چند نکته به بهانهای هشتم مارچ، روز جهانی زن
افرا
نوشتن برای هشت مارچ روز جهانی زن، برایم خیلی سخت تمام میشود.
هشت مارچ معروف به روز جهانی زن، روزی است برای تجلیل و قدردانی از دستاوردها و مبارزات زنان در سراسر جهان در زمینههای مختلف از جمله اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی. این روز اولین بار در اوایل قرن بیستم، در میان جنبشهای کارگری در آمریکا و اروپا شکل گرفت که زنان خواستار برابری، حق رای و شرایط کار بهتر و برابر با مردان بودند.
اولین بار در سال ۱۹۰۹، روزی به عنوان روز زن توسط سوسیالیستهای آمریکا پیشنهاد و تجلیل شد. سپس در سال ۱۹۱۰، در کنفرانس بینالمللی زنان سوسیالیست در کپنهاگ، کلارا زتکین، رهبر سوسیالیست آلمانی، پیشنهاد کرد که روز جهانی زن به صورت بینالمللی تجلیل شود تا توجه بیشتری به مبارزات و مطالبات زنان جلب گردد. این پیشنهاد با استقبال مواجه شد و از آن پس، روز جهانی زن به طور گستردهتری در سراسر جهان جشن گرفته شده است.
در سال ۱۹۷۵، سازمان ملل متحد رسماً ۸ مارچ را به عنوان روز جهانی زن اعلام کرد تا به تلاشهای جهانی برای دستیابی به برابری جنسیتی و تقویت حقوق و موقعیت زنان اهمیت بیشتری بدهد. امروزه، این روز به عنوان فرصتی برای بازتاب و اقدام در جهت حمایت از حقوق زنان و دختران در سراسر جهان تلقی میشود.
برای حمایت از حقوق زنان و ترویج برابری جنسیتی، اقدامات و تلاشهای بینالمللی متعددی صورت گرفته است. این تلاشها از طریق معاهدات بینالمللی، کنفرانسها، برنامههای عملی و سیاستهای خاص توسط سازمانهای بینالمللی و نهادهای دولتی و غیردولتی پیشبرد میشوند. در ادامه به برخی از مهمترین این اقدامات اشاره میکنیم:
- کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW): این کنوانسیون در سال ۱۹۷۹ توسط مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد و به عنوان بیل حقوق بینالمللی زنان شناخته میشود. CEDAW خواستار از بین بردن تبعیض علیه زنان در همه زمینهها و تضمین حقوق برابر برای زنان و مردان است.
- کنفرانس جهانی درباره زنان: سازمان ملل متحد چهار کنفرانس جهانی درباره زنان برگزار کرده است که در آنها توجه جهانی به مسائل مربوط به برابری جنسیتی و تقویت موقعیت زنان جلب شده است. به ویژه، کنفرانس ۱۹۹۵ در پکن، برنامه عمل پکن را به عنوان دستور کاری جامع برای تقویت حقوق زنان تصویب کرد.
- روز جهانی دختران: این روز که به تاریخ ۱۱ اکتبر جشن گرفته میشود، با هدف افزایش آگاهی و حل مسائل مواجه دختران نوجوان و جوان در سراسر جهان بنیانگذاری شده است.
- کمپینها و برنامههای آگاهسازی: برنامههایی مانند “HeForShe” ابتکاری از سازمان ملل متحد است که به دنبال فراخوانی مردان و پسران برای پایان دادن به نابرابریهای جنسیتی است.
- مبارزه با خشونت علیه زنان: تلاشهای بینالمللی متعددی برای مبارزه با خشونت علیه زنان و دختران انجام شده است، از جمله کمپین “روز نارنجی” که هر ماه برای آگاهیرسانی و پیشگیری از خشونت علیه زنان و دختران برگزار میشود.
