جشن نوروز از کجا میآید؟
فرهاد فرامرز
برخی از پژوهشگران، جایگاه و جغرافیای زیست نخستین اقوام آریایی را، غرب کوههای آرال و شمال دریایسیاه تا قفقاز میدانند و به این باوراند که از آنجا گروه گروه به سوی جنوب و شرق مهاجرت کرده و به بخشهایی از ایران و هندوستان رسیدند. در قسمت جلگههای پهنارور دریای خزر زندگی اختیار کرده اند و از آنجا به دیگر نقاط ایران(قدیم) پراکنده و گسترده شده اند و گروهی از آن ها هم به المان، ایتالیا و به دیگرجاهای اروپا کوچ کردند.
آریاییان قدیم برای شادبودن و خوش نگهداشتن روح و روان شان و به خاطر بهرهگیری بیشتر از زندگی، بهانههایی را خلق میکردند و جشن میگرفتند و از آن لذت میبردند. یکی از مشهورترین این جشنها، جشن نووز است.
نوروز، چنان که از نامش پیداست، «معنای روزنو، روزتازه و یا روز اول ماه فروردین/حمل که رسیدن آفتاب است به نقطۀ اول حمل، این را نوروز کوچک، نوروزعامه نیز میگویند و روز ششم فروردین «روز خرداد» را نوروز خاص میگویند (معین, 1387).
نوروز نه تنها نوشدن روزگاراست، بلکه بیانگر چگونگی داستانِ شدنِ انسان است؛ داستانی که چگونگی هویت فرهنگی و تمدنی و آریانای کبیر را آیینه داری می نماید. «تداوم نوروز از عصر اساطیری تا امروز، که عصرجهانی شدن است، دلالت برژرف ساختی می نماید که میتوان در عصر جهانی شدن به عنوان پای بست مناطق متحد، بر آن تکیه و تاکید نمود» (آرزو, 1390).
پیدایش نوروز
نوروز درفش و نماد فرهنگ ایران است و ایرانیان را نمود و نوید روز نو که از دل و درون تیرگی های شب ، برخواهد دمید و جهان را برخواهد افروخت و تازگی و فر و فروغی دوباره خواهد بخشید. نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است (کزازی, 1371).
گروهی از پژوهشگران و تاریخ نگاران به این باور اند که جشننوروز را جمشید پادشاه پیشدادی بنیاد نهاده است که در این باره دانشمندان و شاعرانی در آثار ارزشمند شان گزارش آن را در به تفصیل آورده اند که اینجا کوتاه اشارهیی خواهیم داشت:
«نوروز در شاهنامه به همان روایتی میاید که رسمیت دارد و به شاهی انتساب میابد که به رغم همه کوشندگی برای فراهم آوردن بیمرگی در شهریاری خویش، سرانجام تسلیم مرگ شد، یعنی جمشید» (مزداپوز)
فردوسی در چندین جای شاهنامه از روزنو و نوروز نام میبرد، مثلاً، روز تولد کیخسرو:
که روز نو آیین جشن نو است
شب زادنِ شاه کیخسرو است…
اما به بنیاننهادن جشن نوروز توسط جمشید، تاکید میکند:
به فـٌرکیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدوگوهراندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی
زهامون به گردن برافراشتی
چوخورشیدتابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا
جهان انجمن شد به آن تخت او
شگیفتی فرومانده از تخت او
به جمشید بر، گوهر افشاندند
مرآن روز را روزنو خواندند
سرسالنو هرمزِ فَر وَ دین
برآسوده از رنج روی زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار
به ماماند ازان خسروان یادگار… (کزازی, 1371, ص. 19)
عمرخیام در کتاب نوروزنامه اش، شکلگیری و پیدایش نوروز را چنین آورده است:
«اما سبب نهادن نوروز آن بودهاست که بدانستند که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هرسیصدوشصتوپنجروزو ربعی از شبان روز به اول دقیقۀ حمل باز آید، به همان وقت روز که رفته بود، بدین دقیقه نتواند آمدن، چه هرسال از مدت همی کم شود. و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروزنام نهاد و جشن آیین آورد و پس از آن پادشاهان دیگرمردمان، بدو اقتدا کردند» (خیام, 1397, ص. 2)
خیام، تقسیم روز و ماه وسال را به دست کیومرث می داند و می نویسد:
…«کیومرث اول از ملوک عجم به پادشاهی بنشست، خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تامردمان آن را بدانند. بنگریست که آن روزبامداد، آفتاب به اول دقیقۀ صبح آمد، موبدانِعجم را گِرد کرد و بفرمود که تاریخ را از اینجا آغاز کنند. موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند» (خیام, 1397, ص. 2).
