سیاست

«پاشنه آشیل» های طالبان

بهارچوپان

با این که طالبان در ظاهر سازمانی متحد، با انظباط و متعهد به آیدیالوژی به نظر می‌رسند که آنها را قوی و شکست ناپذیر نشان می‌دهد، اما حقیقت غیر از این است. این گروه در درون خود به ده ها گروه و جناح که براساس تعلقات قبیلوی (میان طالبان پشتون)، گرایش های قومی (طالبان پشتون و غیر پشتون) و رقابت روی داشتن روابط نزدیک و حسنه با سازمان استخبارات نظامی پاکستان آی اس آی که خالق و آفریدگار این گروه به حساب می‌رود، تقسیم شده اند.

در کنار این موارد اختلافی که در درون طالبان وجود دارد، موارد مشترک نیز موجود است که سیمای بیرونی این گروه را یک رنگ ساخته است. از جمله موارد مشترک در میان این گروه می‌توان از افراط گرایی مذهبی، فاشیزم قومی (این مورد ویژه‌ی طالب های پشتون است، در حالی که طالبان غیر پشتون دچار نوعی از خود بیگانگی قومی اند که آنها را از لحاظ گرایش های قومی در حالت خنثا قرار داده است)، مزدوری بیگانه ها به ویژه پاکستان، قطر، عربستان، امریکا و ضدیت و دشمنی با مظاهر تمدن و فرهنگ به نام دین، یاد کرد.

حوادثی که پس از به قدرت رسیدن این گروه در 15 اگست 2021 اتفاق افتاد، ماهیت درونی و چندپارچگی داخلی طالبان را بیشتر از پیش آشکار ساخت. تا زمانی که طالبان منحیث گروه شورشی در برابر دولت افغانستان جنگ می‌کردند، فرماندهان و رهبران آنها فرصت پرداختن به بلندپروازی های شخصی خویش را نداشتند، اما حالا که افغانستان را اشغال کرده اند و این سرزمین همانند غنیمت جنگی در اختیار آنها قرار گرفته است، هر جناح و هر فرمانده طالب می‌خواهد تا سهم بیشتر از این غنیمت ببرد. طالبان اینک ناگزیر اند این غنیمت را با کسانی که آنها را «خودی» نمی‌دانند، تقسیم کنند. این افراد «غیرخودی» طالب فرماندهان مقتدر غیرپشتون این گروه است که ظرفیت تبدیل شدن به محور های قدرت محلی را در ولایات و مناطق خود دارند؛ امری که طالبان شدیداً مخالف آن اند. طالبان به هیچ قیمتی حاضر نیستند که قدرت های محلی از میان اقوام غیر پشتون در افغانستان ظهور کنند، حتا اگر این قدرت ها از افراد گروه خودشان نیز باشند.

از آنجایی که در صدر آجندای سیاسی این گروه یک رنگ ساختن موزاییک زیبا و رنگارنگ افغانستان قرار دارد، ظهور قدرت های محلی غیرپشتون که در میان مردمان تاجیک، هزاره و ازبیک از نفوذ و محبوبیت برخوردار باشند، عمده‌ترین سد فرا راه عملی شدن آجندای این گروه است.

روی همین ملحوظ بود که رهبری طالبان پس از این که موفق شدند قدرت خود را در تمام افغانستان تحکیم ببخشند، اقدام به کوچک و ضعیف ساختن فرماندهان غیرپشتون این گروه کردند. دستگیری مخدوم عالم، گماشتن قاری صلاح الدین ایوبی به شغلی ملکی در کابل، برطرف کردن مولوی مهدی بلخابی از ریاست امنیت بامیان و ده ها مورد دیگر از این دست، نمونه های از تلاش این گروه برای جلوگیری از قدرت‌مند شدن فرماندهان غیر پشتون این گروه است.

با این که طالبان به منظور تحکیم قدرت و سلطۀ بدنۀ اصلی طالبان که همانا طالبان پشتون این گروه اند، این اقدامات را انجام می‌دهد، اما دقیقاً نفس همین اقدامات سبب تضیف گروه طالبان و سرکشی برخی از فرماندهان غیرپشتون وفادار به این گروه شده است.

طالبان اینک ناگزیر اند در بلخاب مشکل مولوی مهدی را از طریق جنگ حل و فصل کنند، ماموریت مولوی فاضل معاون وزارت دفاع طالبان برای دستگیری قاری صلاح الدین به ناکامی انجامید و اینک تمام سرگروپ ها و فرماندهان ازبیک تبار طالب در ولایت فاریاب در هماهنگی و تفاهم با هم‌دیگر قرار دارند که وقوع جنگ میان آنها و طالبان پشتون را به یک امر حتمی مبدل کرده است، در ولایت تخار پس از این که طالبان مانع سخنرانی مولوی قدیر یکی از مولوی های غیرپشتون حامی طالبان در مسجد جامع گردیدند، تنش ها افزایش یافته تا آنجا که در طی روز های گذشته گزارش ها از وقوع درگیری میان طالبان پشتون و افراد طرفدار مولوی قدیر و قوماندان خان محمد که یکی از فرماندهان غیرپشتون طالب در تخار است، هستیم. گزارش های هم از لت و کوب افراد نزدیک به قاری فصیح الدین توسط طالبان پشتون، به نشر رسیده است که همۀ این ها حاکی از موجودیت یک جو متلاطم و توفانی در درون گروه طالبان است.

تجربه نشان داده است که طالبان از انعطاف پذیری لازم برای عبور از بحران های داخلی یا بیرونی برخوردار نیستند. آنها به دلیل موجودیت حمایت های مالی و نظامی بدون محدودیت ای اس آی و هم‌چنان موجودیت منابع بزرگ انسانی در دو طرف خط مرزی دیورند که سربازگیری را برای شان ساده ساخته است، همیشه کوشیده اند با روش های خشن و غیرقابل انعطاف بر مشکلاتی که فرا راه شان آمده است، غلبه کنند، اما مشکلات داخلی این گروه که هر روز به دامنۀ آن افزوده می‌شود، امری نیست که طالبان بتوانند از طریق روش های خشن و با توسل به شیوه های نظامی و جنگی آن ها را حل و فصل کنند. مشکلات درونی این گروه که در حال نزدیک شدن به لحظۀ انفجار اند، «پاشنه آشیل» این گروه است که زمینۀ نابودی آنها را در زمانی نه چندان دور فراهم خواهد کرد. آنچه اما در این میان مبهم است، این است که سرنوشت فرماندهان غیرپشتون و سرکش طالبان چی خواهد شد؟ آیا آنها به جبهات ضد طالبان خواهند پیوست، یا صفوف داعش را تقویت خواهند کرد؟ یا همه توسط طالبان به قتل خواهند رسید؟ پاسخ هرچی باشد، نتیجه یک سان است؛ تضیف طالبان در درازمدت و فروپاشی درونی این گروه.

نوشته های هم‌سان

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button