گزارش ها

این بار معنویت سقوط کرد!

رحمت الله بیگانه

متاسفانه من بارها، شاهد سقوط نطام‌ها و حکومت ها بودم، فروپاشی ۲۴ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی اما سقوط “ارزش‌های معنوی و انسانی” در افغانستان بود.

کودتای داوود‌‌خان را به یاد‌ دارم که فقط و تنها از طریق رادیو اعلان شد، دیگر آبی از آب تکان نخورد و همه چیز سرجایش باقی ماند. این کودتا کش و گیر زیاد نداشت، تنها در محدوده ارگ باقی ماند، تمام عملیات و زد و خورد‌های آن بیش از سه ساعت دوام نکرد.

 به همین گونه سقوط جمهوریت داوود، با وجود کشته شدن تمام خانواده رییس جمهور، خسارات هنگفتی به دولت از نگاه مادی و معنوی رخ نداد.

سقوط و فروپاشی دولت ۱۴ ساله نورمحمد تره کی، ببرک کارمل و نجیب الله را هم شاهد بودم.

اما فروپاشی مکمل نظام در تاریخ معاصر در افغانستان تنها در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، با آمدن مجاهدین رخ داد.

این فروپاشی نظام ها دلایل زیاد دارد، اینک به برخی از آنها و عوامل آن اشاره می‌کنم:

  • حزب دموکراتیک در واقع تمام نهاد‌های مهم دولتی از جمله وزارت‌های دفاع، داخله و امنیت را در انحصار خود گرفته بود. به ویژه در رده‌های تصمیم‌ گیری نظام، تنها اعضای حزب و افراد وفادار به حزب را گماشته بودند.

واضح است بعد از سقوط نظام‌ها، افراد گذشته با دولت جدید با علاقمندی کار نمی‌کنند و یا نمی‌توانند، آنها احساس امنیت نمی‌کنند و در چنین فضا و وضعیتی آدم‌ها علاقه‌یی به سرپا نگهداشتن نظام جدید، نمی‌داشته باشند.

  • در فروپاشی دولت حزب دموکراتیک افغانستان، در پهلوی موضوع نظامی، مسئله ایدیولوژیک آن هم وجود داشت، در واقع شکست یک ایدیولوژی و پیروزی ایدیولوژی دیگری بود، آشتی کردن و باهم بودن این‌ها کار ساده و آسانی نبود، بنابر این فروپاشی صورت گرفت، کادرها و مغز ها از کشور فرار کردند.
  • در سطح کلان، رهبران و تنظیم‌ها دست پرورده کشوری بودند که در واقع هیچ‌گونه علاقه‌مندی به ثبات در افغانستان را نداشت، لذا اینان نیز هیچ‌علاقۀ به پا برجایی، استواری و حفظ نظام جدید در افغانستان را نداشتند و یا نمی‌توانستند چنین کاری بزرگی را انجام دهند. ممکن رهبران نیت و اراده خوبی برای این‌کار داشتند، اما خارج از محدوده توانایی و صلاحیت‌های شان بود.

تنها کسی که برای بقای نظام و نظم اردوی گذشته تلاش قابل ستایشی کرد، احمد شاه مسعود بود و بس! و اما او را هم نگذاشتند که موفق به انجام چنین کاری مهمی شود.

 تنظیم‌های ایران و پاکستان، نه تنها در این زمینه به خود زحمت ندادند، بلکه برای بازشدن جا برای کادرها و افراد‌شان، به بودن افراد کلیدی نظام گذشته علاقه‌مندی چندانی نشان ندادند.

  • سقوط نظام در سال ۱۳۷۱ خورشیدی مسئله دیگری هم داشت و آن تلاش مستمر و پی‌گیر گلبدین حکمت‌یار برای از بین بردن و متلاشی کردن اردوی افغانستان بود.

چنانچه بار ها از حضور جنرال دوستم، نبی عظیمی و سایر کادر‌های نظامی دولت پیشین انتقاد های سختی کرد. حکمت‌یار تلاش زیاد برای ازهم پاشیدن اردوی افغانستان کرد که جنگ و راکت پرانی دوام‌دار او علاوه از زیان های مادی و معنوی، در از هم پاشیدن اردوی افغانستان در مجموع خیلی موثر تمام شد.

  • عامل دیگری که زمینه ساز فروپاشی نظام مورد حمایت شوروی وقت گردید، نفوذ قابل ملاحظه “آی اس ای” بالای تعدادی از قوماندانان مسلح و رهبران این گروه ها بود. اینها نه تنها هیچ‌گونه تلاشی برای حفظ نظام اسلامی نکردند، بلکه زمینه ساز به یغما رفتن امکانات قطعات اردوی افغانستان و فرار کادر های مسلکی آن شدند.

من شاهد از بین رفتن لوای 22 بودم که محمد انور مشهور به «انوردنگر» باعث چور و چپاول این قطعه عسکری شد. اصلاً افراد این قوماندان که در تمام جزوتام های لوا مستقر گردیده بودند، تمام وسایل ترانسپورتی، سلاح‌ها و تجهیزات نظامی را در روز روشن چپاول کردند، حتی ورکشاپ ها و جنراتور‌های سیاری را که تازه از اتحاد جماهیر شوروی وقت آورده شده بود، همه را با خود بردند. این لوای مجهز در مدت کمتر از یکماه به یک ویرانه مبدل گردید.

