خون مردم و ذخایر زیر زمینی افغانستان
وارث گنج جهانیم و به خاک ذلتیم
افرا
سرمای گزنده و استخوان سوز دمار از روزگار مردم افغانستان کشیده و در قرن بیست و یکم پایتخت کشوری که درست تا هژده ماه پیش در زیر چتر حمایت بزرگترین کشورهای غربی قرار داشت در سکوت سیاه و سردی طاقت فرسا فرو رفته است.
مردم افغانستان عادت دارند بگویند «زمستان میرود ولی رو سیاهی به ذغال میماند» ولی شاید این زمستان بسیاری از مردم را نیز با خود ببرد. آنانی که در روی زمین کشور خودشان خانهای برای زندگی ندارند و در زیر خیمه های اهدایی سازمان های بین المللی و یا خانه های بیغوله مانندشان به روی خاکی که در دلش منابع عظیم انرژی نهفته است، در حال جان دادن استند .
برق رفت و برق آمد، پایه را زدن، تاجیکستان برق را قطع کرد یا ازبیکستان و یا برق وارداتی با اشکالات مواجه شده است، قصه های هر روز مردم شهر و دهات است. افغانستان سرزمینی که نهفته های طبیعی و انرژیاش به بیشتر از تریلیون ها دالر تخمین زده شده است در فقر کامل اقتصادی، امنیتی، غذایی و حقوقی قرار دارد. گوشهای طلسم شده و از یاد رفته در چنگال بدوی ترین جنگنده های جاهل و از خدا بی خبر.
نیروگاهی که قرار بود برق کابل را تامین کند مورد بهره برداری حامد کرزی قرار میگیرد و از آن به عنوان حربهای سیاسی در انتخابات استفاده میشود. [1]
نیروگاه ترهخیل که در سال 2007 تهداب گذاری شد و قرار بود با انرژی گاز تجهیز شود با یک حرکت شتابزده و سهلانگارانه با تیل دیزل در سال 2009 با حد اقل ظرفیت تولیدی فقط برای یک نمایش انتخاباتی تبلیغی در دو هفته پیش از انتخابات به بهره برداری سپرده شد و همانی بود که میگوییم کلوخ را در آب ماندن و تیر شدن.
قرار بود این برق از گاز خود افغانستان تمویل شود ولی ما با این دم و دستگاه بدتر از پیش به تیل وارداتی و بی کیفیت وابسته شدیم .
این نمونه ای کوچک فقط مشتی از خروار جفایی است که آن گرگان ملبس در لباس دوست ارمغانی از زمستان این روز ها را برای مردم از خود به جا گذاشتند .
در اولین سروی معادن غیرسوختی که در دهه های هفتاد توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق و بعد ها توسط متخصین بخش امریکا در سال 2010 صورت گرفت، ارزش این معادن بالغ بر صد تریلیون دالر ارزشنگاری شد.[2] افغانستان کشور ثروتمندیست که مردمش در فقر وحشتناک به سر میبرند. این جملهی متناقض، مفهوم تجاوزها، اشغال ها و مداخله های نظامی را توجیه پذیر میسازد. هرقدر از جمیعت این سرزمین کاسته شود، نفع قدرت های که چشم به این ثروت طبیعی دارد، بارزتر است. افغانستان کشوریست که بیشترین منابع انرژی و زیر زمینی دست نخورده را دارد.
تنها لیتیوم فریبنده برای چین که بیشترین نیاز را برای تمویل موتورهای تولیدی خود دارد، کافیست حرص این اژدهای خفته را که در تقابل منافع با غرب و امریکا میخواهد یکه تاز میدان باشد، بیدار کند.
بیتفاوت به اینکه حالا این سیطره با کدام قیمت برای مردم افغانستان تمام میشود، و این قرارداد با کدام مشروعیت عملی شود و یا چه به سر مردم افغانستان خواهد آمد، نه تنها برای چین که تقریبا برای هیچ کشوری قابل دلزنی و مایهی نگرانی نیست. هرقدر از صاحبان و وارثان اصلی این سرزمین کاسته شود، بر منفعت کسانیکه به آن چشم دوخته اند، افزوده میشود. هر قدر آسانتر و ارزانتر بدست بیاورند، پول بیشتر به جیب میزنند و هر قدر مراحل قانونی و حقوقی را دور بزنند، خوشحال ترند. «مال ملنگ لیلام» !!!
در یک یادداشت داخلی وزارت دفاع ایالات متحده زمانی افغانستان با معادن لیتیومش را همطراز عربستان سعودی صاحب معادن تیل عنوان کرده بودند [3] و این میرساند که در رقابت بازار انرژی حتی امریکای مدافع حقوق بشر و مدنیت تمام ارزش ها را پشت پا زده ودر پی منافع خودش، خون مردم افغانستان را در برابر معادن افغانستان تول و ترازو کرده و هیچ انگاشته است .
