کودتای شهنوازتنی
محمداکرم اندیشمند
جنرال شهنواز تنی وزیر دفاع حکومت دکترنجیب الله که پس از تکمیل خروج قوای شوروی در شانزدهم حوت 1368 علیه او دست به کودتا زد، دو روز پیش در اسلام آباد پاکستان درگذشت. این مقاله را من در مورد کودتای نافرجام تنی نوشته بودم که به عنوان یک بحث تاریخی برای مطالعه خوانندگان می گذارم.
نخستین شورش مسلحانه در داخل حزب و حاکمیت علیه زعامت دکتر نجیبالله از سوی جناح خلق به رهبری شهنواز تنی انجام یافت؛ هرچند که در این کودتای ناکام تمام افراد و نیروهای جناح خلق علیه نجیب الله قرار نگرفتند. شهنواز تنی وزیر دفاع حکومت نجیب الله از انگیزه خود در مورد کودتامیگوید:
«رژیم نجیب وحکومت نجیب به خود متکی نبود و به بیگانه متکی بود. به همین دلیل بود که برای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ومردم افغانستان قابل قبول نبود. راه سیاسی را که در پیش گرفته بود، مورد پسند حزب، ارتش و مردم افغانستان نبود. همچنان ساختار اردوی افغانستان را از بین برد و آن را به ساختار خادیستی، قومی و ملیشیایی وهم چنان گارد شخصی تبدیل کرد وهمه امتیازات مادی و معنوی ارتش را به این ساختارها و تشکیلات شخصی، قومی و ملیشیایی داد. در نتیجه ما مجبور شدیم در مقابل نجیب قیام کنیم».
گلبدین حکمتیار رهبرحزب اسلامی که به حمایت کودتای تنی برخاست تصویر و تحلیل مشابه با شهنوازتنی در مورد عوامل کودتا ارائه می کند:
«این حقیقت به همه روشن بود که قدرت جنگی اصلی رژیم در دست خلقی ها بود، اعضای حزب خلق اکثراً از خانواده های بی بضاعت و غریب پشتون و اعضای حزب پرچم غالباً از خانواده های ثروتمند تاجک ترکیب یافته بود. در میدان جنگ، بیشتر خلقی ها حضور داشتند، مگر سهم آنها در قدرت به اندازه مشارکت شان در نبرد نبود. جنرال آصف شور توانست از این نزاکت بحداعظمی بهره برداری کند…»
اختلاف و خصومت میان دو جناح خلق و پرچم و تمایل به تصاحب رهبری حزب و دولت از سوی خلقی ها که خود را بیشتر ازجناح پرچم مستحق می پنداشتند، بخشی از انگیزه های کودتای تنی بود؛ اما بخشی از ریشۀ این کودتا را باید در بیرون از کشور جستجوکرد. هرچند برخی از نویسندگان به شمول شماری از طرفداران نجیب الله پس از فروپاشی حکومت او از دست روس ها درعقب کودتای تنی سخن می گویند. درحالی که هیچگونه شواهدی در مشارکت و تبانی مسکو و اسلام آباد در این کودتا وجود ندارد؛ ادعای دخالت روسها در کودتا از سوی طرفدارن نجیب الله در جهت اثبات مخالفت روس ها با رهبری و حاکمیت نجیب الله مطرح می گردد تا تصویر وی به عنوان گویا شخصیتی که در دورۀ رهبری و حکومت خود قوای شوروی را بیرون کرد و روز خروج این قوا را روز نجات ملی خواند، برجسته شود.
اگر دست مسکو در عقب این کودتا قرار داشت چرا هواداران ببرک کارمل در جناح پرچم که از سوی طرفدارن نجیب الله نزدیک به روس ها خوانده می شوند در کودتا سهم نگرفتند؟
علی رغم آنکه ژنرال محمدنبی عظیمی ازهواداران کارمل در مورد کودتا علیه نجیب الله با سید محمد گلابزوی در مسکو (اوایل سال 1989) صحبت کرد و سپس به قول خودش این صحبت مبنای روابط صمیمانه میان او و شهنواز تنی گردید، اما در زمان وقوع کودتا در کنار نجیب الله ایستاد.
