امارت طالبان در معرض فروپاشی
حفیظ منصور
امارت طالبان با چهار معضلۀ جدی ذیل مواجه است که با گذشت هر روز این معضلات عمیقتر شده میروند.
- عدم شناسایی امارت طالبان از سوی جامعه جهانی به عنوان یک دولت مشروع و قانونی؛
- عدم تشکیل یک دولت کارآ و فراگیر از سوی طالبان که بتواند، اسباب قناعت مردم افغانستان، جناح های سیاسی و نهاد های مدنی را فراهم آورد؛
- مشکلات مالی و اقتصادی به دلیل قطع مساعدت های جهانی به افغانستان به خاطر حضور طالبان در کشور؛
- صف بندی های درونی طالبان، که با گذشت زمان فاصله میان آن ها عریض تر شده می رود.
تحریک طالبان با چند تعهد، رضایت ایالات متخده امریکا و کشور های منطقه را بدست آورده بودند، تا جاگزین حکومت اشرف غنی شدند. آنان به امریکا و متحدانش تعهد سپرده بودند، که از قلمرو افغانستان تهدیدی متوجه منافع آن کشور ها نمیشود. همچنان کشور های همسایه را قانع ساخته بودند، که افغانستان آینده پایگاه تهدید در برابر آن ها نمیباشد. از همین بابت بود، که کشور های منطقه و جهان ورود طالبان را به شهر های بزرگ و به ویژه شهر کابل با سکوت بدرقه کردند. طالبان وعده سپرده بودند، که دیگر آن گروه سخت گیر، ضد حقوق بشری نیستند؛ با زنان، احزاب سیاسی، نهاد های مدنی و کارمندان دولت قبلی مطابق قوانین و معیار های بین المللی رفتار خواهند کرد. اما در عمل آن ها، بار دیگر ثابت کردند، که هیچگونه تغییری در گفتار و رفتار شان به میان نیامده است.
کشور های همسایه افغانستان، که فکر می کردند، افغانستان زیر اداره طالبان می تواند، صلح و ثبات را در این کشور برگرداند، دیدند که حملاتی از قلمرو افغانستان بر خاک پاکستان صورت گرفت، در چند نوبت تنش های مرزی میان ایران و افغانستان بوقع پیوست و تنش ها در حدی رسید که ایران ناگزیر گردید، نیرو های بیشتری را در مرز شرقی خود مستقر نماید. حملات راکتی به ازبکستان انجام شد، که دست کم در سه دهه پسین بیسابقه بوده است.
رفتار تبعیض آمیز امارت طالبان در گام نخست طالبان مربوط، تاجیک ها، ازبیک ها و ترکمن ها را ناراض گردانید، در عمل نمیتوان آن ها را نیرو وابسته به طالبان به حساب آورد. شماری از سران آن ها خلع سلاح و عدهای هم به وظایف غیر مهم گماشته شده اند. مناطق شمال شرقی و شمال افغانستان بوسیله فرماندها پشتون تبار طالبان مدیریت و رهبری می شود. بی جهت نیست، که اکثریت طالبان دیروز در مناطق شمال افغانستان با جبهه مقاومت ملی افغانستان تماس قایم کرده و منتظر یک حرکت اند، در میان طالبان جنوب و جنوبغرب افغانستان نیز روابط مطلوبی بر قرار نمیباشد.
کشور های همسایه که داعش را تهدیدی جدی برای امنیت منطقه می دانند، به وعده های طالبان دل بسته بودند، که گویا تحرکات داعش بوسیله طالبان مهار خواهد شد، اما دیده شد، که داعش در چندین شهر افغانستان حملات خونین را براه انداخت و توانایی اداره طالبان را در امر تامین امنیت بشدت زیر سوال برد. از آن گذشته شواهدی دیده شد، که طالبان به منظور زیر فشار قرار دادن همسایه های افغانستان، خود به داعش سازی پرداخته و حملاتی را در برابر آن ها خود سازماندهی می کند، تا از این طریق بتواند امتیازات بیشتری را بدست آورند.
