تاریخ

نوروز در ادوار اسلامی – قسمت اول

دکتر خلیل الرحمن حنانی

«نوروز» واژه فارسی است و به نخستین روز سال خورشیدی (21 ماه مارچ ماه میلادی) اطلاق می شود. راجع به آغاز جشن نوروز در میان آریایی ها اسناد مکتوب و معتبری در دسترس نیست؛ اکثریت را  گمان بر این است که جشن نوروز اولین بار در زمان جم یا جمشید، از شاهان معروف سلسله پیشدادیان تأسیس و تجلیل شده است. گفته می شود روزیکه جمشید به تخت شاهی نشست، آن روز اول ماه فروردین (برج حمل) بود و از آن پس روز اول فروردین را «نوروز» نام گذاشتند و جشن نوروز از جمشید به یادگار مانده است. بنابرین نوروز اصولا ریشه و نماد دینی ندارد و نه برای بزرگداشت از کدام مناسبت دینی پایه گذاری شده است، بلکه یک مناسبت فرهنگی و اجتماعی بوده که در میان آریایی ها و از زمان جمشید تا امروز و طی هزاران سال در ادوار مختلف که ادیان زرتشتی، مانوی، بودایی و بالآخره اسلام در این حوزه حضور چشمگیر داشته، به عنوان مناسبت تمدنی و فرهنگی و نمادی از مدنیت و تاریخ این حوزه جشن گرفته می شده است. در زمان خلافت عمر بن خطاب و عثمان بن عفان ایران و خراسان و ماوراء النهر به دست سپاهیان اسلام فتح شد و اعراب مسلمان با دین، فرهنگ و مدنیت آن آشنا شدند. همچنان با اوج گرفتن مخالفت سیاسی و مقاومت مردمان بومی در برابر هژمونی اعراب و چسپیدن برخی از آنها به دیانت و فرهنگ قبل از اسلام، فهم نادرستی در میان مسلمانان از رسم و رواج مردم منطقه به وجود آمد و بسیاری از علمای مسلمان نوروز را عید مذهبی و نماد دینی زرتشیان که در متون دینی مسلمانان به نام «مجوس» یاد می شوند، انگاشتند؛ بنابرین تجلیل از نوروز را که از منظر آنان نماد دینی مجوسیان است، حرام و ناروا خواندند. اما با مراجعه به منابع تاریخی واضح می گردد که نسبت دادن نوروز به عنوان نماد دینی زرتشیان درست و دقیق نیست؛ زیرا به قول اکثر کسانی که درین باره نوشته اند، زرتشت حدود هزار سال قبل از میلاد می زیسته است، یعنی حدود 3000 سال قبل از امروز؛ این در حالیست که سلطنت جمشید و آغاز جشن نوروز را حدود شش هزار سال قبل از امروز تخمین زده می شود. دلیل دیگر اینکه نوروز مناسبت دینی زرتشتیان نیست، که در «اوستا» کتاب مقدس زرتشتیان هیچ اشاره ای به «نوروز» نشده و شاهنامه فردوسی که تاریخ ایران باستان را به تصویر کشیده، نیز جزئیات زیادی در باره این جشن نمی دهد. جالب است، بیشترین آثاری که به تفصیل به این موضوع پرداخته، آثار زبان و ادبیات فارسی بعد از اسلام است که از جشن نوروز را من حیث یکی از نهادهای سلطنت جمشید یاد می کنند. در تاریخ ثعالبی، الآثار الباقیه ابو ریحان البیرونی، تاریخ طبری محمد بن جریر، اخبار الطوال ابوحنیفه دینوری، تجارب الامم ابن مسکویه، المعجم فی آثار ملوک العجم شرف الدین قزوینی، روضة الصفا میرخواند، فارسنامه بلخی، تاریخ بلعمی و آثاری از این دست، راجع به جشن نوروز اشارات دقیقی شده است.