برخلاف آنچه که از دست روس ها درعقب کودتای شهنوازتنی سخن گفته می شود، نجیب الله و مخالفان کودتا در داخل حزب و حاکمیت، راه های مقابله با کودتا را پیوسته با کی.جی.بی در میان می گذاشتند. این نکته به خوبی از اظهارات سرمشاور نظامی نجیب الله پیدا است که می گوید:
شکست کودتا اثر بسيار ناگواري به موقعيت گلبدين حکمتيار گذاشت. حکمتيار درحالي که از طرف تمام گروه هاي مجاهدين متهم به خيانت در برابر جهاد و خون شهدا گرديد، شانس مجدد او در رسيدن به کرسي قدرت ازطريق کودتاي جناح خلق به حداقل تنزيل يافت. اما برعکس، موقعيت احمدشاه مسعود که بخشي از افراد مربوط به جناح پرچم با او ارتباط داشتند در داخل ارتش نجيب الله تقويت شد.
«هنگام شورش مارس 1990 (کودتای حوت1368) طوری که من بعدها دانستم، نماینده کی.جی.بی ما در باره بسیاری از آمادگی های جانب رئیس جمهور از پیش آگاه بود؛ مگر چنین برمی آید که آمران مسکو نشین او اجازه نداده بودند ما را در روشنی این باریکی ها قرار دهد. حتی وزیردفاع و رئیس ستاد ارتش در مسکو را نیز در روشنی قرار نداده بودند.»
اگر ادعای دخالت روسها در کودتا تنها به روابط مسکو با جناح خلق محدود ساخته شود و کودتاچیان به فرماندهی شهنوازتنی با تشویق و حمایت ارتش سرخ و سازمان استخبارات نظامی آن به کودتا متوسل شده باشند، کودتا چرا از همان آغاز مورد حمایت حکمتیار و آی.اِس.آی قرار گرفت و چرا تعدادی از رهبران سیاسی و نظامی کودتا چون شهنوازتنی و نیازمحمد مهمند که موفق به فرار گردیدند از پاکستان در کنار آی.اس. آی و حکمتیار سر بر آوردند؟
نکته قابل توجه این است که رهبران و افسران جناح خلق در وزارت دفاع حتی قبل از خروج قوای شوروی بر سرانجام کودتا باحزب اسلامی به رهبری حکمتیار وارد گفتگو و برنامه ریزی شده بودند. سیدمحمد گلابزوی در کرسی وزارت داخله نیز بر سرکودتای مشترک با حزب اسلامی حکمتیارتوافق کرد. او پس از آنکه به سفارت در مسکو گماشته شد، گفتگو با حزب اسلامی را در مورد کودتا به شهنواز تنی محول کرد. یکی از مذاکره کنندگان حزب اسلامی با گلابزوی در مورد کودتا می گوید: «مطابق توصيه گلابزوي من با شهنواز تني ارتباط گرفتم. او پيهم پيام و نظريات حکمتيار رهبر حزب اسلامي افغانستان را دريافت میکرد. کار بسيار طولاني شد. برنامۀ قيام نظامي براي برانداختن حکومت نجيب الله را ژنرال تني بروي خريطه ترسيم کرد و به حکمتيار فرستاد. پلان اين بود که حکمتيار در لوگر بيايد و قوت هاي حزب اسلامي را در کمربند کابل در استقامت جنوب و جنوب شرق قرار بدهد و آنگاه با يک قيام همآهنگ از داخل و خارج ، کابل را تصرف کنند. اما پلان کودتا افشاء شد و ژنرال تني بصورت ناگهاني و با عجله قيام را آغاز کرد. ولیکن در اثر کشته شدن سه تن از ژنرالان عضوحزب اسلامي در مقر فرماندهي دردارالامان،قيام به ناکامي انجاميد».
