پیامد زیانبار حمایت ازطالبان برای پاکستان
نویسنده : حسین خان حقانی مدیر آسیای جنوبی و مرکزی انستیوی هدسن و سفیرپیشین پاکستان در ایالات متحده
منبع : Foreign Affairs
تاریخ انتشار:24 می
برگردان : آریا پرس
در دو دهه گذشته، پاکستان بر این باور بود که افغانستان تحت حاکمیت طالبان، موهبتی برای امنیت آن کشور خواهد شد. دهه هاست که اسلامآباد از طالبان حمایت میکند؛ با این تصور که شبهنظامیان طالبان میتوانند از راه کم کردن نفوذ هند – که بسیاری از مقامات پاکستانی آن را یک تهدید جدی متوجه موجودیت کشور شان میدانند – به پاکستان کمک کنند. اما طالبان پس از ورود پیروزمندانه به کابل، ثابت کردند که این باور مرسوم تا کدام اندازه نا درست بوده است. پاکستان پس از پیروزی طالبان نا امنتر شده است؛ نه امنتر.
موفقیت طالبان در افغانستان، تحریک طالبان پاکستان، یک گروه شبهنظامی که به نام طالبان پاکستانی یا(پی تی تی) نیز شناخته میشود، را تقویت کرده است. این گروه از زمان بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، از پایگاه هایی در افغانستان، بیش از 124 حمله تروریستی شامل حملات انتحاری را انجام داده است. فعالیت تحریک طالبان پاکستان به تنش بین اسلام آباد و طالبان در کابل منجر شده است. حملات هوایی تلافی جویانه نیروی هوایی پاکستان اعتراض مقامات طالبان را برانگیخته است. نیروهای امنیتی مرزی طالبان تلاش های پاکستان برای حصار کشی مرز پاکستان وافغانستان را به چالش کشیده اند. یک ژنرال ارشد پاکستانی که تا همین اواخر ریاست اطلاعات ارتش پاکستان ( آی اس آی) را بر عهده داشت، مجبور شد برای گفتگو با تحریک طالبان پاکستان، با پا در میانی طالبان افغانستان از کابل بازدید کند.
برای اولین بار نیست که پیامد های منفی حمایت پاکستان از طالبان دامن خود پاکستان را میگیرد. تلاش های سخت اسلام آباد، در راستای کسب مشروعیت بین المللی و جلب کمک های اقتصادی برای رژیم طالبان موفقیت چندانی نداشته است. جامعه بین المللی به صراحت گفته است که در به رسمیت شناختن طالبان عجله نخواهد کرد مگر اینکه آنها رفتار خود را تغییر دهند.
از سوی دیگر، طالبان حاضر نیستند از مواضع سختگیرانه خویش در زمینه های مانند حقوق زنان و بحث حق تحصیل بانوان دست بردارند. این امر سبب میشود که ادعای پاکستان مبنی بر وقوع تغییر و تکامل در طالبان نادرست به نظر برسد.
افغانستان زیر سلطه طالبان یک سرزمین نفرت انگیز است. دولت جدید پاکستان اکنون با این چشم انداز ناخوشایند مواجه شده که ناگزیر از کمک به متحد درد سرساز و مردم فقیر و بی پول آن شده است. آنهم زمانی که اقتصاد پاکستان، دچار مشکل است. پاکستان سال ها از طالبان حمایت کرده و به آنها کمک کرد تا به قدرت بازگردند، اما به قدرت رسیدن دو باره طالبان به هیچ وجه به بهبود اوضاع در پاکستان کمک نکرده است.
باور های که پاکستان را حفظ می کند
حمایت پاکستان از طالبان همیشه ریشه در ایدیولوژی دارد تا در سیاست واقعی. پاکستان از زمان تأسیس در سال 1947، سیاست های امنیتی خود را بر این تصور استوار کرده است که هند، همسایه شرقی و دشمن همیشگی آن، به دنبال انحلال پاکستان است.
رهبران پاکستانی تصور می کنند که هندوستان می خواهد، آن بخشبندی ها را که بر اساس آن شبه قاره هند به دو نیمه تقسیم و نیمه مسلمان نشین از آن جدا شده و پاکستان نامیده شد، را باطل سازد.
آنها همچنین مدتهاست که نسبت به مرز های مشترک شمال غربی کشور شان با افغانستان نیز نگران اند.
کابل به طور سنتی مرز میان دو کشور را که میراث بجا مانده از دوران استعمار و حضور انگلیس در شبه قاره است، به رسمیت نمی شناسند. رهبران افغانستان در دهه چهل خواستار ایجاد « پشتونستان » از راه متحد کردن مناطق پشتون نشین دو طرف مرز بودند.