نوروز در صدر اسلام: در زمان پیامبر (ص) نوروز در میان اعراب حجاز شناخته شده نبود، و اولین بار صحابه با نوروز بعد از آن آشنایی پیدا کردند که ایران در خلافت عمر فاروق توسط سپاهیان اسلام فتح گردید. کتب سیرت و تاریخ خلفاء از آشنایی مردمان شبه جزیره عرب در زمان سه خلیفه اول چیزی نمی گویند، بنابر روایت محدثان، علی بن ابی طالب (رض) نخستین خلیفه ایست که در عراق با اسم نوروز یا نیروز آشنا می شود و از حلوا و فالوده (نوعی از شیرینی) که فارسیان مقیم عراق به مناسبت نوروز تهیه و به وی هدیه داده بودند، پذیرفتند. ابوبکر بیهقی (وفات: 458 هـ) از محمد بن سیرین روایت می کند: «إنّ عَلِيًّا رَضِيَ اللهُ عَنهُ أتِيَ بِهَدِيَّةِ النَيروزِ ، فقال: ما هذِه؟ قالوا: يا أميرَ المؤمنين! هذا يَومُ النَيروزِ، قال: فَاصنَعُوا كَلَّ يَومٍ فَيرُوزاً». سنن كبرى (9/532). در روایتی دیگر عین حکایت در مورد مهرجان (مهرگان) نیز آمده که حضرت علی فالوده را که این مناسبت برایش هدیه شد، قبول کرد و حتی آرزو کرد که کاش نوروز یا مهرگان هر روز می بود. به این ترتیب می بینیم که علی (رض) تجلیل از نوروز و مهرگان، هدیه دادن و قبول هدیه به این مناسبت را انکار و رد نکرد.

تجلیل از نوروز و مهرگان بعد از علی (رض) ادامه یافت و مضاف برآن تقدیم هدایا به این مناسبت در میان خلفا نیز مرسوم گردید. جاحظ، ادیب معروف دوره عباسی می گوید: «هدیه دادن در نوروز و مهرگان در زمان معاویه معروف بود و در طول دوره امویان رواج داشت تا اینکه عمر بن عبد العزیر آنرا لغو کرد.» یعنی تجلیل از نوروز در زمان علی در سالهای 35 – 40 در عراق معمول بوده و هدیه دادن به خلفا تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز (99 – 101 هـ) مرسوم بوده است. در دوره عباسیان که ایرانیان نفوذ قابل ملاحظه ای در دستگاه خلافت داشتند، تجلیل از نوروز و مهرگان با شکوه بیشتر رواج یافت، هرچند که برخی از خلفای عباسی نظر مساعدی نسبت به رسم و رواجهای نوروزی نداشتند، با آنهم مراسم نوروز از آن زمان تا امروز در حوزه تمدنی نوروز که امروز شامل 12 کشور می شود، در میان ملل مختلف و پیرو ادیان گوناگون، البته با تفاوت های کم و بیش، تندی و کندی تجلیل و جشن گرفته می شود.

مخالفان برگزاری نوروز بیشتر به حدیث انس بن مالک رضی الله عنه تمسک می جویند که آنرا أبو داود (1134) و نسائی (1556) در سنن روایت می کنند: «قَالَ: قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ وَلَهُمْ يَوْمَانِ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا ، فَقَالَ : مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ ؟ قَالُوا : كُنَّا نَلْعَبُ فِيهِمَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : « إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا : يَوْمَ الْأَضْحَى ، وَيَوْمَ الْفِطْرِ». ترجمه: انس بن مالک (رض) می گوید: پیامبر (ص) به مدینه آمد و مردم مدینه دو روزی داشتند که در آن تفریح و بازی می کردند؛ پیامبر گفت: این دو روز چیست؟ گفتند: در زمان جاهلیت (قبل از اسلام) ما در این دو روز بازی و ساعت تیری می کردیم؛ رسول الله (ص) گفت: در بدل این دو روز خداوند برای شما دو روز بهتری را تعیین کرده که عید قربان و عید فطر است. برخی از شارحان حدیث، این دو روز را نوروز و مهرجان تفسیر کرده اند.

حدیث انس از نظر علمای حدیث صحیح است، چنانکه شیخ البانی در السلسلة الصحيحة (2021) آنرا به عنوان حدیث صحیح آورده است و در سند و متن آن اشکالی وجود ندارد، تنها اشکالی که وجود دارد مبهم بودن آن دو روز با توجه به متن حدیث است که موعد تفریح و بازی اهل بوده اند و شارحان حدیث آن دو روز را نوروز و مهرگان گفته اند.