صرف نظر از هر انگیزه و عاملی که موجب کودتای تنی شد، این کودتا نه تنها خلقی ها را به قدرت نرساند، بلکه بسیاری از رهبران و افسران جناح خلق را در معرض تصفیه و سرکوبی نجیب الله و جناح پرچم قرارداد. هرچند نجیب الله با توظیف اسلم وطنجار به عوض شهنواز تنی در کرسی وزارت دفاع و رازمحمد پکتین وزیر آب و برق به حیث وزیر داخله از اعضای جناح خلق تلاش کرد تا از گستردهگی مخالفت و خصومت تمام اعضای این جناح با خود بکاهد اما او در مسند رهبری حزب و حاکمیت به موقعیت پیشین برنگشت. به شمار مخالفین نجیب الله در داخل حزب و دولت افزوده شد.
کودتای تنی ارتش دولت را ضعیف کرد و صدها نفر از افسران خلقی قطعات مختلف ارتش که اکثرشان افراد مسلکی بودند دستگیر و زندانی شدند. تلفات مادی و تخنیکی ارتش نیز بسیار گسترده بود. ده ها فروندهواپیمای بم افگن و شکاری درفرودگاه بگرام تخریب شدند.
شکست کودتا، جناح خلق را در ارتش که نيرومندتر ازجناح پرچم بود تضعيف کرد و موجب افزايش قدرت و صلاحيت پرچمي ها گرديد. بسیاری ازاعضای جناح پرچم به جای افسران جناح خلق به کرسی های فرماندهی در قطعات ارتش توظیف گردیدند. اما نکتۀ قابل توجه این بود که این افسران اکثراً از هواداران ببرک کارمل در جناح پرچم بودند. آنها با اقتدار فزاینده که پس از کودتای تنی کسب کردند، سپس به سرنگونی حکومت نجیب الله پرداختند. نيروهاي مليشيا به قومانداني عبدالرشيد دوستم که درجناح پرچم قرار داشت و اتکاي فزاينده نجيب الله به قوت هاي مذکور آنها را تدريجاً به يک وزنۀ مهم قدرت در تحولات آتيه کشور تبديل کرد.
شکست کودتا اثر بسيار ناگواري به موقعيت گلبدين حکمتيار گذاشت. حکمتيار درحالي که از طرف تمام گروه هاي مجاهدين متهم به خيانت در برابر جهاد و خون شهدا گرديد، شانس مجدد او در رسيدن به کرسي قدرت ازطريق کودتاي جناح خلق به حداقل تنزيل يافت. اما برعکس، موقعيت احمدشاه مسعود که بخشي از افراد مربوط به جناح پرچم با او ارتباط داشتند در داخل ارتش نجيب الله تقويت شد.
جناح پرچم و دسته بندی های جدید
پس ازشکست کودتای تنی جناح پرچم دچار تفرقه و دسته بندی جدید شد و پایه های اقتدار واعتماد نجیب الله در درون جناح مذکور سست و ضعیف گردید.
چرا چنین شد؟
محمدنبی عظیمی معاون وزارت دفاع و قوماندان گارنیزیون کابل از ژنرالان ارشد جناح پرچم در دولت نجیب الله پاسخ چنین پرسشی را اینگونه ارائه می کند:
«کودتا خبر از انزوا و تجرید دوکتور نجیب الله میداد که از یک طرف گلابزوی، تنی و نصف اعضای بیروی سیاسی آنرا براه انداخته بودند و بصورت مستقیم یا غیر مستقیم در آن سهم داشتند و از طرف دیگر طرفداران ببرک کارمل با آنکه نقش قاطعی در سرکوب کودتا داشتند، نمی توانستند عقده های شک و نفرت خویش را نسبت به وی از دل بزدایند».
