل می شدند ومباحثه های علمی وسیاسی بین شخصیت های بینشمند صورت می گرفت. در کابل نام های سرور دهقان کابلی، صلاح الدین سلجوقی، مولوی غلام نبی کاموی، مولانا محمد امین قربت، سید اسماعیل بلخی، مولانا عطاالله فیضانی، مولانا خال محمد خسته، محمد اسماعیل مبلغ، سید شمس الدین مجروح، سمندر غوریانی وبعدها مولانا بحرالدین باعث ورد زبانها افتاده بود. علامه طغرا با هرکدام آنها تماس برقرار نموده ودر مجالس وصحبت های شان داهیانه اشتراک می نمود. تاویل وتفسیرهای طغرا پیرامون مسایل دینی وفلسفی صلاح الدین سلجوقی را شگفت زده نمود، تا جایی که  وی فلسفه را جز شخصیت طغرا میدانست.

علامه طغرا با سیدقاسم خان رشتیا استاد فلسفه ومنطق در دانشگاهٔ کابل در بارهٔ لایتجزای ذیموقراطیس به ارتباط اتوم در بعد چهارم انشتین وبه ارتباط هندسهٔ اقلیدس و با صلاح الدین سلجوقی بحث های نمود، که جالب ومشهورند. طغرا در مورد کتاب« نقد بیدل» سلجوقی موافق نبود، ودیدگاه خودرا به شخص سلجوقی که بیدل شناس نامداری بود ارایه نمود.

طغرا بسان دایرة المعارفی بود که می توانست به انواع پرسش های غامض وپیچیده در زمینه دانش های دینی، فقه، منطق وفلسفه واشعار بیدل توضیحات وپاسخ های مستدل بدهد. وی خود شاعر بلند مقام در سبک بیدل ومکتب ادبی هندی بود، که اشعار آبدارش در رسانه های دهه های(۲۰-۴۰) بخصوص در نشریه های انیس، پیام حق وروزنامهٔ بدخشان وبیداربلخ  به چاپ رسیده اند، ودارای تالیفات چاپ نشدهٔ ذیل نیز بوده است:

– دیوان اشعار طغرا که نسخهٔ فلمی آن در کتابخانهٔ پسرش مولوی فضل الرحمن طغرا وکاپی آن در کتابخانهٔ امیری کابل موجود است- شرحی بر کتاب مبیذی- شرحی بر کتاب هدایت الحکمه- شرحی بر کتاب ملا صدرای شیرازی وحمد الله- شرحی برکتاب تعلیقات قاضی مبارک ومقالات وپژوهش های فلسفی.

مقالات ادبی، فلسفی، بحث ها وصحبت های علمی طغرا با تاسف تا کنون جمع آوری نشده اند.

طغرا با زبان های فارسی دری، عربی، اردو وقسمن با انگلیسی مسلط بود، وباین زبانها مقاله می نوشت وصحبت می نمود، اشعار عربی ابن فارض و «نصوص الحکم» شیخ محیی الدین ابن عربی را تفسیر می کرد.

وی با شخصیت های بدخشانی نظیر شاه عبدالله بدخشی، مولانا عبدالله مصرع شاعر مشهور، مولانا میرزا شاهٔ اخگرجرمی، شیخ عبدالحکیم مشهور به پیر بادمان، مولانا زکریای ذاکر مشهور به پیر اسپاخواه شهربزرگی، مولانا عبدالکریم حسینی، محمد طاهر بدخشی، استاد برهان الدین ربانی، مولانا باعث، مولوی غیاث الدین ذره ، مولانا صلاح الدین اسپاخواهی، مولانا عبدالجبار خسروی بریخمی ودیگران روابط وآشنایی فرهنگی داشت. با بیدل شناسان مثل عبدالحمید اسیر مشهور به قندی آغا وصلاح الدین سلجوقی تماس های همیشگی داشت. قندی آغا در زندگی نامهٔ خود می نویسد که: در علمای عصر مرحوم مولانا سلیم طرف قبول من بود و بس.

