افغانستان به پا میخیزد؛ زمان فروپاشی طالبان فرارسیده است
منبع: نشنل انترست
نویسنده: مایکل روبین
برگردان به فارسی: آریاپرس
تفاوت میان افغانستان و اوکراین چیست؟
هرچه باشد این تفاوت به آن اندازه که شما تصور می کنید نیست.
توجهی که غرب به اوکراین و مقاومت در آنجا دارد، هرگز به افغانستان نداشته است. رهبران سیاسی اروپایی و هیأت کنگره امریکا برای گرفتن عکس با رییس جمهور اکراین، ولادیمیر زلنسکی، با چنان شتاب به اوکراین میروند که تعداد کمی از آنها چنین اشتیاق برای عکس گرفتن با اشرف غنی نشان می دادند. سیاستمداران غربی میدانند که از دیده شدن با زلنسکی، سود میبرند تا برعکس آن.
این احتمال وجود دارد که دولت بایدن عمداً فراموش کند که در روز های نخست جنگ به زلنسکی توصیه کرده بود تا تسلیم شود. اما رهبر اوکراین با اتخاذ یک تصمیم تاریخی نشان داد که بیشتر شبیه وینستون چرچیل است تا نویل چمبرلین. او الهام بخش هموطنان خویش شد تا برای هدفی که به آن باور دارند و در برابر دشمن مشترک متحد شده و با آن مبارزه کنند. اگر زلنسکی تصمیمی غیر از این می گرفت، پیامد آن برای نظم لیبرال جهان فاجعه بار ثابت میشد.
غنی اما زلنسکی نبود. دونالد ترامپ و سپس جو بایدن سالها پیش از فرار غنی و سقوط کابل، مصالحه با طالبان را توصیه کرده بودند.
غنی که از قدرت و امتیازات بسیاری برخوردار بود، ابتدا اندک مقاومت کرد، اما وقتی مورد فشار بیشتر قرار گرفت کاخ و قدرت را ترک کرده فرار کرد. غنی هرگز باور نداشت که امریکا تهدید مبنی به خروج از افغانستان را عملی کند.
پایتخت به دست طالبان افتاد؛ اما آنها پس از پیروزی به سرعت همه امید ها مبنی بر اینکه طالبان دیگر یک گروه رادیکال و سرکوبگر نیستند را برباد دادند.
در حالی که بایدن مایل است افغانستان را پشت سر بگذارد، همه مردم افغانستان را به سزای تصامیم رییس جمهور فراری شان مقصر دانسته و سرزنش کند، واقعیت اما اینست که یک بخش بزرگ مردم افغانستان، هرگز دست از مبارزه بر نداشتند.
اکنون که دیگر مداخله امریکا در ریز و درشت مسایل مدیریت سیاسی افغانستان پایان یافته است، رهبرانی در این کشور سر برداشته اند که اسارت مردم شانرا نمیپذیرند.
به عنوان نمونه احمد مسعود، پسر “شیر پنجشیر” را در نظر بگیرید. سفارت امریکا در افغانستان میلیون ها دلار را خرج نظر سنجی های کرد تا از طریق آنها بداند که مردم افغانستان آنسوی دیوار های سفارت چه میاندیشند، اما آن نظر سنجی ها همه به حکایت شفا بخشی زهر مار میماند.
در حالی که روش به مراتب بهتر، رفتن به میان مردم است. در سال هایی که خود از کابل و اطراف دیدن داشتم متوجه شدم که عکس های کوچک و بزرگ مسعود، بیش از رهبران انتخابی در همه جا دیده می شدند.
حتی اگر بایدن اینرا نپذیرد که خروج از افغانستان اشتباه بود، باز این که زمان خروج اشتباه بود، برجای خوداست. او در تابستان در اوج فصل جنگ افغانستان، زمانی که طالبان بیشترین تحرک را داشتند، دستور خروج نیروی های آمریکایی را صادر کرد. اگر ایالات متحده تا زمستان صبر می کرد، ممکن به ارتش افغانستان این فرصت را می داد تا با آمادگی بیشتر برای نبرد در برابر گروه مورد حمایت پاکستان، به سنگر بروند. پس از اینکه برف زمستان با طالبان همکار شد و به آنها کمک کرد تا حاکمیت شان را بر اراضی که تصرف کرده بودند، قایم کنند، سیاستمداران غربی باز اشتباه کرده و آرامش قبل از طوفان را با رضایت مردم از طالبان به اشتباه گرفتند.
جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود، با آغاز بهار، نبرد علیه طالبان را آغاز کرد و موفق شد بخش های از سه ولسوالی در پنجشیر، یک ولسوالی در تخار و چندین دهکده در اندراب را تصرف کند.
سخنگوی طالبان وقوع جنگ در شمال راکاملا تکذیب کرد، در حالیکه رسانه ها عکس های آن عده افراد طالبان که درجنگ های پنجشیر و شمال کشته شده بودند و تابوت های که به قندهار وهلمند منتقل شده بود را منتشر ساختند. این رویداد سبب آسیب دیدن اعتبار طالبان نزد حامیان محلی آنها شد.
درفاصله کوتاه زمانی، نیرو های جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود، نیرو های کمکی طالبان را در قسمت جنوب پنجشیر، در دره عبدالله خیل به کمین انداخته و به آنها تلفات جدی وارد کردند.
نیرو های کمکی طالبان که از جنوب به پنجشیر، و دره های اطراف آن اعزام میشوند، در وضعیتی قرار میگیرند که ماهی بیرون از آب به آن گرفتار میشود. این مساله وضع را برای طالبان دشوارتر و خطرناکتر میسازد.
