ویژه بانوان
هزار زن
خجسته الهام
در من زنان زیادی زیسته اند
زنی با شیطنت های کودکانه
زنی با موهای بلند
موهای کوتاه
زنی که دنیا روی پلک هایش می چرخد و
اندوه، ستاره یی میشود بر چشمهایش
ستارهی زود گذر، که
پلکی بر هم مینهد
و ستاره فرو میریزد
در من زنیست
که گیسوانش هر روز سپید میشوند
و انگشت هایش روی غبار شیشه ها
قلبی میکشند
با گوشه هایی در هم شکسته
و زنی
که اندوه، ستاره یی دنباله دار،
میگیرد از دامنش
سر میکشد از گریبانش
و میروید میان موهای سرش
در من هزار زن راه میرود
هزار زن عاشق میشود
هزار زن می خندد
هزار زن میمیرد
هزار زن بغض میکند
و هزار زن فریاد میزند، میان اشک هایی
نا مریی، که
میریزم روی جاده ها