افراطیگرایی، خشونت گرایی و بسترهای آن
میرویس امین
تعریف: افراطیت که همانا نبود نگاه اعتدالی به پدیده ها میباشد همواره خطر جدی برای انسان ها، جوامع، فرهنگ ها و تمدن ها بوده است. یا به اصطلاح دیگر افراط گرایی نوعی رویکرد ایست که در آن خشونت اوج میزند و تند روی بزرگترین اسلحه برای مبارزه میباشد، افراطیت به تفسیر یگانه از متن باور دارد و سایر رویکرد ها را بیگانه با حقیقت میشمارد، حقیقت را در انحصار خود تعریف میکند و هر گونه رویکرد های انسان شناسی، جهان شناسی و معرفت شناختی که به نحوی باور و اعتقاد به کثرت گرایی و تنوع دارد مردود میشمارد. در تعریف نهایی این بینش باید گفت که عدم تساهل و رواداری در مباحث فکری و زندگی اجتماعی عبارت از افراط گرایی است. متأسفانه کسانی که در این سیاه چاله گیر میمانند: منطق و استدلال شان از برهان تهی میشود، جزم گرا میشوند، تحمل وجود دیگران را با بینش های شان نمیداشته باشد، و هر زمانی پای منطق و استدلال شان لنگش بکند به آسانی به خشونت متوسل میشوند و پای خودرا به دنبال حذف سایرین میبندند.
افراطیت همیش با یک پهلو و یک چهره نمایان و آشکار نمیشود در بعد سیاسی ممکن خودش را در چهره استبداد نشان دهد، در بعد اجتماعی وفرهنگی میخواهد تنوع و کثرت را از میان بردارد و به یکسان سازی ها تلاش نمایند، و مهمتر و کشندهتر از همه در بعد دینی در شکل گروه ها و ایدولوژی ها ظهور میکند مثل: طالب، داعش، القاعده و ده ها گروهای تروریستی که زیر چتر دین دست به خشونت و ترور میزنند. حالا شناخت این پدیده باید به سراغ بسترها رفت تا در یابیم واقعن این رویکرد ها از کجا آب مینوشند و خود شان را تغذیه و سیراب میکنند!؟
یک: به لحاظ جامعه شناسی زمانیکه در یک جامعه ارزش های مشخص وجود نداشته باشد، فضا برای ورود سایر ارزش ها و بینش ها آماده میباشد، زمانیکه ارزش های مدرن و نو تولد میشوند طبعن که در جامعه تقابل ارزش ها شکل گرفته و جامعه رو به انحطاط میرود، متأسفانه حالا ایکه چنین بحران و فضایی را کشور های اسلامی دارند تجربه میکنند و به مولفه های مدرن امروزی چهره ی خوش نشان نمیدهند و وجود آن ها در جامعه سبب تضعیف دیانت خود میشمارند و آن ها را به سبب غربی بودن و شرقی بودن بیگانه شمرده طرد و نفی میکنند.
دو: محیط و فضای فکری: بدون شک از فکتورهای مهمی که در ایجاد ذهنیت و سمت و سو دادن یک انسان نقش خوبی بازی میکند محیط و فضایی است که شخص در آن پرورش مییابد، شوربختانه جامعه ما به لحاظ فکری تا حال فضایی را تجربه نکرده است که ما به آن ببالیم و خوش بین باشیم.
متأسفانه در جامعه ما منطق مفاهمه و گفت گو که یکی از بدیل های خوبی برای کاهش خشونت گرایی است وجود ندارد، اینجا انحصار گرایی داد میزند و ریشه های کثرت گرایی خشکیده است و کسی بدین امر توجه نمیکند، بدون شک کسی در چنین فضای خشونت آمیز و جنگی زندگی میکند به آسانی نمیتواند از زیر کوله بار این مفاهیم و این چنین فضا فرار کند و راهای جدیدی را انتخاب کند.