ابو ریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه در مورد نوروز گفته است که«نخستينروز آن روز، نوروزاست كه اولين روز سال نورا گویند و نام پارسى آن بيانكنندۀ اين معنااست و اين روز با دخول آفتاب به برج سرطان طبق زيجهاى آنان هنگامى كه سالها را كبيسه مىكردند مطابق بود، سپس درايامبهاراين روز پس از تأخير از موضع خود سرگردان شد و در مكانى قرار گرفت كه سال همه اين احوال را از نزول باران و برآمدن شكوفهها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسيدن ميوهها و تمايل حيوانات به تناسل و آغاز نو تا تكامل و ذبول طى كند، اين بودكه نوروزرا دليل پيدايش و آفرينش جهان دانستند و گفتهاند دراينروز بود كه خداوند افلاك را پس از آنكه مدتى ساكن بودند به گردش درآورد و ستارهگان را پس از چندى توقف گردانيد و آفتاب را براى آنكه اجزاى زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود آفريد پس از آنكه اين امر پنهان بود و آغاز شمارش از اين روز شد و گفتهاند خداوند عالم سفلا را در اين روز آفريد و كيومرث دراين روز به شاهى رسيد و اين روز جشن او بود كه به معناى عيد اوست و نيز گفتهاند، خداوند دراين روز خلق را آفريد و اين روز و مهرگانتعيينكنندۀ زمانهستند، چنانكه ماه وآ فتاب فلك را تعيين مىكنند» (بیرونی, 1387, ص. 325)
نوروز، با ظهور زردشت از رونق بیشتر برخوردار میگردد، زردشتیان، اکثریت مناسبتهای روزمرۀ زندگیشان را به نحوی با نوروزپیوند میدهند و باورمند اند که:« که ده روز مانده به آغاز فروردینماه هر سال، فروهَرهای گذشتگان، به زمین فرود نخواهد آمد و مدت ده شبانه روز مهمان فرزندان ونوادهگان خود خواهند بود و در سپیدهدم نخستین روز از ماه فروردین(آغاز نوروز) به جایگاه مینوی خود باز میگردد. بنا براین زرتشتیان «ده» روز پیش از نوروز برای استقبال فروهرهای شان آماده می شوند» (نیکنام،, 1379)
هخامنشیان، به نوروز توجه بیشتری کردند، حتا« کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد. در این روز(نوروز) برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و…اجرا میشد. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشد. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزارمیشد. البته درسنگنوشتههای بهجامانده از دوران هخامنشیان، بهطورمستقیم اشارهیی به برگزاری نوروزنشدهاست، اما بررسیها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودند برخی گمان دارند که کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد و در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. به این گمان، این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشد. گفته میشود که در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد و جشن نوروز را با شکوه برپا میکردند. داریوش اول هخامنشی سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شدهاست و گمان میرود که به مناسبت نوروز سال ۴۱۶ (قبل از میلاد) بوده باشد. برخی از پژوهشگران (هرتسفلد، کرفتر، اردمن، گیرشمن و پرادا) مدعی هستند که تخت جمشید برای انجام مراسم نوروز ساخته شده است؛ در حالی دیگر پژوهشگران (نیلاندر، کامایر، موسوی) هرگونه مدرکی برای جشن گرفتن نوروز در دوره هخامنشی را انکار میکنند. در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشد. در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروزگرامیداشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی وجود داشت که در طول یک سال برگزار میشد، مهمترین آنها نوروز و مهرگان بودند. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان، چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروزعامه به مدت پنج روز، از اول تا پنجم فروردین(حمل) گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروزبزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد. در هر یک از روزهای نوروزعامه، طبقهیی از طبقههای مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدارشاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و دراین روز، تنهانزدیکان شاه به حضوروی میآمدند (سپهریفر, 1396).
