احمد مسعود و امریکا؛ کی به کی نیاز دارد؟
نویسنده: فرید احمد
منبع: ویب سایت سنگر
نه جبهه مقاومت ملی و نه طالبان به ایالات متحده اعتماد ندارند و تلاش های واشنگتن برای ایجاد یک دولت فراگیر آب در هاون کوفتن است.
ایالات متحده مدتهاست که در تلاش است تا مقاومت را در طرح جدید خود در افغانستان – ایجاد یک دولت فراگیر طرفدار آمریکا – به خدمت بگیرد. وقتی میگوییم «مقاومت»، منظور ما فقط جبهه مقاومت به فرماندهی احمد مسعود نیست، بلکه سایر نیروهای ضد طالبان، از جمله نیروهایی که توسط استاد سیاف، عطاممحمد نور، صلاح الدین ربانی، مارشال دوستم، محمد محقق و دیگران رهبری می شوند، نیز هست. تا آنجا که امروز میدانیم، هیچ یک از این رهبران نسبت به نمایندگان آمریکا، به ویژه فرستاده ویژه، تام ویست، لطفی نشان نداده اند.
دلیل آن هم این است که در سال ۲۰۰۱ آمریکا به به زور بازو و خون نیروهای این رهبران افغانستان را اشغال کرد، اما در سال ۲۰۲۱ آنها را در میدان جنگ تنها گذاشت و خود فرار نمود. آمریکایی ها حتی قدرت را به طالبان، رقبای تاریخی و ایدئولوژیکی شان واگذار کردند. اکنون این رهبران در کشورهای مختلف آواره شده اند و طبق قوانین این کشورها حتی حق ایجاد دفتری برای فعالیت ندارند. ایالات متحده عملاً آنها را در گوشههای مختلف جهان تحت حصر خانگی قرار داد، چیزی متفاوت و شاید دردناکتر از گوانتانامو. اما کسانی که در گوانتانامو نگهداری میشدند در ادارات دولتی در کابل جایگیر شدند.
«کارشناسان»
اخیراً رسانه ها گزارش دادند که احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ملی افغانستان از دیدار با هیئت آمریکایی در دوشنبه خودداری کرده است. این هیئت کارشناسان مرکز امنیت جدید آمریکا Center for a New American Security (CNAS) به ریاست ریچارد فونتین وارد دوشنبه شد تا با رهبر جبهه مقاومت در مورد ایجاد حکومت فراگیر با طالبان گفتگو کند.
هر چند «کارشناس» خواندن اعضای این هیئت جای بحث دارد. در واقع این یکی دیگر از شاخه های دیپلماسی آمریکایی است که با «شاخه تام ویست» همراه شد. ریچارد فونتین، رئیس مرکز امنیت جدید آمریکایی، و یکی از همکارانش، لیزاکرتیس، هر دو کارمند سابق شورای امنیت و وزارت امور خارجه آمریکا هستند و تجربه زیادی در امور آسیای مرکزی و جنوبی دارند.
خانم کرتیس را حتی می توان یکی از «مسئولان سقوط افغانستان» نامید، زیرا او از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ دستیار معاون رئیس جمهور و رئیس بخش شورای امنیت ملی ایالات متحده در آسیای جنوبی و مرکزی (تحت رهبری سه مشاور) بود. او همچنین سابقه کار در سیا را دارد. به استثنای آنچه در زندگی نامه خانم کرتیس ذکر شده است، کسانی که در دوران جمهوری با او کار می کردند، او را یک چهره تأثیرگذار در «سیاست افغانی» ایالات متحده میدانند.
ظاهراً کسانی که به عنوان «کارشناس» برای ملاقات با احمد مسعود به دوشنبه آمدند، در واقع مأموران آمریکایی بودند و مرکز امنیت جدید آمریکا خود نهادی است که توسط سیا ایجاد شده، در راستای اجرای سیاست آمریکا با سایر نهادهایی تحقیقاتی مانند راند (RAND) و شورای آتلانتیک عمل می کند.
مأموران آمریکای قبل از سفر به دوشنبه با محمد محقق، رئیس موقت شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان در ترکیه و پس از دوشنبه در دبی با حکمت کرزی و احمد شاه درانی، دو نامزد ریاست دولت آیندهی طرفدار آمریکا در کابل دیدار کردند.