در داخل جناح پرچم این تنها طرفدران ببرک کارمل نبودند که به نفرت و خصومت با نجیب الله ادامه دادند. چهره ها وحلقه های بسیاری از پرچمی ها در درون حزب و دولت سر مخالفت و مخاصمت با نجیب الله برداشتند. میرصاحب کاروال عضوبیروی سیاسی حزب و از رهبران جناح خلق که پس از کودتا با گلابزوی به مسکو پناهنده شد می نویسد:
«گروپ کارمل با وجود اینکه در سرکوب جناح “خلق” سهم گرفته بود ولی در عین زمان آنها نامردی و بی احترامی وحتی توطئه نجیب الله در برابرببرک کارمل را از یاد نبرده و منتظر موقع مساعد بوده تا چه وقت او راضربه بزنند… در سرکوب جناح “خلق” همه گروپ های مربوط به پرچم متحدانه و یکپارچه به شمول طرفداران ببرک کارمل بخاطرحفظ مکتب پرچم سهم جدی گرفتند. ولی هر یک آنها روی مصلحت ها و اهداف معین سهم گرفته بودند و بعد از پیروزی، نجیب الله را زیر فشار قرار دادند که باید طبق خواست آنها رفتار نماید. نجیب الله در مرحله اول محمود بریالی، پیگیر و غوربندی را به عضویت بیروی سیاسی حزب ارتقا داده ومحمود بریالی را به حیث معاون اول کابینۀ خالقیار تعین نمود و بعداً بریالی نجیب الله را مجبور ساخت تا ببرک کارمل را به افغانستان دعوت نماید وراو را به عضویت کمیته مرکزی حزب بپذیرد. ولی بعد از یک مدت اختلافات و کشمکش درمیان رهبری پرچمی ها آغاز شد. سلطانعلی کشتمند را به بهانۀ اینکه گویا یکی از رهبران تنظیم ها به حیث صدراعظم تعیین خواهد شد از پست صدارت سبکدوش کرد. برعکس خالقیار مریض و زخمی به حیث صدر اعظم تعیین گردید.
گروپ دیگری تحت رهبری نجم الدین کاویانی، مزدک، پیگیر و… در ارتباط نزدیک به سازمان(سازا)، برخی ازکادرهای گروه کار بخاطردفاع از احیای حقوق ملیت های غیر پشتون تأمین نموده و رابطه استواری را بااحمدشاه مسعود برقرار کردند… گروپ های کوچک دیگری تحت رهبری عبدالوکیل وزیرخارجه و ژنرال رفیع نیز از نجیب الله به علل مختلف ناراضی بودند و وکیل عملاً به گروپ ببرک کارمل پیوست».
درحالی که شکست کودتای شهنوازتنی به اقتداربیشترجناح پرچم در داخل نیرو های مسلح دولت انجامید اما چرا جناح مذکور از درون بسوی فروپاشی رفت؟
ژنرال نورالحق علومی عضو ارشد جناح پرچم و ازهوادران ببرک کارمل از اشتباهات و نادرستی سیاست های نجیب الله سخن می گوید که موجب بی اعتمادی و کاهش اقتدار وی در درون حزب گردید. علومی در حالی که تدویر پلینوم هژدهم حزب دموکراتیک خلق را که به برکناری ببرک کارمل از رهبری حزب انجامید نخستین نارسایی تلقی می کند، در موارد دیگرنارساییهای نجیب الله میگوید: «سیاست کادری نادرست در تشکیلات حزبی که ازمعاونین شروع می شد و تا رده های پایین تر ادامه می یافت. کارخود را بردیگران رجحان دادن و عدم اعتماد بر دیگران و دامن زدن مسایل حزبی، سازمانی، قومی، لسانی، محلی وغیره از طرف وی (نجیب الله) و اکثر هیأت رهبری و عدم رسیدگی و توجه به آن».
به هر حال، کودتای شهنواز تنی هرچند ناکام شد و به شکست انجامید، اما ناکامی و شکست حکومت حزب دموکراتیک خلق به ریاست دکترنجیب الله را کلید زد.