نوروز پس از اسلام
در میان همۀ جشنهایی که پس از اسلام در ایران به دلیل بیتوجهی فرمانروایان و مخالفت اسلامگرایان به فراموشی سپرده شدند، نوروزتوانست جایگاه خود را به عنوان جشنی بزرگ در جغرافیایش حفظ کند، دکترجلال الدین کزازی دلیل پایدارماندن جشن نوروز را نسبت به دیگر جشنها، در موارد زیر را میداند: «نوروز، معنایی ژرف و جهان شناختی را در خود نهفته میدارد و به گونهیی نمادین و رازآلود، آفرینش باز میتابد و باز می آفریند. نوروز به راستیجشنی بازگشت به آغازاست و بازنمای و رازگشای این نکتۀ نغزنمادین و باورشناختی که یک چرخۀ آفرینش یا سال نمادین اسطورهیی به فرجام می رسد تا چرخه و سالی دیگر آغاز بگیرد. در نوروز آفرینش به آغاز خویش باز می گردد. بازگشت به آغاز همواره برابر است با جوانی و پرتوانی، با شگفتی و شادابی، با پاکی و پالودگی. از آن است که با فرارسیدن نوروز، خورشید به باره بره(برج حمل) و ترازمندی بهاری اعتدال رخ می دهد و بهاران آغاز می شود، بدین سان بر چیرگی شب، تاریکی وسرما فرجام نهاده شود، پیری و پژمردگی، فرسوده و فرسودگی به پایان میاید، تا گیتی با رستاخیزی همه سویه و همه رویه، جوانی و شادابی از سر گیرد و آفرینش، به شیوهیی رازآلود و نمادینه به آغوش خویش بر میگردد (گزازی, 1400).
برپایۀ روایتهای رسیده از تاریخ اسلامی، در صدر اسلام هیچ مخالفتی با برگزاری جشن نوروز از سوی بزرگان اسلام صورت نگرفته است، آورده اند که «عبدالصمد بنعلى درروايتى كه به جد خود ابنعباس آنرا ميرساند، نقل مىكند كه در نوروز جامى سيمين كه پر از حلوا بود براى پيغمبر هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند، امروز روز نوروزاست، پرسيد كه نوروز چيست؟ گفتندعيد بزرگ ايرانيان است، فرمود آرى در اين روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد، پرسيدند عسكره چيست؟ فرمود، عسكرههزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ ترك ديار كرده و سربه بيابان نهادند و خداوند به آنان گفت، بميريد و مردند، سپس آنانرا زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه به آنان ببارد، از اينروست كه پاشيدن آب در اين روز رسم شده، سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزى براى ما نوروز بود. و برخى از حشويه مىگويند كه چون سليمان بن داوود انگشتر خويش را گم كرد سلطنت از دست او بيرون رفت ولى پس از چهل روز بار ديگر انگشتر خود را بيافت و پادشاهى و فرماندهى بر او برگشت و مرغان بر دور او گرد آمدند، ايرانيان گفتند نوروز آمد، يعنى روزى تازه بيامد و سليمان باد را امر كرد كه او را حمل كند و پرستويى در پيش روى او پيدا شد كه مىگفت: اى پادشاه مرا آشيانهیيست كه چند تخم در آن است از آنسوتر رو كه آشيان مرا درهم مشكنى، پس سليمان راه خود را كج كرد و چون از تخت خود كه بر باد حركت مىكرد فرود آمد، پرستو با منقار خويش قدرى آب آورد و بر روى سليمان پاشيد و يك ران ملخ نيزهديه آورد و از اينجاست كه مردم در نوروز بهيكديگر آب مىپاشند و پيشكشىها بهنزد هم مىفرستند و علماى ايران مىگويند كه در اين روز، ساعتى است كه فيروز فرشته ارواح را براى انشاء خلق مىراند و فرخندهترين ساعات آن ساعات آفتاب است و در صبح نوروز فجر و سپيده بهمُنتهای نزديكى خود بهزمين مىرسد و مردم بهنظر كردن بر آن تبرك مىجويند و اين روز، روز مختارى است، زيرا كه نام اين روز هرمزد است كه اسم خداوند تعالى است كه آفريدگار و صانع و پرورندۀ دنيا و اهل آن است و او كسى است كه واصفان توانا نيستند كه جزئى از اجزاى نعمتهاى او را توصيف كنند». (بیرونی, 1387, ص. 325).