اما مهمترین اتفاق برای آمریکایی ها ملاقات با احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی بود که انجام نشد. مسعود در دوشنبه حضور نداشت. تلاش آنها برای دیدار با امرالله صالح نیز نتیجه نداد. او قطعاً از دیدن آمریکایی ها خودداری کرد. تصادفی یا نه، حساب توییتر او که ۱.۱ میلیون دنبال کننده داشت، مسدود شد. در همان روز، صالح از مایکل پومپئو، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، به دلیل متهم کردن اشرف غنی، رئیس جمهور پیشین افغانستان به خرابکاری در صلح با طالبان و تقلب در نتایج انتخابات ۲۰۱۴، به شدت انتقاد کرد. به گفته وی، غنی صادقانه خواهان صلح بود، اما آمریکا افغانستان را به طالبان سپرد تا برای جنگ با اوکراین آماده شود.
هیئت مرکز امنیت جدید آمریکا در دوشنبه پس از دیدار با سفیر افغانستان در تاجیکستان، ظاهر اغبر، معلمان و شاگردان مکتب سامانیان و نمایندگان مهاجران افغانستان، با اعضای کمیته سیاسی جبهه مقاومت ملی هر کدام محمود صیقل (رئیس کمیته سیاسی)، حسین رحمتی، زلمی یونسی، سهیلا جویا (نماینده زنان) و وهاب ظفری دیدار کرد. در کل سران پنجشیر حاضر به ملاقات با آنها نشدند.
بر اساس اطلاعات دریافتی از این دیدار، هیأت آمریکایی گویا خروج آمریکا را «فرار شرم آور» و تسلیمی قدرت به طالبان را «ننگ تاریخی» توصیف کرده است. اعضای کمیته سیاسی جبهه مقاومت در این ملاقات ابراز نگرانی کرده اند که طالبان در مقایسه با دهه ۱۹۹۰ جنایتکارتر شده اند و آمریکایی ها همچنان به آنها کمک مالی میکنند. همچنین به آمریکایی ها گفته شده است که طالبان حقوق بشر به ویژه حقوق زنان و دختران را زیر پا می گذارند، نسل کشی میکنند، سربازان و افسران نیروهای امنیتی سابق افغانستان را که توسط آمریکایی ها رها شده اند، بدون محاکمه و تحقیق میکشند.
در مجموع سخنانی را رد و بدل کردند که بارها گفته شد و هرگز مورد توجه آمریکا و متحدانش قرار نگرفت، اما ماموران آمریکایی فقط یک پیام داشتند: جبهه مقاومت باید دست از خصومت بردارد، اسلحه خود را زمین بگذارد و به دولت تحت حمایت طالبان بپیوندد. همان چیزی که تام ویست نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان تابستان گذشته از احمد مسعود خواست و پاسخ منفی گرفت.
مسعودها و آمریکا
داستان مسعودها و آمریکا بسیار طولانی است. در یک کلام، احمدشاه مسعود با آن شخصیت مبارز و آزادیطلب که برای استقلال و آزادی میهن خود میرزمید، هرگز نتوانست با آمریکا و سیاست آن در منطقه سازگاری داشته باشد. مسعود هرگز به آمریکا و جاه طلبی های امپریالیستیاش نظر نیک نداشت. وضعیت تاکنون تغییر نکرده است، زیرا سیاست آمریکا در منطقه بلندمدت است و باید به هر نحوی اجرا شود. ایالات متحده از روش ها و ترفندهای جدیدی برای بازگشت به بازی استفاده میکند.
مثلاً بعد از جهاد علیه شوروی و خروج این ابرقدرت از افغانستان، آمریکا با کمک پاکستان، طالبان را به میدان جنگ آورد که همه گروه های جهادی به جز نیروهای احمدشاه مسعود را از بین برد. در آن زمان آمریکا میخواست با ظاهر شاه، شاه سابق، یک دولت دست نشانده در کابل ایجاد کند. رابین رافل، نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان، لابیگر اصلی طالبان، خواستار تسلیمی مسعود به طالبان شد. مسعود به او گفت که حتی اگر آمریکا نیرو بفرستد، او میجنگد. اکنون، پس از یک «فرار شرمآور» در سال ۲۰۲۱، آمریکا میخواهد دوباره با یک دولت دست نشاندهی دیگر به افغانستان بازگردد. این یک واقعیت آشکار است که ایالات متحده همیشه میخواست در افغانستان مانند کشورهای خلیج فارس و اروپا مستقر شود و از آنجا بتواند نفوذ خود را به کشورهای همسایه – ایران، چین، آسیای مرکزی و دورتر – روسیه گسترش دهد.
