رحیل دولتشاهی
زبانزد شناختهشدهیی داریم که میگوید- دزد نادان دیوار کاهدان را میشگافد. چنان مینماید که طراحان امارت نیز چنین کردهاند.
تاجایی که دیده میشود نقشهگران و سازندگان امارت طالبان تلاش دارند جمهوری اسلامی دیگری، اما از نوع سنیاش در افغانستان بسازند و بدینسان شخصی را همانند رهبران ایران، ایتالله خمینی و خامنهیی، به حیث رهبر نظام معرفی کنند. اما نام این مقام را امیرالمومنین گذاشتهاند. این مقام باید تا درجه تقدیس مورد پذیرش و احترام مردم ساخته شود. در همه امور حرف اول را او بزند و کل نظام و شریعت در نیفه جناب شان باشد.
در نظام جمهوری اسلامی ایران، ایتاللهها شخصیتهای شناختهشدهیی در حوزههای علمی-مذهبی اند. درجات تحصیلات مذهبی را طی کرده و دارای تواناییهای مشخصی میباشند که در فقه شیعه برای امام و رهبر در نظر گرفته شده است. رسیدن به درجه رهبر و مرجع تقلید در مذهب شیعه کار آسانی نیست. راهکارها و معیارهای تعیین و تشخیص مراجع تقلید و رهبران مذهبی تا اندازه زیادی روشن و شفاف بوده و در مذهب شیعه دارای پیشینه و میراث فقهی دیرین است.
اما در افغانستان و در مذهب سنی چنین مقامی را ساختن، کاریست سخت دشوار و حتی ناممکن. این دشواری را در ۲۰ سال گذشته طالب و حامیان بیرونیشان تلاش کردهاند تا با انتخار، انفجار، سربریدن، قتل عام و هزاران جنایت و ترور حل کرده و مردم را در برابر طالب مرعوب و مجبور به اطاعت بسازند. این در حالیست که خلاف مذهب شیعه و جمهوری اسلامی ایران، هیچ راهکار و پشینهیی برای تعیین رهبر مذهبی و مرجع تقلید در میان سنیان و به ویژه کشور ما وجود ندارد.
سنیان نه تنها مراجع مذهبی مقدس ندارند بلکه بسیاری از فرق سنی تقدیس انسانها در مذهب شیعه را ناروا دانسته و حتی چنین کاری را برابر به شرک میدانند- به ویژه فرقه سلفیت و وهابیت. به باور بسیاری یکی از دلایل کشتار علمای سلفی توسط طالبان همین است که طالب در پی ساختن بتی به نام امیرالمومنین اند و این بتپرستی در گام اول از سوی سلفیان ووهابیان مورد طعن و لعن قرار میگیرد. از سویی هم در ایران اکثریت تقریبا ۸۰ فیصد مردم به یک زبان صحبت میکنند و به همین اندازه پیرو مذهب واحد اند. بنابران تامین وحدت میان مردم و اداره کشور برای روحانیت در ایران نهایت آسان است. این در حالیست که در کشور ما نظام امارتی آشکارا در تسلط یک قوم و گویندگان یک زبان قرار دارد و اکثریت مردم با این نظام بیگانهاند.
با در نظرداشت عصری که ما دران زندگی میکنیم در یکسو و سرشت مذاهب چهارگانه سنی در دیگر سو، آیا ممکن است، مقامی به نام امیرالمومنین و آن هم با قدسیتی برتر از آیتالله های شیعه ایرانی، در افغانستان مورد پذیرش قرار بگیرد؟ پاسخ، با در نظرداشت عوامل بالا، هرگز نمیتواند مثبت باشد.
و اما پردهنشینان نقشه پرداز و طالب ساز خواستند تا از چیزی به نام شورای علمای دینی نیز برای نیل به هدف و مشروعیت بخشی به این «بت سرگینی» و نظام خود استفاده کنند. بیخبر از این که این علما تا کنون ده بار برای نظامهای به گفته خودشان سکیولارهم فتوای حقانیت و مشروعیت دادهاند. یعنی این شوریها و جرگهها در کشور ما بدان حدی رسوا و بیاعتبار شده است که چرچر شامگاهی گنجشکان معنای به مراتب بهتر از همهمهی کذایی این علمای خودفروش و فتویفروش دارد.
بدین ترتیب، نقشه نظام طالبانی امیرالمومنینی، با چالش بس بزرگی روبروست. به قولی «اینمتاع بُنجل در این بازار مکاره خریداری ندارد ».
آیا طالب و طراحان آن با دریافت حقایق به سادگی بساط جمع کرده و دست از سر مردم برمیدارند؟ این بار نیز با در نظرداشت ۲۵ سال پیگیری این پروژه جهنمی، پاسخ منفی است. پس چه خواهند کرد؟ آیا طالب و طالبانیزم راهکار و وسیله دیگری برای تداوم و تامین تسلط خود بر مردم و راهی برای تامین هدف خود دارند؟ به نظر میرسد که طالب جز راهکار و وسایلی که در ۲۰ سال گذشته به آن دست یازیدهاست، وسیله دیگری ندارد. یعنی تداوم ترور، استبداد، کشتار، تهدید، غارت، کوچ اجباری و استفاده اقوام علیه همدیگر.
افغانستان ایران نیست که تشیع درین کشور مذهب مسلط باشد. شما نمیتوانید، اختیار کل کشور را در خریطه این یا قدیفه آن شخص بیندازید و جلو آن را به دست خود بگیرید. در تسنن قدسیت مذهبی تنها در انحصار خدا و پیامبر است. این قدسیت نه با روپوشاندن به دست میآید و نه با پشت کردن به مردم. پس طالبان و باداران خارجی شان به کاهدان زدهاند.
آیا چنین نیست؟