دکتر عبدالحی الهی بزرگمرد قلم و دانش
استاد نیلاب رحیمی
خداوند زماني كه بزرگمرد ساختن كسي را در جامعه اراده فرمايد، او را با كسوت انسانيت و اخلاق ميآرايد و جلوهگر ميسازد. زيرا انسان وقتي كه با سجاياي اخلاقي در جولانگاهش ظاهر گرديد. طرف توجه و تحسين همهگان قرار ميگيرد و روز تا روز به ارزشهاي انساني و اجتماعياش افزوده ميشود و سرانجام، صدرنشين دلها وتكيهگاه انديشهها ميگردد.
پيداست كه جهان هستي با نمادها و نمودهايش برمبناي دو اصل عمده كه عبارت اند از عدل و اخلاق استوار است. كليه چهرههايي مبرز و موفق جهان كه توفيق تسخير دلها را نصيب شده اند، در عملكردهاي خود از همين دو اصل مايه گذارده اند.
خداي كه خلاقيت سزاوار اوست چنان موهبت فرموده، تا همه پديدههاي يك نواخت از منابع عدل و مراتب اخلاق بهره مند شوند.
هرگاه ما عمل را ملاك شناخت ارزشها قرار دهيم و بكوشيم كه از اين ديدگاه و مبتني بر معيارهاي چون عدالت و اخلاق شخصيت عناصر صالح و طالح را به سنجش بگيريم، بدون انكار در روزگار بحراني ما اندك كساني ميتوانند تا حد فرهيختگي بالا بروند شايستگي خود را روشن سازد كه روان شاد داكتر عبدالحي الهي در زمرة همان اندك چهرههاي شاخص و بارز جامعه حوادث بار ما مسجل گرديده است.
در اين نوشتار تلاش ميورزيم تا همان روندي را دنبال كنيم كه داكتر عبدالحي الهي آگاهانه بر آن گام نهاده بود. نجابت علمي و شرافت اخلاقي پيوند بلافصلي را بين گفتار و كردار او ايجاد كرده بود، از آنرو دوستاني كه او را ميشناختند باور داشتند كه وي از نخبهگان هم رديفان خود است.
مطالعات داكتر عبدالحي الهي در عرفان، بهويژه عرفان حضرت مولاناي بلخي، كه عرفانيست جهنده و انگيزنده و خيزش و قيام را در روح انساني به ثمر ميرساند، او را ژرفنگر و واقعبين ساخته بود.
داكتر عبدالحي الهي علوم متداوله را از محضر پدرش كه در اين رشتهها يد طولا داشت و مدرسان ورزيدة مدرسه قابضان رخنه فراچنگ آورده بود، مطالعات مستدام در علوم و معارف اسلامي، بينش و دانش وي را توأم كرده بود، از آنرو جسورانه بر مسايل وارد ميشد و ثمرة كاوش و پژوهش خود را؛ بلاغت و فصاحتي كه خاصه چنين مرداني است تبيين ميفرمود.
از اين بزرگمرد قلم و دانش تا كنون اين آثار ارزشمند اقبال چاپ يافته اند:
اسلام مكتب اعتدال، حكومت و حكومت اسلامي، علم و انقلاب اسلامي، فلسفه دين و اسرار تعليمات اسلام، علم اصول دين، مرزهاي تيوري شناخت در فلسفه، هستي و مقدمه شناخت آن، جهان و طبيعت، شناخت انسان، عرفان و اخلاق، فلسفة اجتماعي و قانون، فلسفه تاريخ، مسايل جهانبيني اسلامي و چهار گفتار.
و اين آثار تاكنون چاپ نشده است:
بحثي پيرامون خداشناسي، اصول يزدان ما انزالله و مژدههاي نصرت در آيههاي قرآن.
بهتر است كساني به تدوين يادداشتها و آثار چاپ ناشده آن عزيز از دست رفته همت بگمارند و اهتمام ورزند و آناني كه رهين تلاشهاي علمي و فرهنگي وي اند بايد در اداي اين دين شتاب كنند و به آرامش دادن وجدان خود بپردازند. داكتر عبدالحي الهي بيانيههاي آموزنده علمي فراواني در زمينههاي فرهنگي و عرفاني و حتا سياسي ايراد فرموده اند.