در مجموع در این عرصه، اگر اندک خوشبینی هایی در هشت ماه قبل نسبت به امارت طالبان وجود داشت، طی این مدت سیر نزولی خود را پیموده است، که ترمیم آن بوسیله طالبان کاری است، که گمان نمی رود در توان این گروه باشد.
تحریک طالبان 20 سال قبل هم برای چند سالی بر اکثریت جفرافیای افغانستان حاکم بودند، فکر بر این بود، که این نوبت با عبرت آموزی از گذشته، در حصه تشکیل حکومت، و استخدام اشخاص با فهم از خود ابتکار بخرچ خواهند داد، اما باز هم، راهی را دنبال کردند که در گذشته پیموده بودند. در سراسر حکومت، قاری و مولوی را در کار های فنی و مسلکی توظیف کردند، که نتیجۀ آن چیزی غیر از رکود و فلج ادارات بوده نمیتواند. طالبان وانمود میکردند، که اشخاص مسلکی را حفظ میدارند، ولی این گروه سیاستی را اعمال داشتند، که نه تنها در افغانستان که در هیچ جای جهان سابقه و نمونه ندارد، احزاب سیاسی را ملغی اعلام کردند، جایی برای فغالیت نهاد های مدنی نگذاشتند، ارتش و پولیس ملی را نابود نمودند، بجای آن افراد تعلیم نادیده و مکتب نرفته را به استخدام گرفتند. حاصل چنین تشکیلاتی، فقر و بیکاری سراسری، زجر و شکنجه مردم، خود سری و بیقانونی، نارضایتی و فرارا از کشور است، و هرگز نمی تواند، اسباب بقا را برای آن گروه فراهم نماید، و مشروعیت بین المللی را به همراه آورد.
تحریک طالبان، که به سان تنظیم های جهادی به شدت فریب وعدههای چرب و نرم کشور های همسایه را خورده بودند، فکر میکردند، پس از خروج نیروهای امریکایی، کمک های میلیارد دالری چین، روسیه، ایران و پاکستان به افغانستان سرازیر میشود و آن گروه با خیال راحت به حکومتداری میپردازند، نا آگاه از این که، طالبان هیچ گاه کاندیدای حکومت کردن نبودهاند، و از آن ها استفاده ابزاری به عمل آمد. وقتی طالبان وارد کابل شدند، انتظار زیادی داشتند، اما عمده ترین حامی آن ها کشور چین با ار سال 1000 تخته کمپل امارت طالبان را مورد حمایت قرار داد، و از دیگران که هیچ خبری نشد. امرو زهمه نهاد های دولتی به گونهی فلج بوده، معاش پزشکان و معلمان به وسیلهی موسسات بینالمللی تامین میگردد.کثیری از قطعات نظامی آن ها، از فرط گرسنگی به خانه های شان برگشته اند، ودر برخی از ولایات برای دفع فقر و گرسنگی روی گردآوری مالیه و عشر میان نیرو های شان درگیری های خونین صورت گرفته و میگیرد.
پول افغانستان در بانک های امریکا منجمد گردیده و از دسترسی طالبان خارج ساخته شده است. برای جبران این معضله، تمام توان خود را طالبان دراستخراج معادن خرد و کوچک مانند ذغال سنگ، نفت خام و گردآوری تکس و مالیه از دکانداران به مصرف میرسانند؛ که ای عواید هرگز نمیتوانند نیازمندی های یک دولت را کفایت کنند. زرع تریاک را تشویق و گسترش داده اند، تا بتوانند در پایان فصل از این ناحیه نیازمندی های مالی شان مرفوع گردد، اما برای منطقه و جهان زهر کاشته اند، درد و مصیبت پخش میدارند.
گزارش ها می رساند که نیرو های طالبان از چند ماه بدین سو معاش دریافت نکرده اند، و دیگر انگیزهای برای جنگیدن ندارند، از همین روست که بشدت با کمبود نیروی جنگی مواجه می باشند.