۲

 در اشعار طغرا استعاره های کلامی، پیچیدگی وابهام، ایجاد مضامین با روح بلند وتازه، افکار بدیعی وخیال انگیز، مفاهیم فلسفی، صناعات ادبی  با کاربرد واژه ها وعبارات غامض وگاهی عامیانه فنی وشغلی، تنوع در نازک خیالی وقوت استدلال به وفرت دیده می شود، که اشعار اورا جذاب ودلپسند بار آورده است. طغرا در غزل ذیل از خرد دنیایی هوشمندان در برابر جنون عرفا استفاده نموده وآن را در فهم بنیاد هستی خام ونا رسا میداند:

 زنیرنگ ادای هوش ما رنگ جنون بهتر

لوای دانش ازین داوری ها سرنگون بهتر

درین میخانه تا کی خجلت یاس خرد بردن

ازین مه شیشه های فطرت ما واژگون بهتر

نه الفت، نه مروت، نه طرب، نه جنبش وشوقی

چراغ این شبستان تیره از خواب سکون بهتر

جگرخون شد زاستغنای ابنای زمان «طغرا»

زدل سودای این بی حاصلان یکسر برون بهتر

در اندیشهٔ علامه طغرا نگاهٔ فلسفی او بر مبنای درک عرفانه جلوه های ویژه یی دارد، وی چون عارف است، در اندیشهٔ او بینش عارفانه «وحدت الوجودی» متاثیر از افکار ابن عربی بیشتر نمایان می شود.  گروهٔ وحدت الوجودی بدانند که« همه اوست» یعنی هرچه است ذات خدا است، وچون میتافزیک فویرباخ بر آنند که سایر مخلوقات وجهان حقیقی وجود ندارد، وتابش آنها در اندیشهٔ انسان همه ذهنی هستند. ماده وموجودات ظلی واعتباریست وفنا می پذیرد، اما وجود خداوند ازلی، ابدی وفنا نا پذیر است.

این همه موج گل وتوفان رنگ

یک سراپا سایهٔ فواره است.

ویا:

 نامهٔ سربستهٔ مضمون حیرت وانشد

نسخهٔ جمعیت آشوب دل اجرا نشد

هر طرف پیموده ایم اما در آغوش خودیم

چون سحر پرواز ما از شاخ گل بالا نشد

صد گلستان گل دمید وصد چمن خندید یار

جادهٔ سرمنزل تحقیق من پیدا نشد.

بیدل (ع)درین خصوص می گوید:

هرچه خواهی همه در خانهٔ خود می یابی

همچو آیینه اگر حلقه زنی بر در خویش.

۳

 مولانا محمد سلیم راغی سال های زیادی را در خدمت معارف وتعلیم وتربیهٔ اولاد وطن در مدارس دینی در بدخشان، تخار، بلخ،سمنگان وکابل سپری نموده، ازین جهت در اشعارش پاسداری از دانش آموزی جلوه های رنگینی دارد:

نزاکت یک جهان محو تماشای سخن گویی

که دارد پاس ناموسی سخن را هرکجا در بر

طغرا بر اساس حدیث پیامبر(ص)« من عرف نفسه فقد عرف ربه» به خود شناسی وانسانگرایی اهمیت زیاد قایل بوده وهمه ارزش ها را در معنویت انسان به کنکاش گرفته و بدانست که انسان باید در آفاق وانفس خود بیشتر سیر کند تا خودرا خوبتر بشناسد، از ارتکاب اعمال مذموم بپرهیزد ومتصف به صفات وجوهر ذاتی انسانی گردد. در همچو حالتیست که قلب او شایستهٔ پذیرایی جمال الهی می گردد و در طلب مطلوب رستگار می شود.

ویا

سخن در مرکز خود محمل رحمت ورا در بر

خموشی در مقام خویش گلزار حیا در بر

نزاکت یک جهان محو تماشای سخن گویی

که دارد پاس ناموس سخن را هر کجادر بر

صفا چون بوی گل مدهوش طرز وضع خاموشی

که همچون غنچه گیرد بادهٔ ناب وفا در بر

علامه طغرا آمال حریصانه دنیایی را زیانبار دانسته وانسان را از انهماک بدان برحذر می سازد.

زنیرنگ طلسم خویش «طغرا» بی تمنا شو

که مینای عمل دارد خط خجلت فزا در بر

ویا

ای برق تجلای ترا رونق دگر

وی حسن خداد داد تو هر لحظه فزونتر

مژگان سیاهٔ تو غزال چمن خلد

معجون لبت مشربهٔ گوشهٔ کوثر

حرفی که سر زلف تو در گوش صبا گفت

آفاق چو گلزار رخت گشت معطر

آیین خرام قدت اسرار قیامت

پیمانهٔ دور نگهت گردش محشر

….