افغانستان در تاریخ ۵ مارچ ۲۰۰۳ به کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW) پیوست. با این اقدام، افغانستان تعهد خود را نسبت به ترویج و حمایت از حقوق زنان و دختران و همچنین مبارزه با تبعیض علیه آنها در سطح بینالمللی اعلام داشت. پیوستن به این کنوانسیون نشاندهنده یک گام مهم در راستای بهبود وضعیت حقوق زنان در افغانستان بود، به ویژه پس از دوران طالبان که دسترسی زنان به آموزش، کار و مشارکت در زندگی اجتماعی ، سیاسی و مدنی در اسف بارترین وضیعت خودش بود. اما اینک که طالبان یک بار دیگر بر افغانستان استیلا یافته اند، نه تنها هیچ تعهدی نسبت به تطبیق کنوانسیون CEDAW ندارند، بلکه زنان را از ابتداییترین حقوق شان که همانا حق تحصیل و کار باشد، محروم ساخته اند.
تاریخ حقوق زنان در افغانستان در صد سال گذشته دورانهای متفاوتی را تجربه کرده است که شامل پیشرفتها و بازگشتهایی در زمینه حقوق و آزادیهای زنان میشود. در ادامه، به صورت خلاصه به برخی از مهمترین رویدادها و دورانهای کلیدی در این زمینه اشاره میکنیم:
دهه ۱۹۲۰
- تلاش شاه امان الله خان برای مدرنیزاسیون و اصلاحات اجتماعی، از جمله ترویج آموزش برای زنان و کاهش محدودیتهای سنتی.
دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰
- دوران استقرار و تثبیت: به استثنای دوره ای حبیب الله کلکانی دورهای از ثبات نسبی با پیشرفتهای تدریجی در زمینه حقوق زنان، مانند افزایش دسترسی به آموزش و بهبود شرایط کاری.
دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰
- اصلاحات مدرنیزاسیون: تداوم اصلاحات و تقویت حقوق زنان، از جمله تصویب قوانینی که به زنان حقوق بیشتری در زمینه طلاق و ازدواج میداد.
دهه ۱۹۸۰
- دوران اشغال شوروی: ترویج ایدئولوژیهای سوسیالیستی که شامل ترویج برابری جنسیتی بود، هرچند در عمل با مخالفتهایی روبرو شد.
دهه ۱۹۹۰
- دور اول حکومت طالبان: شدیدترین محدودیتها بر زنان اعمال شد، از جمله منع آموزش، کار و مشارکت در فضاهای عمومی برای زنان.
از ۲۰۰۱ تا سقوط جمهوریت
- پس از سقوط طالبان: با حمایت جامعه بینالمللی، تلاشهایی برای بهبود وضعیت حقوق زنان انجام شد، شامل تصویب قوانین حمایتی و افزایش مشارکت زنان در زمینههای مختلف.
- پیوستن به CEDAW در ۲۰۰۳: نشاندهنده تعهد افغانستان به بهبود وضعیت حقوق زنان در سطح بینالمللی.
تداوام نا امنی ها و کمین گرفتن طالبان و افراطیون مذهبی در برهههای زمانی مختلف در سر راه تحقق اهداف برابری حقوق زنان که با کشتار ، ترور و آمیزهای از سنتهای ناپسند و تنیده در روستاهای افغانستان و ریشه گرفته از فقر و بیسوادی مردم بود، برای فرصت طلبانی که دنبال بهانه جویی و تخدیر مردم از طریق باور هایشان بودند، زمینه ساز این شد که هر بار به دستاوردها نشانه رفته و نیمی از ملت را به اسارت بکشد.
کنوانسیونCIDAW که به رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان اشاره دارد، یک معاهده بینالمللی است که توسط سازمان ملل متحد در سال 1979 تصویب شد. این کنوانسیون به عنوان یک ابزار اساسی برای ترویج حقوق زنان و رفع تبعیض علیه آنها در سطوح جهانی به شمار میرود. کمکهای اصلی سیداو به زنان شامل موارد زیر است:
- ترویج برابری جنسیتی: CEDAW به دولتها توصیه میکند تا قوانین، سیاستها و برنامههایی را اجرا کنند که برابری جنسیتی را ترویج کرده و تبعیض علیه زنان را در همه زمینههای جامعه رفع کنند.