  • عامل دیگری که به نظرم مهم بود، جنگ بدون وقفه و برخورد نظامی و راکت باری کابل بود. این کار درست از روز اول پیروزی نظام اسلامی توسط گلبدین حکمتیار با امکانات وافر نظامی که پاکستان در اختیارش گذاشته بود، آغاز گردید و مدت چهارسال در کابل ادامه یافت. این‌کار مصیبت و مشکلات کلانی را در پایتخت افغانستان ایجاد کرد، نیروهای سابق هم به لحاظ ایدیولوژیک و هم از نظر موقف، در حدی نبودند که از نظام جدید دفاع کنند و فرار را نسبت به قرار ترجیح داده وظیفه و حتی افغانستان را ترک کردند. جالب این که این افراد حکومت های گذشته به خاطر آمدن مجاهدین احساس خطر‌ کردند و اما استخبارات پاکستان، به این دشمنان قسم خورده ضد دولت پاکستان، کسانی که با آن‌ها در مدت ۱۴ سال به اصطلاح مردم گوشت و کارت بودند، دروازه آن کشور را باز کرد و حتی از آمدن‌شان به  پاکستان استقبال گرم صورت گرفت.

طالبان با برپایی نظامی با محتوای دیکتاتوری مذهبی و فاشیزم قومی با شکنجه، اختطاف، حبس و از بین بردن انسان ها ظلم و جنایت بالای آدم‌ها و فراردادن مغزها افغانستان را برای ده‌ها سال از کاروان تمدن بشری عقب انداختند و این فاجعه‌یی است که حکومت‌های بعدی این خلاء را به آسانی پر نخواهند توانست و زجر آن را مردم افغانستان برای سال‌های متمادی خواهند کشید.

این ها و برخی موضوعات دیگر عواملی بودند که نظام‌ها و حکومت‌ها را به شکست مواجه ساخته، و چنان در سراشیب سقوط قرار دادند که همه امکانات مادی و معنوی خود را از دست دادند.

اما  در ۲۴ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی چه واقع شد؟

از دید ظاهری نقص کلانی در ادارات دولتی افغانستان واقع نگردید، زیرا کشور بدون جنگ به طالبان تسلیم داده شد. ادارات از دستبرد چپاول‌گران مصئون ماند.

اما بدون شک با روی کار آمدن طالبان قاچاق اسلحه توسط باندهای مافیایی، به همکاری طالبان بیشتر رونق گرفت؛ به ارزش بیش از هشت ملیارد دالر تجهیزات جا مانده از امریکایی‌ها تسلیم طالبان گردید. این امکانات نظامی را در طول تاریخ، افغانستان هیچگاهی در اختیار نداشته است.

شواهدی وجود دارد که امکانات جا مانده از امریکایی‌ها- سلاح های جدید، دوربین‌ها، تفنگچه های امریکایی و لباس های نظامی، وسایل اداری، مهمات و حتی سلاح‌های که همه جدید بوده و مورد استفاده قرار نگرفته بودند، ذخیره گاه‌های نظامی همه به یغما رفته و به نام مال غنیمت به کشور‌های ایران و پاکستان قاچاق شدند.

قرار اطلاع دیپوهای اردوی ملی افغانستان که سلاح ها و مهمات جدیدی داشتند، بدون آنکه مُهر و موم آن ها باز گردیده باشد، دزدی و قاچاق شدند.

اما مسئله مهم فروپاشی یا واگذاری نظام جمهوریت به امارت ظالم و خون آشام و فرار دسته جمعی کادرهای ملکی و نظامی از ترس انتقام جویی‌ها بود که تا کنون ادامه دارد. درمجموع کادر‌های مسلکی ملکی و نظامی رژیم گذشته که با پول و زمان طولانی آماده شده بودند، به یکباره گی افغانستان را ترک کردند.

با وجود اعلان عفو عمومی مستندات موثقی وجود دارد که اداره استخبارات طالبان که به دست یکی از زندانی های سابق گوانتامو، ملاعبدالحق وثیق اداره می‌شود، تلاش دارد که کادرهای نظامی و ملکی را دستگیر، شکنجه و حذف کند.

از مدت یک سال به اینسو نظام به شدت پولیسی طالبان ده‌ها انسان های نخبۀ کشور ما را به نام های گوناگون از بین برده اند.

در جریان یک سال گذشته مشاهده می‌شود که به صورت وحشتناکی کادرهای ملکی و نظامی افغانستان در حال فرار از این کشورند.

هرچیزی قابل جبران است؛ کمبود امکانات تخینکی می‌تواند به سرعت جبران گردد و اما چیزی که خلای آن تا سال‌ها پرنمی‌گردد، و پر ساختن آن زمان زیاد و هزینه نیاز دارد، همانا کادرهای علمی و مسلکی کشور است. با آمدن طالبان سوگمندانه افغانستان از این ارزش معنوی درحال خالی شدن است.

طالبان با برپایی نظامی با محتوای دیکتاتوری مذهبی و فاشیزم قومی با شکنجه، اختطاف، حبس و از بین بردن انسان ها ظلم و جنایت بالای آدم‌ها و فراردادن مغزها افغانستان را برای ده‌ها سال از کاروان تمدن بشری عقب انداختند و این فاجعه‌یی است که حکومت‌های بعدی این خلاء را به آسانی پر نخواهند توانست و زجر آن را مردم افغانستان برای سال‌های متمادی خواهند کشید.

نوشته های هم‌سان

Back to top button