افغانستان

فرمانده محمدپناه؛ نامی همیشه غرورانگیز

احمد کاوان

به بهانهٔ بیست و هفتمین سال‌یاد شهادت ژنرال محمد پناه خان شهید

وقت اشغالِ ديار و كشورت

اجنبي جز مرگ از دستت نديد

دشمن از پرتاب تيرت برنگشت

كَله‌ای گردن كشان پيشت خميد

پناه خان شهید، نامی همیشه غرور انگیز برای مردم ماست. نامی که هنوز زنده است و بر دل‌های مردمان آزاده و سربلند فرمان می‌راند. هنوز قصه‌های جنگاوری و دلاوری او الهام‌بخش آزادگان و بیگانه ستیزان است. پاک‌بازی بی‌مانند و شجاعت مثال زدنی‌اش اورا در ردیف مردان بزرگ تاریخ قرار می‌دهد. او در میان بسیاری از چهره های با نام و نشان جهادی سر و گردنی بالاتری داشت و کم‌تر کسی در زندگی ‌‌و پس از مرگش جذابیت و محبوبتیی هم‌سان او یافت. پس از پیروزی و شکست نیروی اشغالگر شوروی وقتی مجاهدین در پایتخت مسلط شدند، بسیاری از همگُنانش را جاه و مقام فریفته کرد و هریکی سعی داشت تا بیش‌تر از دیگری از مال و دارایی و ملکیت بهره ور شود. محافظان بیشتر دور و بر شان باشد و زندگی شاهانه‌ای به به خود دست و پا کنند، اما او فقیرانه زیست و به متاعِ دنیا چشم ندوخت و مال و منالی نیندوخت.

حکایت می‌کنند یکی از همرزمانش در همان روزهای پیروزی و حاکمیت کابل به او گفته بود: ژنرال صاحب حال که حکومت به دست ماست فکر بلند منزل و خانه را کنید.

ژنرال در پاسخ می‌گوید: بهتر است ما در فکر حکومت باشیم، اگر حکومت از ما بود، همه چیز از ماست، اگر حکومت از ما رفت همه چیز از ما می رود. او به درستی تشخیص داده بود که این دولت مستعجل ارزش زراندوزی و کامروایی‌ خیره سرانه را ندارد. با همین منطق خواسته های همگانی و منفعت عمومی را فدای خواسته های فردی و گروهی نکرد و برای خود سهمی در ثروت و قدرت نخواست و مثل دیگران دچار بی‌مایگی و خام‌اندیشی سبکسرانه نشد.

پناه خان از یک نگاه همان «مردِ حُر» مورد نظر اقبال لاهوری است. «اقبال در شعر و فلسفه اش به پرورش فردیتی آزاده و جسور و بی‌باک بسیار اهمیت می‌دهد و این موضوع برای او بالاترین هدف اجتماعی شمرده می‌شود. از نظر اقبال آنانکه از پویایی و‌تحرک بی بهره‌اند و فقط نظاره گرند و انتظار می‌کشند، به کار جامعه نمی‌آیند. زندگی از هر کسی می‌خواهد تا به سهم‌ خود، تلاش بی‌وقفه و پایان نا پذیر داشته باشد». انسان ایده آل اقبال همو است که در جهان آزاده می‌زید و آزاده می‌میرد. و در این راه دشوار به بهرهٔ اندک رضایت می‌دهد. گویا پناه خان شهید یکی یکی توصیه های اقبال را آویزهٔ گوش خود ساخته بود و شعر های اورا از برداشت  و از جان دوست می‌داشت:

راه دشوار است سامان کم بگیر

در جهان آزاده زی، آزاده میر

**

نکو شیوه و پخته تدبیر باش

جسور و غیور و کلان گیر باش

**

نگه‌دار خودرا و خرسند زی

دلیر و درشت و تنومند زی

پناه خان شهید، در کنار فراگیری درس های ابتدایی مدارس دینی، مشتاق شب‌نشینی های زمستانی روستا و آن محفل های مثنوی خوانی و شهنامه خوانی و گلستان خوانی بود. زندگی در دل دره ها و کوه های سر به فلک کشیده درس های زیادی به او آموخته بود و او را در برابر حوادث و وقایع دشوار زمان چُست و چالاک بار آورده بود. با این‌همه، عمده دلیل شهرت و محبوبیتش بی‌شک همان ساده‌زیستی و شجاعت و اراده‌ای خلل ناپذیرش دربرابر سختی ها و دشواری ها بود.

پاره‌از‌ مواصفات منحصر به فرد پناه خان شهید:

ساده زیستی

سادگی و ساده زیستی را می‌پسندید و از زرق و برق و تشریفات بی‌جا بیزار بود. وقتی آدم ناشناسی با وی برخورد می‌کرد نشانی از آن نام و قدرت و بزرگی در ظاهر او نمی‌دید و این ویژگی تفکیک اورا از دیگران در میان جمع دشوار می‌کرد.

صمیمیت

به گواهی بسیاری از هم‌رزمانش، وی با همکاران و زیر دستانش رفتارِ سخت صمیمانه داشت. اهل شوخی و بذله گویی بود. در وقت فراغت اغلب شطرنج بازی می‌کرد و در سنگر و دفتر شعر می‌خواند و داستان ها حماسی و عرفانی نقل می‌کرد.

شجاعت

در شجاعت و دلیری زبانزد عام و خاص بود. در هر جنگ و معرکه‌ای پیشگام بود، پیشگام‌تر از همر‌زم‌ها و چریک‌هایش. در عملیاتی که او شرکت می‌داشت صدا و سیمایش انگیزاننده و روحیه بخش ‌بود. وقتی خط نخست در هم می‌شکست او با تعداد محدودی می‌رفت خط‌دوم تشکیل می‌داد و از پراگندگی و سرخوردگی نیروها برق آسا جلوگیری می‌کرد. در هجوم و حمله نترس و بی‌باک بود و حین آتش‌گشایی دشمن حتی قد خم نمی‌کرد و با قامت راست فرمان می‌داد و دلیرانه ایستادگی می‌کرد.

نبوغ نظامی

درایت و کفایتی که او در جنگ ها از خود نشان می‌داد مایه‌ای اعجاب و حیرت بود، اعجاب و حیرت برای دوست و دشمن. تاجایی که دشمنانش روس ها به وی لقب جنرالی بخشیدند و اورا به چشم یک ژنرال کار کشته و خبره می‌دیدند.

سر انجام این یلِ گردن فراز، شام‌گاه ۲۴ حوت ۱۳۷۴ در نبرد رویارو با دژخمیان و سیه اندیشانِ کور دل در باغ داوود پغمان به شهادت رسید و آسمانی شد.

روانش شاد و یادش جاودان باد!

نوشته های هم‌سان

Back to top button