و برخیها هم این روز را(نوروز) روزخلقت عالم و آدم می پندارند و یک عده هم، روز تولد حضرت علی و جمعی هم، روز تجدید آیین ایزدپرستی… این روایتها و پیونددادنها، جدای پیوند داشتن و نداشتن حقیقی، این را نیز ثابت میکند که نوروز در هرزمانی در این جغرافیا مهم و قابل توجه بوده است.
در زمان چهار خلیفۀ اول اسلام که ایران و روم شرقی به تصرف مسلمانان آمد، ایرانیها دارای اعیاد به خصوص خود بودند و نوروز را نیز تجلیل می کردند.
خلفایاسلامی هم هیچیک در برابر نوروز به مخالفت برنخاستند و برعکس، به اعیاد و رسمهای ایرانی احترام گذشتند،« حتا، امویها این را تجلیل می کردند و حضرت معاویه در این روز رخصتی اعلام کرد و مردمانش را به توزیع هدایا امر فرمود»عباسیان هم از حامیان نوروز بودند و گاهی برای پذیرش هدایای مردم، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشننوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد. در این دورهها، با فرارسیدن نوروز، شاعران دربار در ستایش آن(نوروز) شعر میسرودند و به شاه، فرارسیدن نوروز را شادباش میگفتند. بیهقی از شکوه مراسم نوروز دردربار غزنویان نوشته است و تعدادی از زیباترین آثار شعری از شاعران دربارییی چون فرخی، منوچهری، و سعد سلمان در ستایش نوروز سروده شدهاند (حامد, 1396).
نوروز و شاعران
نوروز، بهار و طبیعت از سوژههای پرشور، دل انگیز و پرکاربردِ شاعران پارسیگوی بوده است که هر یکی زیباییهای طبیعت را تصویر کرده اند، اینجا پارهیی از این نوروزیها را می آوریم:
چون سپرم نه میان بزم به نوروز
در مه بهمن بیار و جان عدو سوز
رودکی
سپاهی که نوروز گردآورید
همه نیست کردش ز ناگه شجام
دقیقی
به جمشید برگوهر افشاندند
مرآن روز را روزنو خواندند
سرسال نو هرمز و فرودین
برآسوده از رنج دل، دل زکین
فردوسی
نوروز و گل نبیذ چون زنگ
ما شاد و به سبزه کرده آهنگ
منجیک ترمزی
نو روز بزرگ آمد آرایش عالم
میراث به نزدیک ملوک عجم از جم
عنصری
آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز
کامگارا کار گیتی تازه از سر گیر باز
منوچهری
تا که شد نوروز سلطان فلک را میزبان
عاملان طبع جان بر میزبان افشانده اند
سوزنی سمرقندی
خیز به شمشیر صبح سر ببر این مرغ را
تحفه ی نو روز ساز پیش شه کامیاب
خاقانی شروانی
جمالش باد دایم مجلس افروز
شبش مواج باد و روز نو روز
نظامی عروضی
نوروز بزرگم بزن ای مطرب امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
کبکان دری غالیه در چشم کشیدند
سروان سهی عبقری سبز خریدند
منوچهری
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
منوچهری دامغانی
آمد بهار و یافت جهان اعتدال او
مرغ دل از نشاط برآورد سال نو
طالب آملی
طوفان گل و جوش بهار است ببینید
اکنون که جهان برسرکار است ببینید
این آینه هایی که نظر خیره نمایند
در دست کدام آینه دار است ببینید
صائب تبریزی
چو گشت از روی تو دلشاد نوروز
در گنج طرب بگشاد نوروز
کمال الدین اسماعیل
نوروز که هرچمن، دل افروز بود
نقش گل و خار عبرت آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل «نشاط نوروز» بود
شکیب اصفهانی
بر چهرۀ گل نسیم نوروز خوش است
درصحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است
عمرخیام
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
سعدی شیرازی
از همه سوی جهان جلوۀ او می بینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو می بینم
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم
استاد شهریار
بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز…
فریدون مشیری
گویید به نوروز که امسال نیاید
در کشور خونین کفنان رهنگشاید
بلبل به چمن نغمۀ شادی نسراید
ماتمزدگان را لب پرخنده نشاید…
خلیل الله خلیلی
نوروز رسد به جلگهها روی کنم
عشق سرچشمه و لب جوی کنم
گلهای بهشتی بر و دوش تو را
ای درۀ من، ببوسم و بوی کنم
قهارعاصی
خوراکیهای نوروزی
جشن نوروز دارای خوراکیهای فراوانهست که در خانوادهها تهیه میشود، خوان هفتسین، از مشهورترین های آن می باشد.