در تعیین نوروز و مهرگان از این حدیث چند ملاحظه وجود دارد، أولا تعیین نوروز و مهرگان تفسیر و فهم شارحان است نه مستفاد از متن حدیث؛ زیرا در حدیث فقط از دو روز از ایام جاهلیت عرب یاد شده است که به احتمال قوی دو روز پی در پی بوده اند، اما در میان نوروز و مهرگان شش ماه فاصله زمانی وجود دارد. بنابرآن آن دو روز دوران جاهلیت مربوط به رسم و رواج های اعراب قبل از اسلام بوده نه دو روز نوروز و مهرگان که فارسی ها جشن می گرفتند و تا آن زمان در حجاز شناخته شده نبود، چون اگر نوروز و مهرگان نزد اعراب آن روزگار معروف می بود، امکان نداشت که اهل مکه که داد و ستد بازرگانی زیادی با خارجیان نسبت به اهل مدینه داشتند، از آن بی خبر می ماندند. نکته دیگری که درین باره قابل تأمل است، نوروز و مهرگان دو مناسبتی هستند که پیوند ناگسستنی با تحولات طبیعت و تغییرات آب و هوا در چهار فصل سال دارد که در اقالیم حوزه نوروز این تغییرات طبیعی کاملا محسوس است، در حالیکه اقلیم حجاز سال فقط دو فصل تابستان و زمستان دارد و از بهار و خزان و تغییرات فاحش در طبیعت و از فصول چهارگانه سال خبر و اثری نیست. 

دومین دلیلی که مخالفان در تحریم تجلیل نوروز به آن استدلال می کنند حدیث عبد الله بن عمر رضی الله عنهما است که ابوداود در کتاب اللباس (512) از وی روایت می کند که پیامبر (ص) فرمود: «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم». از منظر محالفان، تجلیل از نوروز و مهرگان تقلید از کفار مجوسی و تشبه به آنان است، بنابرین حرام است. این حدیث از نگاه سند و متن مشکل ندارد، اما مشکلی که وجود دارد واضح نبودن ضوابط و معیار تشبه به کفار است که در این حدیث منع شده است. أبو داود این حدیث را در کتاب لباس آورده، به این معنی که أبو داود تشبُّه به کفار را در پوشیدن لباس و آراستن ظاهر مسلمان می دانسته است. برخی از علماء گستره تشبه به کفار را توسعه داده و منظور پیامبر (ص) از تشبه را علاوه بر آراستن ظاهری و پوشیدن لباس، عمل کردن به اخلاق و سلوک آنان و تقلید از راه و روش آنها را نیز شامل آن می سازند.

علماء تشبُّه به کفار را به دو قسم تقسیم کرده اند: تشبُّه حرام و تشبُّه مباح.

تشبه حرام عبارت از فعل چیزیست که آن چیز در اصل از ویژگی های دین کفار باشد و فاعل آن از آن آگاه باشد. این گونه تشبُّه و تقلید حرام است و احیانا گناه کبیره شمرده می شود، بل برخی آنها – بنابر دلایل شرعی – به درجه کفر می انجامد.

قسم دوم تشبُّه جایز است که آن کار در اصل از کفار نباشد اما کفار نیز آنرا انجام دهند. این نوع تشبه و تقلید از غیر مسلمانان شرعا ممنوع نیست، اما مشروط به شروطی می باشد که در ذیل به مهمترین آن اشاره می شود:

1 ـ فعل مذکور از جمله سنت ها و شعایری نباشد که کفار به آن شناخته شوند.

2 ـ اینکه تقلید و تشبه به کفار منجر به مخالفت با یکی از أمور شرعی در اسلام نگردد.

3 ـ هدف از انجام دادن آن کار، موافقت با اعیاد کفار نباشد. (کتاب السنن والآثار فی النهی عن التشبه بالکفار ، سهیل حسن ص 58 – 59)       

    ادامه دارد

Back to top button