حامد کرزی و اشرف غنی که پس از 2001 تا بازگشت طالبان، افغانستان را برای بیست سال اداره می کردند، از حفظ روابط حسنه با پاکستان صحبت کردند، اما موضع کابل در مورد وحدت پشتون های دو سوی مرز را تغییر ندادند.
پاکستان که به هر دو همسایه خود مشکوک است، از اتحاد بین هند وافغانستان می ترسد. چنین اتحادی پاکستان را بین دو رقیب گرفتار می کند.
پاکستان در دهه 1980، زمانی که از جنگ نیابتی ایالات متحده علیه اتحاد جماهیر شوروی حمایت کرد، نه به خاطر وفاداری به واشنگتن، بلکه به هدف دستیابی به اهداف جاهطلبانه و استراتژیک خود، نقش مهمی را در افغانستان بر عهده گرفت. پاکستان امیدوار بود تا مدت ها قبل از حمله نیروهای شوروی به این کشور در سال 1979، نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد. اسلام آباد گروه های اسلامگرا را مؤثرترین ابزار برای گسترش نفوذ خود می دانست، سیاستی که با ظهور طالبان در دهه 1990 به اوج خود رسید.
تهاجم ایالات متحده به افغانستان در سال 2001، عناصر ملیگرای سکولار پشتون جامعه افغانستان را تقویت کرد، که رهبران پاکستان آنها را نزدیک به هند یا بدتر از آن، نمایندگان آشکار هند میدانستند.
ناسیونالیستهای پشتون در پاکستان خواستار اتحاد پشتونها شدند و ترس پاکستانیها در مورد بیتفاوتی افغانستان در قبال مسئله یک پارچگی و امنیت پاکستان، را تشدید کردند. پاکستان با ایدئولوژی پاناسلامیستی به دنبال سرکوب ناسیونالیسم پشتون بود. اسلام گرایان پاکستانی از طالبان که بسیاری از آنها در مدارس علمیه (مدرسه های دینی) پاکستان تحصیل کرده بودند، به دلیل نظام اعتقادی مشترکشان حمایت کردند. اما ارتش پاکستان شورش طالبان را بیمهای در برابر یک معاهده هند-افغان تحت رهبری رهبران سکولار افغانستان می دانست. علیرغم انکار رسمی اسلام آباد، پاکستان پناهگاه امنی برای طالبان افغان فراهم کرد و به رهبری طالبان در دو دهه گذشته اجازه داد خارج از پاکستان عملیات کنند.
در جبهه غربی سکوت حکمفرما نیست
امریکا در سالهای حضور نظامی در افغانستان، پیشنهادات رهبران افغان و مخالفان پاکستانی مبنی بر اینکه حمایت پاکستان از طالبان ممکن است پایه ایدئولوژیک عمیقتری نسبت به آنچه اسلام آباد به آن معترف است داشته باشد را نادیده گرفت یا رد کرد.
درک درست انگیزه های پاکستان، ممکن به امریکا کمک میکرد تا در هنگام مقابله نظامی [با تروریسم] از سطح وابستگی به پاکستان بکاهد.
ایالات متحده همچنین میتوانست میلیاردها دلاراز ناحیه کمک های که بنام هزینه همکاری در امر تامین ثبات در افغانستان به دولت پاکستان، می پرداخت را
به دلیل ناکامی پاکستان در زمینه کمک یا حتی فراتر از آن، همکاری ناکافی در ایجاد ثبات در افغانستان، پس انداز کند.
دیپلماتهای آمریکایی تصور خطر تهدید هند علیه پاکستان از طریق افغانستان را عجیب و غریب میدانستند و فکر میکردند که میتوانند پاکستان را متقاعد سازند که محاسبات استراتژیک خود را تغییر دهد.
از سوی دیگر، پاکستان به دیپلمات ها و ژنرالهای غربی رابطهاش با طالبان را بهعنوان یک استراتژی باز دارنده برای مقابله با پیامدهای خروج اجتناب ناپذیر ایالات متحده از افغانستان توصیف کرد.
پاکستان انتظار نداشت که خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان پایانی برای حفظ منافع واشنگتن در منطقه نیز باشد. این کشور امیدوار بود که به عنوان یک محور کلیدی در منطقه به عنوان قدرت خارجی برجسته در افغانستان و به عنوان واسطه اصلی بین طالبان و ایالات متحده و متحدانش ظاهر شود.