میليونها سرمايهدار و فيودال و خان و سردار رهسپار ديار عدم شدند، قصر، املاك وسيع، نقدينهها و دفينهها و خزينههاي زيادي را در اثر مساعي شبا روزي خود باقي گذاشتند؛ ليكن در هيچ حلقه هيچ نوع يادي و ذكري از نام و نشان شان به عمل نميآيد و هم اكنون از فراموش شدهگان دست اول اند و حاصل آن همه كاركردهاي آزمندانه شان فقط درون چند عنصر عياش و بيبندوبار را تسكين ميدهد و آرامش ميبخشد و بس و مرداني چون صوفي عشقري و مولوي خال محمد خسته و امثال ايشان كه در حيات با مناعت خويش مالك يك وجب زمين هم نبودند؛ اما امروز و فرداها بر فراز ارزشمندي قرار دارند و هيچكس در هيچ زماني قادر به فروكش كردن مقام و منزلت والاي شان نيست و بدون ترديد داكتر الهي نيز از همرديفان همين نخبهگان است، زيرا تاجايي كه صاحب اين قلم خبر دارم او نيز سراي و خانهیی ندارد و فاقد اندوختههاي مادي ميباشد و تا جهان باقيست براي برجسته بودن نام و نشان آن مرحوم همين فضيلت تهي دست بودن در اين آوان كه همه دست پُر دارند، كافيست؛ ديگران ثروت اندوختند، او علم، ديگران خانهها ساختند او كتاب تأليف كرد، مقاله نوشت و به خاطر روشن كردن ابناي وطن عرق ريخت و رنج برد.
بگذار او خانه نداشته باشد! خانه او دلهاي فرهنگيان و راهيان راه معارف و عرفان اسلامي است.
او پس از پايان يافتن تحصيلاش در دانشكدة طب دانشگاه كابل، مورد تعقيب خلقيها قرار گرفت و يكسال را به جرم فعاليت سياسي عليه رژيم در زندان پلچرخي سپري نمود و پس از رهايي رهسپار وادي پنجشير شد در ميدان جهاد و مبارزه برضد خداستيزي و بيگانهگرايي در كنار مسعود عزيز ثبات قدم ورزيد و دوشادوش آن بزرگمرد همه اعصار و قرون خراسان بزرگ و افغانستان كنوني به مقاومت خود عليه دشمن موذي و زيان كار ادامه داد و در اثر ابراز لياقت، مقام معاونيت مسعود شهيد را احراز كرد.
مسعود شهيد در روشني درايت و تيز هوشيیي كه داشت لياقت عملي و استعداد عرفاني داكتر الهي را درك كرده بود، از آنرو به سخنان و نظرات سازنده وي ارج و بهاي فراوان ميداد و كسوت عمل ميپوشاند. آگاهي دكتر الهي از اوضاع زمان و بينش او بر پهنا و ژرفاي معارف اسلامي وجاهت او را در انظار كاوشگران و پژوهندهگان پيداتر ميساخت و سنگرداران و مردمان محل از شخصيت او در برخوردهايی كه با وي ميكردند مطلع ميگرديدند و حُرمتش را بر نفس خود لازم ميدانستند. كارمايهها و عملكردهاي بارور و ثمربخش داكتر الهي در جريان جهاد و مقاومت مورد تاييد زعيم و قايد سرافراز دوران جهاد زنده ياد مسعود شهيد بود. داكتر الهي نيز در اثر اعتمادي كه مسعود بزرگ به كاركردهاي او داشت، استعداد و نبوغ خود را در غنامندي بعد فرهنگي جهاد به كار گرفت و در زمينۀ تربيه سالم مجاهدين جوان، به ويژه آن تعداد مجاهديني كه توانمندي فراچنگ آوردن فرهنگ ملي و معارف اسلامي را داشتند عاشقانه و صادقانه تلاش ورزيد. او ميدانست كه يك انسان تا زماني كه از گذشته خود معلومات نداشته باشد حال و آينده را طوري كه لازم است تمثيل كرده نميتواند.
از آنرو داكتر الهي به سختي كوشيد تا از ديدگاه تحليل و تفسير دانش معاصر بهويژه شناختاندن ارزشهاي روز افزون فرهنگ و تمدن بشري در اثر رشد علم نوين كه پهنه جهان را فرا گرفته است جهانبينيها را وسعت بخشد. او سعي كرد تا تعداد حوزههاي آموزشي را در وادي پنجشير بالا ببرد و مجاهدين ولايات را نيز به هدف آموزش بيشتر از دانش معاصر در ابعاد فرهنگي و نظامي در پنجشير دعوت نمايد و در حلقههاي تعليمي شامل سازد. البته رهنماييها و ترغيب و تشويق مسعود شهيد در اين روند نقش راهگشا را داشت.
