جنگ اوکراین؛ تئوری ها، نهاد ها و چالش ها
حامد علمی
جنگ اوکراین در ابعاد مختلف قابل بحث ها و تحلیل های گوناگون است اما به نظر بنده این جنگ چندین تئوری در سیاست جهان و روابط بین المللی را با چالش های جدی مواجه ساخته و حداقل دو سازمان بزرگ جهانی را در آستانه فروپاشی قرار داده است.
گفتگوی تمدن ها
گفتگوی تمدن ها، طرح و پیشنهادی بود که به سید محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران نسبت داده می شود. خاتمی در سال ۲۰۰۶ در سازمان ملل و بعداً در کلیسای مرکزی شهر واشنگتن سخنرانی نموده گفت که جهان مستلزم شنیدن از سایر فرهنگ ها و تمدن ها است و اهمیت شنیدن از سایرین اگر بیش تر از گفتن نباشد، قطعا کمتر از آن نیست. اکنون زمان آن فرا رسیده است که اروپا یک گام دیگر به جلو بردارد و خود را از چشم دیگری بیند. بنابر این نظر خاتمی جنگ روسیه – اوکراین بحث گفتگوی تمدن ها را بی مفهوم جلو داده و دیده می شود که دو تمدن مشابه با همدیگر در جنگ دخیل شده اند.
تقابل تمدنها
برخورد تمدنها یا جنگ تمدنها، نظریۀ مطرح شده در سال ۱۹۹۳ توسط متخصص علوم سیاسی ساموئل هانتینگتون می باشد که مطابق این نظریه پس از پایان جنگ سرد، فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه درگیریها خواهد بود. اما در جنگ روسیه و اوکراین نه کدام کشور اسلامی دخیل بوده و نه از دست درازی آیین بودایی و دیگران خبری است، بلکه مردمان و کشوهای اروپای شرقی، دارای مشترکات فرهنگی و دینی باهم درگیر شده اند. بنابران نباید حکم کرد که تنها کشورهای اسلامی مرز های خونین دارند بلکه در اروپا نیز مرز خونین بار دیگر ظهور نموده و مشاهده می گردد.
پایان تاریخ
پایان تاریخ و آخرین انسان، نظر ارائه شده توسط فرانسیس فوکویاما در سال ۱۹۹۲ است. به اساس این نظریه دیگر رویدادهای روزمرهی تشکیلدهنده تاریخ، رخ نخواهند داد و تحول ناشی از فروپاشی امپراتوری کمونیزم به معنی دفن شدن آن مقطع از تاریخ جهان و به عبارت دیگر به تاریخ پیوستن کمونیزم است و به اساس تقسیم بندی تاریخ از کمون اولیه الی کمونیزم، جهان بعد از این فاقد اندیشه حاکم است و انسان به سوی صلح مسیر می گشاید. اما جنگ روسیه و اوکراین ثابت ساخت که هنوز دیدگاه های صلح خواهانه در تعارض جدی قرار دارند.
نظم نوین جهانی
بعد از پایان جنگ امریکا و عراق در سال ۱۹۹۱ که منجر به بیرون راندن عراق از خاک کویت شد، جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده امریکا، استقرار یک نظم نوین جهانی را نوید داده گفت که اهداف ما در خلیج فارس واضح، خواسته هایمان تعریف شده و مشخص است. بعد از سپرى شدن این ایام مصیبت بار، هدف ما، نظم نوین جهانى، پدیدار خواهد گشت، عصرى فارغ از تهدید و ارعاب، قوى در احقاق حق و ایمن در صلح جویى، عصرى که در آن، ملت هاى جهان، در شرق و غرب، شمال و جنوب مى توانند در کمال بهروزى و کامیابى در کنار هم زندگى کنند. نسل هاى بسیارى در جستجوى آهوى گریز پاى صلح بوده اند و حاصل این خواسته، رقم خوردن صدها جنگ در تاریخ بشریت بوده است. امروز دنیاى جدید در تقلاى زایش دنیایى متفاوت از دنیاى پیشین است. دنیایى که در آن حکومت قانون، جایگزین قانون جنگل مى شود. دنیایى که در آن ملت ها از مسئولیت مشترک صیانت از آزادى و عدالت آگاهند. دنیایى که در آن، قوى، حقوق ضعیف را زیر پا نمى گذارد. این نقطه نظرى است که در هلسینکى، آن را با رییس جمهور میخاییل گورباچف در میان گذاشتیم. او و دیگر رهبران اروپا، خلیج و دیگر کشورهاى جهان بر این نکته واقف بودند که چگونگى مدیریت این بحران توسط ما مى تواند آینده را براى نسل هاى آتى رقم بزند. رویدادهاى اخیر بى شک ثابت کردند که هیچ جایگزینى براى رهبران امریکا وجود ندارد.