حمایت از طالبان آتشی که دامان پاکستان را می سوزد
در جریان عقب نشینی پر از ضعف دولت بایدن از افغانستان در تابستان گذشته، مقامات پاکستانی نسبت به حفظ نفوذ بر طالبان و در عین حال حفظ روابط نزدیک با ایالات متحده خوشبین بودند. این یک اشتباه محاسباتی بزرگ بود. نفوذ به دو طرف حرکت می کند. آژانس اطلاعاتی قدرتمند پاکستان، آس اس آی، از طریق حمایت مادی و روابط شخصی با رهبری، بر طالبان تسلط دارد. اما طالبان در داخل پاکستان حمایت حوزه های قدرتمندی مانند روحانیون محافظه کار و احزاب سیاسی اسلام گرا را به دست آورده اند. طالبان و شبکه حقانی، یک جناح قوی در درون گروه شبهنظامی، ممکن است سالها حمایت پاکستان را پذیرفته باشند، اما نمیخواهند برای همیشه ارتش نیابتی پاکستان باشند. پاکستان به عنوان یک کشور قدرتمند همچنان دست بالا را در این رابطه دارد، اما اکنون که طالبان بر تمام افغانستان حکومت می کنند، موازنه قوا کمتر ناهمگون است.
ایدیولوگ های طالبان افغانستان تمایلی به قطع روابط با تحریک طالبان پاکستان ندارند، گروهی که مسئول برخی از خونین ترین حملات تروریستی در داخل پاکستان از سال 2007 بدینسواست. تحریک طالبان پاکستان در سال 2009 به مقر ارتش پاکستان حمله کرد و مسئولیت حمله به مدرسه ارتش درپیشاور را که در جریان آن 145 نفر، عمدتا دانشآموزان را کشت، به عهده گرفت.
پس از پیروزی طالبان در افغانستان، پاکستان انتظار داشت که طالبان افغانستان بین همتایان پاکستانی خود و دولت پاکستان میانجیگری کنند. اما این گفتگوها شکست خورد و پاکستان چندین حمله با هواپیماهای بدون سرنشین و حملات هوایی علیه اهداف تحریک طالبان پاکستان درقلمرو افغانستان انجام داد. رسانههای پاکستان اشاره کردهاند که این حملات از حمایت ضمنی امارت طالبان در کابل برخوردار است، با وصف آنکه مقامات طالبان به طور تشریفاتی به نقض حاکمیت افغانستان توسط پاکستان اعتراض کردهاند، همانطور که پاکستان در برابر حملات هواپیماهای بدون سرنشین فرامرزی ایالات متحده (حتی حملاتی که از تاسیسات داخل پاکستان صورت میگیرد) اعتراض کردهاست.
به هر حال، افزایش خشونت ها در پاکستان امید دولتمداران آن کشور مبنی بر اینکه برقراری حکومت طالبان در افغانستان، منجر به تحکیم امنیت در مرز های غربی این کشور شود، را از میان برده است. در ایالت بلوچستان، جنوب غربی پاکستان، که با افغانستان هم مرز است، شورشیان ناسیونالیست بلوچ سکولار نیز به جای اینکه توسط طالبان ریشه کن شوند، جایگاه خود را نزد طالبان افغانستان تحکیم کرده اند. برای سالها، پاکستان دولت جمهوریخواه افغانستان (و حامیان هندی آن) را به خاطر کمک به جداییطلبان بلوچ، از جمله اجازه زندگی به آنها در افغانستان، سرزنش میکرد. اما از زمان سقوط آن دولت و از بین رفتن نفوذ هند در افغانستان، به نظر می رسد که گروه های بلوچ نه تنها قدرتمند تر شده اند،بلکه مرگبارترین حملات خود را انجام داده و حتی پروژه های زیربنایی متحد نزدیک پاکستان، چین را هدف قرار داده اند.
فرا رسیدن یک فصل جدید
در ماه اپریل امسال پس از برکناری عمران خان، نخست وزیری که درچهار سال گذشته با حفظ رضایت ژنرالان حاکمیت می کرد، دولت غیر نظامی جدید بر سرکار آمد.
عمران خان که حمایت اکثر اعضای مجلس را از دست داده بود، درجلسه استیضاح رای عدم اعتماد گرفت و ژنرالان ارتش هم درخواست او برای مداخله را اجابت نکردند.،
شهباز شریف جایگزین عمران خان شده است، که رهبری یک ائتلاف ناپایدار از احزاب رقیب راکه برای سرنگون کردن خان متحد شدند، برعهده دارد.