رفتار تبعیض آمیز امارت طالبان در گام نخست طالبان مربوط، تاجیک ها، ازبیک ها و ترکمن ها را ناراض گردانید، در عمل نمیتوان آن ها را نیرو وابسته به طالبان به حساب آورد. شماری از سران آن ها خلع سلاح و عدهای هم به وظایف غیر مهم گماشته شده اند. مناطق شمال شرقی و شمال افغانستان بوسیله فرماندها پشتون تبار طالبان مدیریت و رهبری می شود. بی جهت نیست، که اکثریت طالبان دیروز در مناطق شمال افغانستان با جبهه مقاومت ملی افغانستان تماس قایم کرده و منتظر یک حرکت اند، در میان طالبان جنوب و جنوبغرب افغانستان نیز روابط مطلوبی بر قرار نمیباشد. این گروه از ابتدا، یک نیروی منسجم و متمرکز نبوده بلکه از سوی کشور های مختلف رهبری و حمایت میشدند. جناح ملا برادر که بصورت عمده در قندهار و هلمند مرکزیت دارند، از سوی ایران پشتیبانی میشدند، در حال حاضر مهمترین فرمانده آن ها بنام ملا عبدالقیوم ذاکر مورد سو ظن واقع شده، از معاونیت وزارت دفاع ملی کناره گیری کرده است. بر اساس یک گزارش، خانه شخصی وی از سوی محافظان ملاهبت الله مورد بازرسی قرار گرفته و تمام سلاح های او ضبط شده است.
اگر قندهاری ها ملاهبت الله را امیرالمؤمنین میخوانند، طالبان سمت پکتیا با عنوان دادن سراج الدین حقانی بنام “خلیفه صاحب” از خود گروه و دسته خود را دارند. رقابت بین این دو جناح به رقابت خلق و پرچم و حزب اسلامی و جمعیت اسلامی شباهت دارد. گفته شده، که جناح حقانی با پاکستان روابط تنگاتنگی دارد، ولی از برخی گزارش ها بر میآید، که این جناح برای تشکیل یک حکومت مشترک متمایلتر است. در حالی که جناح ملا برادر قصد حکومت را به تنهایی در سر می پروراند. این تفاوت ها در پیام هایی که به نشانی جبهه مقاومت ملی ارسال میدارند به خوبی آشکار است. اختلاف این دو جناح، به جایی رسیده که جناح حقانی در سالمرگ ملاعمر حضور پیدا نمیکند و در مقابل آن خود را ریشهدارتر وانمود کرده، از سالروز پیروزی مجاهدین افغانستان بدون حضور سران جناح ملا برادر در تالار رادیو تلویزیون افغانستان تجلیل بعمل میآورد.
با یک جمعبندی ساده به این نتیجه رسیده میتوانیم که امارت طالبان انتظار یک حرکت نظامی مردمی را دارد، که در شمال افغانستان از جانب جبهه مقاومت ملی افغانستان تدارک دیده شده است، و چنین حرکتی به سرعت میتواند باعث تحریک تمام نیروهایی که در سراسر افغانستان زیر فشار به سر میبرند گردد، و به یک جنبش ملی تبدیل شود. مواضع خنثی کشور های همسایه در قبال قضایای افغانستان جدی تر خواهد شد، آمدن شهبازشریف درپاکستان، طالبان را بیشتر از گذشته مورد دست درازی پاکستان قرارداده که موجب انزوای بیشترطالبان میگردد. در سطح جهانی افغانستان که پس از جنگ اکراین به فراموشی رفته است، دو باره مطرح خواهد گردید.
از پایان رنج و بدبختی مردم افغانستان بصورت قاطع نمیتوان سخن گفت، اما از این که سلطه طالبان به پایان خود خواهد رسید، و آن هم بصورت دراماتیک و غیر منتظره، تردیدی وجود ندارد.