بیشک یکی از دلایل مهم ناکامی های آمریکا در گذشته در افغانستان، احمد شاه مسعود بود و اکنون احمد مسعود است که از نظر استراتژیک شریک روسیه، ایران، چین و کشورهای آسیای مرکزی محسوب میشود. تنها تفاوت مسعودها و طالبان این است که اولی ها میخواهند با حمایت خارجی منافع افغانستان را تامین کنند، در حالیکه طالبان به عنوان ابزار سیاست خارجی بیگانهها در افغانستان عمل میکند. مسعودها و مقاومت آنها همواره به عنوان عامل امنیت منطقه و در وهله اول همسایگان بوده، در حالیکه طالبان وظیفه دارند، تا آن را بی ثبات کنند. مسعودها و هندوکش آنها همیشه خط مقدم مبارزه با تروریسم بوده و طالبان، القاعده و ده ها گروه تروریستی همیشه کرانه شمالی آمودریا، ایران و چین را هدف قرار داده اند. این اصل واقعیت است که همه، حتی حامیان مفروضشان مانند روسیه و ایران، با شک به آنها نگاه می کنند.
سه بار – در سالهای ۱۹۹۲، ۱۹۹۸ و ۲۰۰۱ – ایالات متحده از احمد شاه مسعود خواست تا برای تأمین حضور نظامی امریکا در افغانستان همکاری کند، اما مسعود همیشه پاسخ رد میداد. گری شرون، مامور ویژه سیا که از روزگار جهاد با مسعود در تماس بوده، آخرین بار در اپریل ۲۰۰۱ در اروپا از او در این مورد درخواست کرد. وقتی باز پاسخ رد را شنید، هنگام خروج از اتاق جلسه به یکی از نزدیکان مسعود گفت: «فرمانده تغییر نکرده است، اما تغییر در راه است».
پس از شهادت مسعود در سپتامبر همان سال، ایالات متحده با کمک نیروهای مقاومت مسعود به رهبری «پیروان» او به آرزوی خود رسید و با حضور گسترده نظامی در افغانستان، یک دولت فراگیر طرفدار آمریکا ایجاد کرد که توسط طالبان و حامیان منطقهای آنها – روسیه، پاکستان، چین و ایران سرنگون شد. نتیجه ۲۰ سال حضور امریکا در افغانستان همان «فرار شرمآور» بود و «پیروان» مسعود ننگ تاریخی دیگری را نصیب شدند بر علاوه اخراج از وطن.
منطقه بدون آمریکا
اکنون هیچ کس به ایالات متحده اعتماد ندارد، حتی طالبان، که همه چیز را از آنها به میراث برده است – قدرت، ۸۰ میلیارد دلار سلاح و حتی ۴۰ میلیون دلار کمک هفتگی. در پس زمینه این حقایق، تلاش های ایالات متحده برای ایجاد یک دولت فراگیر واقعا غیرواقعی به نظر میآید. نه طالبان و نه مقاومت دوم، به استثنای آن شخصیت های تصادفی و فاسد دوران جمهوری که واقعاً در انتظار لطف اربابان خود نشستهاند، هیچ نیروی واقعی نمیخواهد با آمریکایی ها معامله کند.
از سوی دیگر، جهان به سمت چند قطبی شدن پیش میرود. مراکز جدید قدرت از جمله محور سازمان همکاری شانگهای در حال تقویت هستند. با عضویت ایران، افغانستان عملاً در محاصره کشورهای این سازمان قرار خواهد گرفت. این کشورها باید بالاخره مشکل افغانستان را حل کنند تا خودشان به صلح و امنیت برسند. این بدان معناست که زمان بسیار کمی تا حضور آمریکا در منطقه باقی مانده است و در صورت تداوم حضور آن تا سقوط نهایی کشتیاش، نقشی جز عاملی غیرقابل قبول و مخرب در سیستم امنیتی منطقه نخواهد داشت.
بنابراین، این سوال طبیعی است که چه کسی میخواهد خود را به کشتی در حال غرق شدن آمریکا بیندازد؟
به نظر میرسد که طالبان، احمد مسعود و دیگر نمایندگان جنبش ضد طالبان این را درک میکنند. یک روز پیش امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، آمریکا را که «مردم افغانستان را با گلوله و بمب و حالا با گرسنگی میکُشد»، عامل همه مشکلات کشورش خواند. و این در حالی است که طالبان هر هفته ۴۰ میلیون دلار از واشنگتن دریافت میکنند.