هرچندانتظار میرود دولت شریف با کنار گذاشتن لفاظیهای ضدغربی میراث تحریکآمیز خان، روابط خود را با ایالات متحده بهبود بخشد، اما بعید است که دولت بتواند سیاست پاکستان را در قبال افغانستان، که همچنان در حیطه اختیارات ارتش و آیاسآی است، تغییر دهد.
رهبری نظامی پاکستان تمایل چندانی برای کنار گذاشتن جهان بینی هند محور خود نشان نداده است. استراتیژیی که آنها را به حفظ روابط نزدیک با طالبان در افغانستان متعهد می سازد.
تغییر مسیر موردضروری، اما بعید است. پاکستان می تواند طالبان را از نظر نظامی و اقتصادی تحت فشار قرار دهد و از آنها بخواهد که قدرت را با دیگر جناح ها تقسیم کنند و برخی از افراطی ترین سیاست های خود را تعدیل نمایند.
اما بعید است که ژنرال های پاکستان از این گزینه استقبال کنند و خطر از دست دادن یک متحد حرف شنو در کشمکش استراتژیک تصوری خود با هند را به میان آرند .
پیروزی طالبان در کابل ممکن است بر سیاست داخلی پاکستان و چشمانداز تجدید روابط با ایالات متحده تأثیر بگذارد.
خان، ازپذیرفتن برکناری خود از سمت نخستوزیری خودداری کرده است. او امیدوار است از همدردی با طالبان استفاده برد تا بتواند به قدرت بازگردد.
عمران خان، در هفتههای پس از برکناری، تظاهرات گستردهای را در سرتاسر کشور برپا کرده و ادعا کرد که برکناری او نتیجه توطیه امریکاست. لفاظی های خان خطر دو قطبی شدن بیشتر جامعه و سیاست پاکستان را به همراه دارد، زیرا این کشور با بحران اقتصادی شدید، با رشد راکد، تورم فزاینده و بدهی های خارجی کلان دست و پنجه نرم می کند.
ادعا های بدون سند عمران خان همچنین تلاش های اسلام آباد برای اصلاح روابط با واشنگتن را مختل می کند.
سال گذشته دولت بایدن فقط خود را ازافغانستان بیرون نکشیده است،از پاکستان نیز فاصله گرفته است. پس از ورود به دفتر بیضی شکل، بایدن هرگز با خان تماس نگرفت. رفتاری که نخست وزیرپاکستان را بسیار اذیت می کرد.
بارویکار کار آمدن دولت جدید در اسلام آباد، فرصت مناسبی برای تنظیم مجدد روابط با امریکا نیز میسر شده است.
وضعیت وخیم اقتصادی، روی آوردن برای درخواست کمک از امریکا را ناگزیر می سازد. واشنگتن باید در ازای موافقت رهبران پاکستان با اصلاحات جدی سیاسی و اقتصادی، از جمله تجدید نظر در دیدگاه پاکستان در مورد افغانستان به عنوان یکی از اقمار پاکستان، و هند به عنوان یک دشمن وجودی، این حمایت را ارائه دهد.
تعطیلی ساختار های جهادی پاکستان، انحلال گروههای شبهنظامی و مراکز آموزشی آنها – پیششرطی برای بازگشت پاکستان به فصل نواست و باید پیش نیاز روابط جدیدایالات متحده و پاکستان نیز باشد.
جام شوکران
پاکستان باید در رویکرد خود در قبال طالبان تجدید نظر کند.
رهبران پاکستان که از طالبان به امید ایجاد امنیت بیشتر پاکستان حمایت میکردند، چالشهای واقعی پیش روی کشورشان رابه درستی درک نکردند.
آنها پیوسته نسبت به امنیت پاکستان ابراز نگرانی کردند – حتی پس از اینکه این کشور در دهه 90 سلاح های هسته ای تولید کرد.
این رفتار آنها با روانشناسی یا الزامات سیاست بهتر از هر ارزیابی معقولی از واقعیت قابل توضیح است.
سیاست پاکستان در افغانستان، در چند دهه پسین پاناسلامیسم، جهادگرایی و توهم در مورد هند را برانگیخته است.
این جام شوکران مانع از آن شده است که رهبران پاکستان با هند و افغانستان به عنوان شرکای تجاری رفتار کنند. در عوض همسایگان پاکستان را به ترتیب به دشمن دایمی و تهدید استراتژیک پاکستان مبدل نموده اند. کمک به پیروزی طالبان، تنها بر مشکلات پاکستان افزوده است و هیچ یک از آنها را حل نکرده است.