- حمایت از حقوق قانونی: این کنوانسیون خواستار آن است که زنان در برابر قانون حقوق برابر با مردان داشته باشند، از جمله در زمینههایی مانند مالکیت، اشتغال، تحصیل و در دسترسی به خدمات بهداشتی.
- رفع خشونت علیه زنان: CEDAW به دولتها فشار میآورد تا اقداماتی را برای پیشگیری و رفع خشونت علیه زنان و دختران در همه اشکال آن، از جمله خانگی و جنسی، اتخاذ کنند.
- تقویت مشارکت زنان در جامعه: کنوانسیون بر اهمیت مشارکت زنان در تصمیمگیریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تاکید دارد و خواستار افزایش نمایندگی آنها در تمام سطوح است.
- تضمین حقوق تولید مثل و بهداشت: سیداو بر اهمیت دسترسی زنان به اطلاعات و خدمات مربوط به بهداشت تولید مثل و جنسی تاکید میکند.
- توجه به منافع زنان روستایی: کنوانسیون به ویژه به حقوق و نیازهای زنان روستایی توجه دارد و خواستار بهبود دسترسی آنها به زمین، آب، تسهیلات کشاورزی، فرصتهای آموزشی و خدمات بهداشتی است.
- تلاش برای رفع تبعیض در آموزش و اشتغال: این کنوانسیون تاکید میکند که زنان باید به طور برابر با مردان به فرصتهای آموزشی و اشتغال دسترسی داشته باشند و در برابر تبعیض محافظت شوند.
CEDAW به عنوان یک ابزار حقوقی بینالمللی، چارچوبی را برای دولتها فراهم میکند تا به تعهدات خود در زمینه حقوق زنان عمل کنند و پیشرفت در این زمینه را به طور منظم گزارش دهند.
مراعات نکردن مفاد کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW) توسط کشورهای عضو میتواند پیامدهای متعددی داشته باشد، اگرچه این کنوانسیون مکانیزم مستقیمی برای اعمال جریمههای قانونی یا مالی ندارد. پیامدهای مراعات نکردن CEDAW عمدتاً در سطح بینالمللی از طریق نهادهای سازمان ملل و در سطح داخلی از طریق فشارهای داخلی و بینالمللی مشاهده میشوند. این پیامدها شامل موارد زیر است:
- نقض حقوق بشر: عدم اجرای مفاد سیداو به عنوان نقض حقوق بشر تلقی میشود. این امر میتواند بر وجهه بینالمللی کشورها اثر بگذارد و آنها را در معرض انتقادات جامعه جهانی قرار دهد.
- فشارهای بینالمللی: کشورهایی که کنوانسیون را رعایت نمیکنند ممکن است مورد فشار سازمانهای بینالمللی، کشورهای دیگر و نهادهای حقوق بشری قرار گیرند. این فشارها میتوانند به صورت توصیههایی برای بهبود وضعیت حقوق زنان یا درخواستهایی برای اجرای اصلاحات خاص باشند.
- گزارشدهی منفی: کمیته CEDAW که وظیفه نظارت بر پیشرفت کشورها در اجرای کنوانسیون را دارد، ممکن است گزارشهای منفی در مورد کشورهایی که استانداردهای کنوانسیون را رعایت نمیکنند، منتشر کند. این گزارشها میتوانند بر روابط بینالمللی و کمکهای خارجی تأثیر بگذارند.
- تأثیر بر کمکهای بینالمللی و سرمایهگذاری: کشورهایی که به طور مداوم از اجرای تعهدات خود در قبال سیداو خودداری میکنند، ممکن است خود را در معرض خطر کاهش کمکهای بینالمللی یا سرمایهگذاریهای خارجی ببینند، زیرا دولتها و سازمانها ممکن است تمایل کمتری به همکاری با کشورهایی داشته باشند که استانداردهای حقوق بشری را رعایت نمیکنند.