طالبان بیکاره که توانمندی حداقل را نیز ندارند،؛ یا وابسته به نیروهای اندک متخصص که در وطن مانده اند میباشند و یا دریک معامله خوشدلساز برای همسایه های حریص به لیلام منابع خام کشور میپردازند.
طالب شورشی و انتحاری به هیچ صورت افغانستان را آرام نمیماند تا این معاملات سربگیرد ولی وقتی که طالبان حاکم میشود، شورشی وجود ندارد و در تیاتر به رسمیت نشناختن که شاید بار وجدان اروپایی و امریکایی را میکاست، امرار حیات و بقای نظامِ حاتم بخشی از کیسهی خلیفه یا گنج متعلق به تمام ساکنان سرزمینی به نام افغانستان است. به قول کارشناس اقتصادی کشور ایران وقتی امریکایی ها دیدند که نبودنشان از بودنشان پرسود تر است «پس چه نیازی به لشکرکشی پرهزینه و حضور فیزیکی آمریکا در این کشور است؟»[4]
خلص کلام اینکه تا زمانیکه هر فرد ساکن افغانستان به شعور و خود آگاهی تملک بر سرنوشت و سرزمین خویش نرسد، هر آبی را که برای خویش بریزیم در آسیاب دشمن میریزد. این دشمن میتواند پاکستان باشد، میتواند ایران باشد، میتواند چین باشد یا امریکا یا هر یک از کشورهای اروپایی . هم برادری و اخوت اسلامی وابسته به افراطیت در افغانستان منتج به سیطره جویی های عرب و عجم در کشورمان شد و هم شعار های فریبندهی دموکراسی و حقوق بشر به بیراههی فساد، زراندوزی و تن پروری انجامید. در سال های پسین نیز ملتگرایی میلان یافته به خودگامگی دگم تعصب آمیز با نام پشتونستان، رگه های از دشمنی پنداری پاکستان جوان را در زیر پوستش جا داد که امروز سخت در حال تاوان دادن آن هستیم. به تعقیب آن چپ ناشی که بیگدار به آب زده و برای زدودن تفاوت طبقاتی به خیز و جست افتاده بود در نداشتن یک مایهی وطنی و ناب، وابسته به چکمه های سربازان روسی گردیده، دوام نیاورد و جان داد.
مردان و زنان افغانستان باید به این واقعیت تلخ تن دهند که هیچ کسی دلسوز و حامی شان نیست. در این جهان پر از درندگان و بازی قدرت ها اگر کرم بمانیم زیر پا لگدمال میشویم. مثل همین روزها که خون سرخ شهروندان افغانستان هیچ ارزشی برای هیچ کس و هیچ کشوری ندارد. ولی اگر به خود بیاییم و تلاش بورزیم که جدا از وابستگی و خوشخدمتی به اجانب و چشمداشت حمایت غرب و شرق سرزمین آبایی خود را میان همدگر به صورت مشترک و برابر قسمت کرده و در یک برابری متکی بر احترام متقابل مشق هموطنی، انسانیت و خودباوری را تمرین کرده و از میلان بیغرور و شرم آگین تاییدی گرفتن کشورهای دگر برهیم، شاید بتوانیم ازین تنگنای آغشته به خون و فرو رفته در جنون برون شویم. باشد که فردا برق افغانستان برای چراغان افغانستان و معادن افغانستان برای رفاه مردمش استخراج شود و خون مردم ما آنقدر ارزش بیابد که هر لحظه اینجا و آنجا روی کف جاده ها و در و دیوار پاشیده نشود. انسان افغانستان باید بیاموزد که خودش را دوست بدارد و غرورش را پایمال نکند. لشکر تاراج امروز با تو دست میدهد و فردایش به روی خونت پا نهاده با دشمنت معامله میکند چون فقط به یک چیزمی اندیشد: منفعت خودش!
پاورقی ها
[1] مستند ساختن ویرانی
(https://www.youtube.com/watch?v=GBbH6gDH4Hk)
[2] Afghanistan’s mineral resources laid bare by Kathryn Hansen
(https://www.earthmagazine.org/article/afghanistans-mineral-resources-laid-bare/ )
[3] Afghanistan Is No Treasure Trove for China
(https://foreignpolicy.com/2021/09/28/afghanistan-china-rare-earth-minerals-latin-america-lithium/ )
[4] طالبان، توسعه و مسئولیت ما / محسن رنانی
)http://renani.net/index.php/texts/notes/854-2021-09-28-21-10-28(