تنها پنجشیر، نیست که طالبان آنجا درحال ذوب شدن هستند؛ بلکه آنها در اندراب نیز تعداد قابل ملاحظه از وسایط و افراد شانرا از دست داده اند. کمین های مشابه پنجشیر، در شمال کابل، پروان، کاپیسا، تخار، بغلان و بدخشان در برابر طالبان صورت گرفته است.
این ثابت میکند که طالبان تنها در پنجشیر، با مقاومت مواجه نیستند، بلکه اکنون جغرافیای مقاومت به صد ها مایل گسترش یافته است.
آنچه در این میان مهم اینست که در مقابل طالبان نتوانسته اند که حتی یک پایگاه کوچک جبهه مقاومت را درضد حمله های شان به تصرف در آورند. در واقع پایداری که اکنون نیرو های مسعود، در دره پنجشیر و سایر نقاط افغانستان نشان میدهند، یاد آور مقاومت اکراینی ها در روز های نخست آغاز جنگ در برابر تهاجم روسیه است.
نیرو های طالبان، درست مانند نیرو های روسی در اکراین، ضعف شان در مواجهه با مقاومت را با گروگانگیری غیر نظامیان در اندراب و اعدام آنها پنهان می کنند. شاید آنها تصور می کنند که انتقام از بستگان مبارزان جبهه مقاومت، روحیه رزمندگان را تضعیف می کند.
اما برخلاف تصور طالبان، خشونت آنها مقاومت را روحیه و انگیزۀ بیشتر میبخشد . وحشیگری طالبان سبب شده است که بسیاری از طالبان غیر پشتون به جبهه مقاومت ملی بپیوندند.
فرمانده ملک خان که درصف طالبان قرار گرفته و مدیر استخبارات طالبان برای پنجشیر بود، یکی از بزرگترین نمونه ها از کسانیست که با دیدن جنایات طالبان، صف آنها را ترک کرده به جبهه مقاومت پیوست.
در افغانستان باید تحرک داشت، و من اینرا هنگام اقامت در ولایت بلخ در روز های دشوار سال 1997 آموختم .
شب در جایی خوابیده بودم که در اختیار نیرو های ضد طالبان بود و با خط مقدم بسیار فاصله داشت. اما وقتی بیدار شدم که طالبان، پس از متقاعد ساختن یکی از فرماندهان، خط مقدم را دور زده، وارد شهر شده بودند. من به کمک سفارت هندوستان از بلخ به ترمذ رفتم.
طالبان به سرعت سلطه شانرا گسترش دادند و تا پایان سال 1998 بیشتر از 90 درصد از قلمرو کشور افغانستان را در تصرف داشتند.
اما ماه مارس 2000 که به مناطق طالبان رفته و با مردم که زیر پرچم آنها زندگی میکردند گفتگو کردم آنها به من گفتند که حاکمیت طالبان شکننده و پوشالی است.
تماشای فروپاشی امارت طالبان در اکتبر سال 2001 زیر آتش ایالات متحده و ناتو، به دور از انتظار نبود.
طالبان در سایه سرخوردگی و خستگی امریکا از وضعیت افغانستان، موفق به انسجام و احیای ساختار شدند.
اینک اما نوبت طالبان است که برای مواجهه با یک بحران بسیار پر شتاب آماده شوند.
تلفات بسیار طالبان در آغاز فصل بهار، نمایانگر توانایی و قوت جبهه مقاومت است.
دستآورد های جبهه مقاومت در میدان نبرد درحالیکه هیچ کمکی از خارج به دست نمیآرد، امید به پیروزی را افزایش میدهد. در واقع وضع امروز افغانستان، شبیه وضعیت اکراین در دو ماه پیش است.
پیروزی های اوکراین در برابر ارتش روسیه همه محاسبه هادر باره قدرت نظامی روسیه که بر بنیاد داده های اطلاعاتی صورت گرفته بود، را بی اعتبار ساخت.
روایت حاکمیت تثبیت شده و شکست ناپذیر طالبان بر افغانستان، از همان جنس هست.
رییس جمهور بایدن و کنگره ایالات متحده حق دارند به اوکراین کمک مالی اهدا کنند.
این غیر عقلانی است که مقامات واشنگتن یا غربی ها پیشنهاد کنند تا به مناطق تحت اشغال روسها به منظور کاهش درد و رنج مردم آن مناطق کمک های بشری فرستاده شود، در حالیکه مسوول وضعیت به میان آمده در آن مناطق دولت روسیه است.
دقیقاً به همین دلیل احمقانه است اگر ده ها میلیون دلار بنام کمک های بشر دوستانه دراختیار رژیم طالبان قرار گیرد.
ممکن است نیت اهدا کنندگان کمک به نیازمندان باشد؛ اما کمک ها به نیازمندان نمی رسد.
طالبان این کمک ها را دزدیده و به نفع خویش مصادره نموده و برای تحکیم هرچه بیشتر سلطه شان استفاده خواهند کرد.
نیازی نیست ایالات متحده به گونۀ فعال احمد مسعود و جبهه مقاومت را مورد حمایت مالی قرار دهد، اما باید زلنسکی افغانستان را به رسمیت بشناسد و سد راه فعالیت و مبارزه اونشود.
موفقیت احمد مسعود، به هر کسی که واقع بینانه به اوضاع افغانستان نگاه کند، آشکار است. زمان آن فرا رسیده است که اجازه دهیم طالبان شکست بخورند.