- نارضایتی داخلی: عدم اعتماد به دستگاه های سه گانه دولت و اعتراض ها.
درسی برای آیندگان
وقتی افغانستان ازین ورطهای وحشت گذشت، شاید اولین اقدام پیوستن به پروتوکول الحاقی CEDAW باشد که قوهای فشاری برای هرنوع رژیمی که در افغانستان تشکل میبابد، باشد.
اهمیت پروتوکول اختیاری در این است که به افراد و گروهها امکان میدهد تا نقض حقوق خود را که تحت کنوانسیون سیداو پوشش داده شده است، در سطح بینالمللی مطرح کنند، و کمیته سیداو با بررسی شکایات، به دولتها توصیههایی برای بهبود وضعیت حقوق زنان ارائه میدهد. این فرآیند بیشتر بر پایه نظارتی و توصیهای است تا یک فرآیند محاکمه قضایی سنتی.
هرچند جمهوریت به دستاورد هایش در مورد حقوق زنان بسیار مفتخر است ولی در واقع کار اساسی که پیوستن به پروتوکول الحاقی کنوانسیون CEDAW بود، در طی بیست سال گذشته اتفاق نیافتاد. این یعنی نوشتن روی یخ و گذاشتن در برابر آفتاب . پیوستن به پروتوکول الحاقی مفاد کنوانسیون را حالت بالقوه به بالفعل درآورده و دولت ها را در برابر سهلانگاری یا تعدیها در سطح بین المللی پاسخگو میسازد . بیش از هشتاد کشور جهان به این پروتوکول پیوسته اند . از کشور های همسایهای ما ایران نه CEDAW را امضا کرده است و نه به آن ملحق شده است، و پاکستان نیز از الحاق طرفه رفته است.
پروتوکول الحاقی به کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW)، که در سال 1999 محق شد، ابزاری است که اجازه میدهد افراد یا گروههای افراد پس از طی تمام روندهای داخلی (ملی) شکایتهایی را مستقیماً به کمیته CEDAW ارائه دهند، در صورتی که احساس کنند حقوقشان طبق این کنوانسیون نقض شده است. این پروتوکول همچنین به کمیته اجازه میدهد تا تحقیقاتی را در خصوص نقضهای جدی یا سیستماتیک حقوق زنان انجام دهد.
کشورها به صورت داوطلبانه با پروتوکول الحاقی CEDAW ملزم میشوند. این فرآیند شامل چند گام است:
- امضا و تصویب: ابتدا، یک کشور میتواند پروتوکول را امضا کند که نشاندهنده نیت آن برای تبدیل شدن به یک طرف متعهد در آینده است. سپس، برای اینکه پروتوکول الحاقی برای یک کشور الزامآور شود، آن کشور باید این پروتوکول را تصویب و سپس آن را تأیید یا پذیرفته باشد. این اقدام معمولاً نیازمند تصویب داخلی از سوی پارلمان یا مراجع قانونگذاری ملی است.
- تایید و اعلامیه: پس از تصویب داخلی، دولت باید یک اسناد تاییدیه را به دبیرکل سازمان ملل، که نقش دبیرخانه کنوانسیون را دارد، ارائه دهد. این اسناد رسماً تعهد کشور به پروتوکول الحاقی و تمایل آن برای اجرای تعهدات ناشی از آن را نشان میدهد.
- اجرای داخلی: پس از الحاق به پروتوکول، کشورها موظفند اطمینان حاصل کنند که قوانین و رویههای داخلی آنها با تعهدات ناشی از پروتوکول مطابقت دارد. این ممکن است نیازمند اصلاحات قانونی یا اتخاذ اقدامات جدید برای حمایت از حقوق زنان باشد.
فراموش نکنیم
مذاکرات صلح دوحه که به رهبری زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه ایالات متحده برای صلح افغانستان، انجام شد، گویا با هدف پایان دادن به جنگ طولانی مدت در افغانستان و برقراری صلح پایدار در این کشور صورت گرفت.