سوم: سپردن بزرگترین مسوولیت ها به انسان های نا اهل و بیسواد حتی در مسایل دین: از آخرین بسترهای که باعث میشود افراطیت به پختگی و کمال خود برسد وجود کسانی ایست که نا آگاهانه از موقیعتی به آتش افراطیت تیل میندازند، و به بزرگتر شدن آن گام دیگری برمیدارند، اینگونه افراد همیش فکر میکنند که ما داریم در دفاع و پاسداری از فرهنگ و دین خود قرار داریم اما حقیقت این است که بد دفاع کردن به جای اینکه به منفعت یک فرهنگی بینجامد سبب رکود و تضعیف اش میشود.
با این صورت اگر چنین بسترهایی در هر جامعه ای وجود داشته باشد، یقینا که بعضی از عوامل دست به دست هم داده در بار و بر دهی درخت افراطیت پر ثمر واقع میشوند که من تلاش میکنم چند موردی را ذکر نمایم.
یک: فرهنگ نفرت بر مبنای دین، مذهب و قوم: از عواملی که باعث افراطیت و خشونت گرایی در یک جامعه میشود تقسیم بندی انسان ها بر مبنای دین، مذهب و تعلق خاطر نسبت به آنها میشود، در چنین حالتی انسانیت به حالت تعلیق می افتد و یک انسان بر مبنای قوم و مذهب شناخته میشود در حالیکه احترام به کرامت انسانی با حفظ حقوق و امتیازات انسانی اش در تمام جوامع و فرهنگ ها یک امر معقول و مقبولی به حساب میاید. بنا بر این تقسیم بندی انسان ها بر مبنای موارد بالایی بذر نفرت و حسادت را در میان انسان های یک جامعه بوجود می آورد و شعله های خشونت گرایی بیشتر سوزنده تر میشود.
دوم: عقبه جنگی و خشونت آمیز ما: تاریخ ما شاهد حوادث و وقایعی است که پدر بر فرزند و برادر بر برادر خود گذشتی نکرده است یعنی که ما در مکان و حالتی زندگی کرده ایم، که مفاهیم و ارزش های ناب انسانی و جهان شمول کمتر مورد توجه بوده و به اساس آنها زندگی میشده، یعنی تاریخ ما جنگی است، و این عقبه جنگی ما باعث میشود که نسل های بعدی از پیشینیان خود به جز میراث دار نفرت و خشونت دیگر چیزی نباشند، از اینکه متأسفانه مردم ما نسبت به سایرین با نگاه تاریخی می نگرند همین سبب شده که در مرور گذشته در قید گذشته گیر بمانیم.
سوم: حضور ایدولوژی های خشونت گرا: بدون شک از مواردی که بر تنور خشونت گرایی چوپ می ریزند گروهای افراطی و خشونت پیشه اند که خودرا داعیه دار و پرچمدار دو آتشه یک فرهنگ و یا یک دین میدانند.
حالا باتوجه به این بستر ها و عواملی که در فوق یاد آوری گردید، که جامعه ما بدبختانه این موارد را در خود دارد و هر روز دارد از باشندگان این سرزمین قربانی میگیرد بدین امر جامعه ما بیشتر از همه چیز نیازمند به تساهل و رواداری است و باید ارزش های ناب انسانی و اخلاق مدارانه در افکار و اذهان ما نهادینه شود، احترام به سایر انسان ها باید در اولویت قرار بگیرد، و من بعد تمام نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و دینی که در گرو اندیشه های افراطی گیر داده اند تلاش واقع بینانه نمایند تا خود را و فرهنگ و دیانت خویش را از معرض نابودی و غیر انسانی نجات دهند.
متأسفانه بیشترین گسترش افراط گرایی گه گاهی از طریق منابر مساجد و تربییون های دانشگاه صورت گرفته است، بنا بر این مسوولیت و بار بیشتری را علمای واقعی دین و نویسنده گان بدوش بکشند، تا از طریق منابر چهره ی واقعی دین که همانا هدایت، عقلانیت و نجات است گسترش یابد، و از طریق دانشگاه ها روشنگری و تولید متن و علم داشته باشیم، تا حد اقل روزنه ی برای بهتر زیستن و اجازه زندگی کردن برای دیگران داده باشیم و بتوانیم خدمت حداقلی را برای مدارا و تساهل برای بشریت انجام بدهیم.