در سال 1362 آتشبس، به همكاري يكي از علاقهمندان جهاد كه از كشور فرانسه بود يك دستگاه راديويي اف، ام در پنجشير پايهگذاري گرديد. داكتر الهي امور نشراتي اين راديو را مناسب به وضع جبهه و مقتضاي همان حالت ادامه داد.
مبني بر لزوم ديد مرحوم مسعود شهيد، داكتر الهي تن به ازدواج داد و پاي عقد دختر يك تن از معاريف بازارك پنجشير نشست.
چون تكاليف خانوادهگي انسان را از تحركات دورۀ تجرد باز ميدارد. از آنرو صواب ديده شده كه وي به كارهاي جهادي در پشاور ادامه دهد و به مشكلات مجاهدين و مهاجرين بذل توجه فرمايد.
در پشاور داكتر الهي زمام امور فرهنگي را به دست گرفت و سمت رياست تعليم و تربيه جمعيت اسلامي افغانستان را كه يكي از بزرگترين تنظيمهاي جهادي بود به عهده گرفت هم چنان عضويت شوراي اجرائيه اين تنظيم را نيز حاصل نمود و فعاليت خود را از محدوده پشاور به ساير نقاطي كه مهاجرين سكنا پذير شده بودند كشانيد و حتا در چترال به حال مردم مهاجر رسيدهگي به عمل آورد و خيمه و اثاثات و مواد ارتزاقي تعبيه فرمود و زمينه را براي آموزش اطفال ايشان مساعد ساخت.
جهاد افغانستان چنانكه پيداست از همان آغاز دستخوش سياست تفرقهافگني گرديده و برخي رهبران آزمند و چشم ناسير نيز اين بيشيرازهگي و از هم پاشيدهگي را به نفع خود دانسته، سطح اندوختههاي پولي را بالا بردند و اين حصر چنان گلو گيرشان شد كه حتا اهميت جبهات جهادي را در بعضي موارد به بهانههاي غيرموجه ناديده گرفتند و قوماندانهاي ورزيدهیي چون مسعود شهيد و ديگران متوجه اين بيمهري شده و تلاش كردند كه نيازمندي سنگرهاي خود را از غنايم دستياب شده ميدانهاي نبرد كه از شكست نيروهاي شوروي و حكومت دست نشاندهاش در كابل حاصل ميشد مرفوع سازند و اين وضعيت نه تنها در جبهة جهادي پنجشير، بلكه در سراسر جبهات جهادي افغانستان حاكم بود. كمكهاي جهاني در خزينههاي كه تا حال ناگشوده است، ذخيره گرديد و اندكي از بسيار به مصرف جهاد رسيد.
دكتر الهي به لطايف الحيل، روند معارف و فرهنگ جهادي مربوط خود را ادامه ميداد و به بهانههاي گوناگون مردم نيازمند را كمك ميکرد.
برنامههاي آموزشي و فعاليتهاي فرهنگي در دوران جهاد در اثر زحمتكشي و ايثار داكتر الهي پيروزمندانه به جلوههاي رونقمندي عرضه ميشد، جمعيت اسلامي اگر دستاوردي در عرصههاي معارف و فرهنگ اسلامي، جهادي و ملي داشت بدون ترديد بخشي از آن حاصل عرقريزيها و از خودگذريهاي داكتر الهي و همقطارانش بود.
زماني كه كابل به تصرف نيروهاي جهادي مسعود شهيد درآمد و اين دستاورد توسن حرون شدة خشم تعدادي از رهبران حسود و يهود مشرب را بيشتر مهميز كرده بود، مسعود در پرتو بزرگواريها و ابرمرديهايي كه داشت، تشكيل حكومت در كابل را به فيصله رهبران جهادي محول فرمود.
وقتي كه دولت مجاهدين زمام امور را به دست گرفت حكومت نامتجانس و بيباور به يك ديگر را تشكيل داد، داكتر الهي بحيث وزير مشاور و ریيس طب رواني اشغال وظيفه نمود؛ اما در جهت هماهنگ كردن كاركردهاي فرهنگي و همبستگي سازمانهاي اجتماعي گام بلندي را به جلو برداشت.