آنجه در عمل مشاهده شد، تنها پایان دادن به دغدغهای زمینگیر شدن امریکایی ها در خاک افغانستان بود که موجی از بربادی را در عقب شان گذاشت. این مذاکرات بین نمایندگان طالبان و ایالات متحده انجام شد و در نهایت منجر به توافقنامه صلح مذموم در 29 فبروری 2020 شد.
یکی از نکات انتقادی در خصوص این مذاکرات، بحث حقوق زنان بود. بسیاری از ناظران و فعالان حقوق زنان ابراز نگرانی کردند که حقوق و دستاوردهای زنان افغان در طول دو دهه گذشته ممکن است در این مذاکرات کافی مورد توجه قرار نگیرد یا به عنوان ابزاری برای دستیابی به توافق با طالبان مورد معامله قرار گیرد. انتقادها عمدتاً بر این اساس بود که در مذاکرات، نمایندگانی از دولت افغانستان یا نهادهای مدافع حقوق زنان به طور مستقیم حضور نداشتند تا اطمینان حاصل شود که حقوق و آزادیهای زنان به طور کامل محافظت میشوند.
موضع زلمی خلیلزاد و دیگر مقامات ایالات متحده اغلب این بود که توافقنامه صلح اولین گام برای پایان دادن به جنگ و آغاز مذاکرات داخلی است که در آن مسائل مربوط به حقوق زنان و سایر موضوعات باید مورد بررسی قرار گیرند. با این حال، تسلیم دهی افغاستان به طالبان به زیر نام صلح و گروگان شدن یک ملت در دست آنان که زخم خورده و عقده مند شکست های قبلی و گوانتامو و بگرام امریکایی بوددند در اگست 2021، بسیاری از دستاوردهای حقوق زنان را به شکل اسف باری در معرض خطر قرار داد.
بنابراین، انتقادات در خصوص “معامله با حقوق زنان” بیشتر بر این پایه است که باید اطمینان حاصل شود توافقات و تصمیمات به دست آمده حقوق و دستاوردهای زنان را حفظ و تقویت کنند، نه اینکه آنها را به خطر اندازند یا نادیده بگیرند، زنان فعلاً در افغانستان در هر نقشی که دارند ، با بدترین وضیعت ممکن درگیرند و سیاهی این جنایت تا اینکه در لابلای سر های آگنده از جهل طالبان و گروه های افراطی که سرشتشان بر کژ اندیشی بنا نهاده شده است ، قابل ردگیری باشد . در لبخند محیلانهای خلیلزاد نکتایی پوش و تمام شرکای بین المللی شان قابل رویت و لمس است.
برای احیای حقوق زنان، اولین قدم هوشیاری و آزاد اندیشی مردان افغانستان است. مردانی که فرخنده را آتش میزنند، مردانی که با چوب و چماق بر فرق زن میکوبند، مردانی که در شهوت تن پروری میسوزند و برای هوس هایشان از خدا و پیامبر مدد میجویند، شایستهای نام انسان نیستتد. چه این طرفی و چه آن طرفی. برای این تاریخ سیاه باید پایانی بدست زنان و مردان فهمیده، باورمند به انسانیت و رها از جهالت تنیده در رسم و رواجها و مذهب رقم زده شود.
وقتی انسان افغانستان از زنجیر پرستی عجین شده با جهل رهایی یابد، روزیست که مایهای مباهات نسل های بعدی خواهد بود. ورنه ما آواره ترین فریادی خواهیم ماند که بیگانگان برما خندیده و شاید با درس گرفتن از سرنوشت شوم و محتوم مان خودشان را از دام های گسترده در منطقه برهانند. نشود که سرنوشت مرد و زن افغانستان تنها برای این باشد که دیگران ازان سرمشق بگیرند و ما فقط در عقبگرد نمونهای مثال برای جهان بمانم.
هرگز چنین مباد .
روز هشت مارچ به همه زنان اسیر و در بند افغانستان مبار….