از این رو، احمد مسعود دلایلی برای امتناع از ملاقات با آمریکایی ها داشت، مانند امرالله صالح که در گذشته به عنوان “جاسوس سیا” شناخته میشد و اکنون یکی از سرسخت ترین منتقدان ایالات متحده است. حداقل او بالاترین مقام جمهوری سابق است که حقیقت محض را اعلام کرد: این غنی نبود، بلکه آمریکایی ها بودند که افغانستان را به طالبان و تروریست ها تسلیم کردند.
احمد مسعود و مقاومت دوم مانند احمدشاه مسعود و مقاومت اول هیچ ربطی به آمریکا ندارد و هرگز نخواهد داشت. اولاً، مواضع آنها در مورد مسائل اصلی، مانند حضور و دیکته آمریکا در افغانستان و ورود به حکومت طالبان، متفاوت است. اختلاف آنها خصلت اخلاقی، اصولی و عقیدتی دارد.
۲۰ سال است که ایالات متحده برای سرکوب مقاومت و حذف رهبران آن از صحنه سخت تلاش کرده است. این سلسله کشتارها با احمد شاه مسعود آغاز شد. بعدها، رهبران اصلی مقاومت – استاد ربانی، مارشال فهیم و فرماندهان کلیدی مانند مولانا عبدالرحمن سیدخیلی، شاه جهان نوری، داود داود، فرمانده پیرمقل، نذیراحمد و دیگران کشته شدند. این کشتارها هنوز ادامه دارد.
در ۲۰ سال گذشته، ایالات متحده با دست حکومت های کرزی-غنی و سرسپردگان آنها از مقاومت اول (که نام آنها برای همگان شناخته شده است)، قلمرو ضد طالبان را از نیروهای مقاومت پاکسازی کرده و آن را در اختیار طالبان قرار داد. تمامی عملیات های انجام شده توسط طالبان علیه نیروهای مقاومت در پنجشیر و اندراب، بدخشان و سایر ولایات طی یک سال و نیم گذشته بدون کمک هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که از پایگاه های قندهار، قندوز و شمسی (پاکستان) پرواز میکردند، غیرممکن بود. زیرا آمریکا به خوبی میداند که وقتی مقاومت یا مسعود وجود دارد، هیچ شانسی برای پیشبرد نقشههای خود در منطقه ندارند.
آمریکا به مسعود نیاز دارد نه مسعود به آمریکا. مقاومت اول پروژه آمریکا را برای ۳۰ سال متوقف کرد. اکنون می کوشند مقاومت را به سطح یک جنبش سیاسی تقلیل دهند و به طالبان تسلیم کنند. این ادامه همان طرحی است که از روزی که احمدشاه مسعود از صحنه جنگ افغانستان حذف شد، در حال اجرا است. این برنامه نه با «فرار شرم آور» و نه با «شرم تاریخی» قطع نخواهد شد.
اما تلاش ایالات متحده برای ایجاد یک دولت فراگیر، به دلایلی که در بالا ذکر شد و موارد دیگر، بیهوده است، زیرا این ابتکار عمل را آنی به دست گرفته است، که به غیر از ارتش «گرنت خوران»، هیچ نیروی واقعی در افغانستان از آن حمایت نمیکند. طالبان اگرچه در اصل یک پروژه آمریکایی است، اما تکه تکه شده است – یک بخش متعهد به ایالات متحده، دوم به پاکستان، سوم به ایران، چهارم به روسیه و غیره است. زمانی حتی ناروی نیز طالبان خود را در افغانستان داشت، چه رسد به بریتانیا. قلمرو مقاومت که اکثریت جمعیت افغانستان را در بر میگیرد، هرگز تسلیم نخواهد شد. در نهایت، رقبای آمریکا در منطقه – روسیه، چین، ایران، هند و کشورهای آسیای مرکزی هرگز به آنها و طالبان اجازه نخواهند داد که یک سیستم عقب مانده و جاهل قرون وسطایی را به عنوان الگو بر شانه های مسلمانان منطقه بار کنند.
احمد مسعود نیز از پدر خود که این مقاومت را پایه گذاری کرد، پیروی خواهد کرد. این یک انتخاب تاریخ است. نه او و نه هیچکس در مقاومت حاضر نیست در برابر دشمن ایدئولوژیک و اصولی، گذشته از این، محصول استخبارات خارجی، زانو بزند، چیزی که آمریکا منتظر آن است. بنابراین، شاید تشخیص واقع بینانه تری توسط یک سیاستمدار دیگر لطیف پدرام ارائه شد که همکاری با ایالات متحده را “خیانت ملی” نامید. ما قاطعانه قضاوت نخواهیم کرد، اما هر چه بگویم، چنین نتیجهای خواهیم گرفت.