او از همان آغازين روزهاي ورودش به كابل متوجه نامنسجم بودن سازمانهاي اجتماعي شده در راه همبستگي و همآهنگي آنها تلاش ورزيد و خواست كه يك مركز واحد رهنمون كننده كه هر سازمان اجتماعي در زمينۀ تطبيق سالم و موثر برنامههاي كارياش از آن كانون الهام بگيرد و به سوي هدف رهياب شود، مجهز به ارزشهاي رهبري و قيادت درست و صحيح تأسيس گردد. اين آرمان تاجايي تحقق يافت و كسوت عمل در پوشيد. اما رگبار متداوم حزب اسلامي و روي هم رفته جنگهاي تحميلي مجال كار را از همه كس گرفته بود. جلسات از ترس راكتها در زير زمينيهاي كانتيننتال داير ميگرديد و غرش راكتهاي كور توان عملكرد بر وفق فيصلهها را ضعيف ميساخت و هر كسي كه صبح از خانهاش بيرون ميشد به برگشت خود هنگام مسا، در منزل اطمينان نداشت. از آنرو هر كس در هر موقفي كه بود هيچ كاري كرده نتوانست. كساني كه حكومت استاد رباني را به عدم كارداني متهم ميسازند، اشتباه ميكنند، زيرا كاركردن در آن برهه زماني چنانكه توقع ميرفت بيرون از آن بود. داكتر الهي پس از سقوط طالبان بازهم همان پروسه همبسته بودن سازمانهاي اجتماعي را از سر گرفت و تاآخرين نفس از اين دايره پا بيرون نكرد. خداوند رحمت خود را نثار روحش كناد.
مرحوم داكتر الهي در پرتو بيدار دلي، بينايي و فرزانهگي خود دريافته بود كه كاري كه نام نيك انسان را در تاريخ اين سرزمين ماندگار ميسازد پيگيري روند تأمين همبستگي اجتماعي است. دژخيمان محيل و مكار مبني بر دسايس خصمانه احساس برادري و يگانهگي را در اين سرزمين خدشهدار كرده و كتلههاي اجتماعي را از هم متلاشي کرده اند، فقط ميتوان از طريق همبستگي اقوام و عشاير بر مشكلات فايق آمد و نائره تفرقه و پاشيدهگي را اطفا كرد. روي اين انديشه به تشكيل مجمع اصلاحي دست يازيد و برنامۀ كاري آن را برمبناي توافق ملي پيريزي کرد. در مجمع اصلاحي افغانستان همه گروهها و دستههاي فرهنگي، سياسي، ديني و حتا قومي و تصوفي اشتغال داشت.
روانشاد داكتر الهي در اثر برنامههاي كاري و تعميق اعتبار اين كانون وحدتطلب و صلحجو را گسترش داد و به مردم شناختاند.
فعاليت مجتمع اصلاحي تا همان روزی كه نيروهاي دولت كابل را رها كردند و رهسپار شمال كشور و وادي پنجشير شدند، ادامه يافت و دكتر الهي با شكيبايي كه زينتبخش شخصيتش بود آن را اداره و رهنمايي كرد.
داكتر الهي مردي بود مهربان، با عطوفت، باگذشت و ايثار، خوش برخورد، خندان و شيرين سخن، اديب، صاحب كتاب و مطالعه در فلسفه، عرفان و معارف اسلامي، زبان عربي را ميدانست، به پشتو صحبت ميكرد، به انگليسي آشنا بود و با اردو نيز حل مطلب كرده ميتوانست.
قلمش روان و مضمونش استوار بود از سجاياي اخلاقي بهرۀ كافي داشت. تواضع از رفتارش تبارز ميكرد و با همه اقشار و طبقات جامعه آميزش اخلاقي و فرهنگي داشت. او بر آن بود كه كارمايههاي فرهنگي بايد مستفيد از يك محور باشند و از بيشيرازهگي آنها جلوگيري شود.
دكتر الهي با همه وسعتي كه در آگاهيهاي علمي و معلومات فرهنگي وي وجود داشت هيچگاه پندار كمال دامنگيرش نشده و اسير خود برتر بيني نگرديد. او از جهاد و ثمرات آن غالباً يادآوري ميكرد؛ ليكن هيچ وقت جهاد را وسيله سركشي نفس و اقناع غريزه آز و حرص نساخت و او پاداش جهادي را كه بهخاطر اعلام كلمه الله كرده بود از خدا ميخواست. از آنرو جهاد را با زمين و موتر و ثروت و ديگر مظاهر بدنام كن و ننگين مبادله نكرد.
سرانجام، داكتر عبدالحي الهي در اثر مريضي كه عايد حالش گرديده بود به تاريخ 14 ميزان 1382 داعي اجل را لبيك گفت و به جاودانگي پيوست.
نامش جاويد و يادش گرامي باد