جنرال پناه و حافظه کوتاه مدت ما
قاضیزاده
24 حوت سالروز شهادت جنرال پناه است. جنرال پناه از سرداران دلاور و نامی جهاد مردم افغانستان برضد شوروی و رژیم کمونیستی بود. او در جنگها به حدی از خود رشادت و درایت نشان داده بود که به شخصیت افسانهای مبدل شده بود. حتی روسها خود به او لقب جنرال داده بودند. بیتردید او پس از احمدشاه مسعود ارشدترین فرمانده جنگی شورای نظار بود. بر مبنای سخن همرزمانش وقتی جنرال پناه در نبردی حضور مییافت روحیۀ جنگاوران بالا میرفت. نفس حضور او در یک جنگ میتوانست معادله را به کلی دگرگون کند.
نکتۀ ناراحتکننده این است که هیچ تلاشی در این سالها صورت نگرفته تا تصویری جامع و دقیق از کارنامۀ پناه خان ارائه شود. در این بیست سال فرصت کافی وجود داشت تا راجع به کارنامۀ جنرال پناه کارهای باارزش صورت گیرد؛ فیلم مستند ساخته شود، کتاب تألیف شود اما هیچ کسی حاضر نشد این کار را بکند. پولهای هنگفت را در جاهای دیگر به ناروا مصرف کردند ولی نخواستند از یک همسنگر خود تجلیل درخور انجام دهند. بزرگترین کاری که کردند این بود که سالی یکبار چند نفر در اتاقی جمع شوند و چند تا حرف کلیشهای و بیرنگ و بو بزنند و بروند. بدین جهت است که حالا ما با سردار جنگیای رو به رو هستیم که در موردش چیزی نمیدانیم.
افرادی که در این سالها در رأس امور قرار داشتهاند در زمینۀ تدوین تاریخ شفاهی ما به شدت کوتاهی کردهاند و به جای پرداختن به این قبیل موضوعات سرگرم کارهای حقیر بودهاند. دلیلش هم این بوده که این افراد به صورت تصادفی به آن جایگاهها رسیده بودهاند و لیاقت احراز آن مناصب را نداشتهاند.
این امر منحصر در جنرال پناه نیست. فرماندهان پرشماری همانند جنرال پناه شهید شدند یا به صورت طبیعی درگذشتند اما هیچ نکوداشت درخوری از آنها صورت نپذیرفت، گویا اصلاً نبودهاند. نسلهای بعدی چه شناختی از جنرال پناهها خواهند داشت؟ تقریباً هیچ.
یکبار به کشور همسایۀ ما، ایران نگاه کنید. از آنها میتوانستید سرمشق بگیرید که چهطور از سرداران خود تجلیل میکنند و یادشان را گرامی میدارند. صدها ساعت فیلم و هزاران صفحه کتاب در مورد کسانی فراهم کردهاند که هرگز در حد و اندازۀ جنرال پناه نبودهاند.
نکتۀ اذیتکنندۀ دیگر این است که جامعۀ ما جامعۀ دارای حافظۀ کوتاهمدت است. گذشته را به آسانی فراموش میکند. بدین جهت است که از گذشته عبرت نمیگیرد و مکرراً خطاهای گذشته را مرتکب میشود. شاید یکی از علتها این باشد که حوادث بزرگ پشت سر هم در این جامعه اتفاق میافتد و موجب میشود حافظه از توان بیفتد و نتواند بار گران حوادث پرشمار را با خود حمل کند و به همین خاطر ترجیح میدهد زود به باد فراموشی بسپارد.
عدم تدوین علمی و جامع تاریخ شفاهی و ناتوانی متصدیان امور در ارائۀ تصویری درست و کامل از سالهای جهاد و مقاومت، خواهی نخواهی برداشتهای سانتیمانتال را در سطح جامعه گسترش میدهد و موجب میگردد احساساتیگری جای عقلانیت را بگیرد و حوادثی تلخ و ترسناک و فاجعهبار روی دهد؛ حوادثی که امکان جلوگیری از آن وجود داشته است.