ولی دیری نگذشت شاهد بودهایم که ایالات متحده امریکا نه در زمان بارک اوباما دارای راهبرد روشن و مواضع هماهنگ بود، نه در زمان دونالد ترامپ، و نه در دوران کنونی که جوبایدن بر سر قدرت است. بنابر این اعتماد به امریکا به عنوان یک متحد همیشهگی و راهبردی، از سوی منطقه و حتی از سوی کشورهای اروپایی، بسیار دشوار شده است. چنان چه مقامهای آلمانی به صراحت اعلام کردند که نمیتوان به سیاست خارجی امریکا که هر چهار سال دچار تغییر میشود، اعتماد کرد. با این گفتۀ نخستوزیر آلمان باید موافق بود، زیرا دیده شد که با حمله روسیه به اوکراین، ادعا های بلند پروازنۀ امریکا فقط به تحریم بانک ها و دارایی های روسها تنزیل کرده است و تا امروز نه از نظم نوین خبری است و نه از آن طرحی که اسلاف جوبایدن به جهان ریخته بودند.
ناتو
به باور کامل گفته می توانیم که حمله روسیه به اوکراین شدید ترین ضربه را به حیثیت ناتو وارد کرده است و در صورت دوام جنگ یا پیروزی روسیه، نفس موجودیت ناتو با سوال جدی مواجه می شود و بعید بنظر می رسد تا مالیه دهنده گان کشورهای عضو ناتو مصارف کمرشکن سازمانی را که کوچکترین اقدامی در جهت دور نگهداشت روسیه از قلمرو متحدین شان انجام داده نتوانست، بپردازند. اگرچه حیثیت ناتو و اعتبار آن بعد از خروج نیروهای آنها از افغانستان نیز به شدت ضربه دید ولی بدون شک پیروزی روسیه در جنگ اوکراین میخ بزرگ و فولادین بر تابوت ناتو خواهد کوبید.
اتحادیه اروپا
اگرچه اتحادیه اروپا بعد از تشکیل در سال ۱۹۵۷ همواره دچار نوسان بوده و با خروج بریتانیا از آن که به برگزیت مشهور گشت ضربه مهلک را بر این اتحادیه وارد ساخت و حس جدایی طلبی را در عده ی از کشورها خصوصا فرانسه، آلمان و اتریش برانگیخت ولی با حمله روسیه به اوکراین این اتحادیه در منجلاب بزرگ گرفتار شده است. سیل پناه جویان از اوکراین به غرب اروپا، کمبود مواد سوخت، عدم قاطعیت در برابر روسیه از جمله مسایلی است که آینده این اتحادیه را با چالش فراوان مواجه میسازد.
پیشگویی جهان بعد از جنگ روسیه در اوکراین و اینکه چه خواهد شد و چه تاثیری بر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و شئون مختلف زندهگی مردمان ساکن این دو کشور و اروپا و در کل به جهان می داشته باشد، مشکل است ولی به قاطعیت می توان گفت که این جنگ تيوری ها، نظریات، سازمان ها و نهاد های بزرگ را با چالش های جانکاه مواجه ساخته است.