مولانا طغرا در نگارش نثر پر تکلف نیز خامهٔ توانایی دارد، وی در مورد« خموشی وتکلم» چنین می نویسد:« صرافیان ادبستان شعور معتقدند که سخن بی موقع تباهی آشیانهٔ دماغ وخرابی کاشانهٔ هوش است، وخموشی بی محل جاده پیمای عالم خواب وزمینگیر طلسم موهوشی. پس سخن را در موقع خود آوردن مشاطه گری انجمن ظهور است وخموشی را در موقع خود نشاندن آبیاری چمن شعور. ازینجاست که خواصان قلزم حقیقت تا توقع فراهم آوردن اگر ندارند، دامن به تلاطم امواج سخن تر نسازند وپردگیان گلستان معرفت مادامیکه تمنای چیدن ثمر نباشد، سر از گریبان تامل توسط اوراق خزان دیده تکلم بر ندارند».

مولانا طغرا در سال۱۳۲۸ در مقام قاضی بلخ وبعدن جرم ودرواز اجرای وظیفه نمود، ودر سال۱۳۳۴ بحیث وکیل راغ در مجلس شورای ملی انتخاب گردید، مدتی در دارالعلوم کابل تدریس نمود، سپس وظایف رسمی را ترک نموده وبه نگارش دل نوشته های خود مصروف گردید. علامه طغرا پس از ۸۰ بهار زندگی در سال۱۳۵۱ش. در زادگاهش روستای براغ به لقاالله پیوست وچهره در نقاب خاک کشید.

با کمال تاسف از چنین شخصیتی تا کنون در کشور وحلقات ادبی وفرهنگی کدام محفل نکو داشت ویاد بود به عمل نیامده وآثار گرانبهایش به طبع نرسیده است.

داکتر صاحب‌نظر مرادی (راست) و مولانا فضل الرحم طغرا (چپ)

 در ماهٔ میزان۱۳۹۸ش. بخاطر اشتراک در هفتهٔ فرهنگی بدخشان ویاد بود از کارنامهٔ مرحوم شاه عبدالله یمگی بدخشی با هییتی بریاست وزیر اطلاعات وفرهنگ عازم شهر فیض آباد گردیدیم، من با مولانا فضل الرحمن طغرا فرزند ارشد علامه محمد سلیم طغرا دیدار نمودم ودر زمینهٔ چاپ آثار پدرش پرس وپال نمودم که درین خصوص تا کنون چه اقدامی صورت گرفته است؟ وی یک رسالهٔ چاپ شده در خصوص زندگی مولانا طغرا را برایم اهدا نموده گفت که با تاسف آثار فلسفی پدرش را یکی از دوستانش غرض مطالعه به درواز برده وپس بر نگردانده است وماهم اورا نمی شناسیم.

با مولانا فضل الرحمن طغرا قرار گذاشتیم که محفل یاد بود علامه طغرا را در شهر کابل یا بدخشان برگزار نماییم. من موضوع را طی تماسی به استاد واصف باختری در میان گذاشتم واز استاد خواستم تا در مورد علامه طغرا با پرداز زیبای ادبی که دارد مقاله یی بنویسد. استاد باختری ازین نوید بسیار خوش شد وگفت که حالا مریض هستم وحوصلهٔ نوشتن مقاله را ندارم، اما می توانم در محفل بصورت آنلاین صحبت نمایم. اما بر اثر وقوع تحولات پسین در کشور این فرصت پیش نیامد واستاد باختری خود به ملاقات علامه طغرا شتافت. روان هردو فرزانهٔ گرامی انوشه باد.

بایست خاطر نشان نمایم که تاکنون در مورد علامه طغرا پژوهش های ذیل توسط شخصیت های فرهیخته صورت گرفته است:

– محمد طاهر بدخشی،«علامه طغرا، محمد سلیم راغی» چاپ مجلهٔ عرفانش.۳و۴، سال۱۳۵۱، ص.۱۶۰. کابل

– دکتر شمس الحق آرینفر« مولانا محمد سلیم طغرا نبوغی که نا شناخته ماند». نشر سایت انترنیت ها.

– دکتر سید اکرام الدین حصاریان« مولانا محمد سلیم طغرا، شاعر وبیدل شناس مشهور افغانستان»منتشرهٔ مجلهٔ فرهنگ آریانا، ش.۷-۹، سال۱۳۷۹ شهر دوشنبه.

– سیر تفکر ملی در افغانستان به کوشش دکتر صاحبنظر مرادی، چاپ کابل۱۳۹۰« علامه مولانا محمد سلیم راغی»، ص.۱۸۷

– دکتر صاحبنظر مرادی« مولانا محمد سلیم طغرا در سکوت سنگین تاریخ» که اینک به دسترس شماست، که در نگارش این پژوهش نوشته های فوق مورد استفاده قرار گرفته اند.

نوشته های هم‌سان

Back to top button