هفت سین/هفت میوه
معمولاً آراستن و گردآوردن هفت چیزی که نام آنها با حرف «س» آغاز میشود، مانند:
سنجد، سیب، سیاهدانه، سماق، سیر، سرکه، سبزه(سبزه گندم) و… میباشد.
«گروهی از پژوهشگران بدین باوراند، که در زمان ساسانیان بشقابهای نقش دار بسیارزیبایی را از سرزمین چین به ایران آورده اند که به تدریج به نام آن سرزمین«چینی» نام گرفته اند و واژۀ «چینی» بعدها به«سینی» تبدیل شده است. در جشن نوروز آن زمان، میوهها و شیرنیها و خوراکیهای دیگر در هفت عدد از این«سینی»ها میچیدند و برسرسفرۀ نوروزی مینهادند و آن را هفت چینی یا هفت سینی میگفتند که بعدها در طول زمان به هفتسین تبدیل شد. و گروهی هم باورمند اند که، در زمانهای پیشین، هفت«شین» برسرسفره میگذاشتند، مانند: شیر، شکر، شیرینی، شربت و …که به تدریج به هفت سین مبدل شده است، اما امروزه، بیشتر هفت سین را برسفرهها می آرایند و بعد، همه اعضای خانواده خودشان را مرتب میکنند و و لباس جدید به تن میکنند و گِرد خوان نورزوی مینشینند و منتظر تحویل سال میمانند، پس از تحویلی سال، سرودهایی را می خوانند و بعد سال نو و روزنو را به همدیگر تبریک میگویند و در پایان، غذای چیده شده در سفرۀ نوروزی را نوش جان می کنند» (نیکنام،, 1379, ص. 32).
گذشته از اینها، در هیچ زمانی هیچ یک از حکام اسلامی در برابر این جشنمردمی مخالفت نکردند. هرچند گفتمان نوروز در میان متفکران و مذاهب اسلامی بحثهایی داشت، اما اکثریت مطلق این جریانها، به مردمی بودن و خوب بودن این جشن تاکید و تایید داشته اند.
به هر رو، نوروز از این همه پیج و خم های فروان، قرنها رادر مینوردد و خودش را تا اینجا در قرین و بیست یک رساند و امروز در«10» کشور افغانستان، ایران، تاجیکستان، پاکستان، ازبیکستان، ترکیه، ترکمنستان، قرغیزستان، آذرباییجان، قراقستان و …رسماً تجلیل میشود.
سرانجام، به پیشنهاد جمهوری آذربایجان در سال 1388، به مجمع عمومی سازمان ملل، این سازمان نوروزرا در تقویم خود جای داد؛ و نوروز را منحیث جشنی با پیشینۀ بیش از سه هزارساله که امروز 300ملیون نفر آن را جشن میگیرد، به رسمیت شناخت.
Bibliography
آرزو، عبدالغفور ع. (1390) روشنفکر کیست. کابل: انتشارات زهاب .
بیرونی، ابوریحان. (1387). آثارالباقیه. (انتشارات داناسرشت، تهران:
حامد, کمال الدین (1396, 12 23). نوروز از دیدگاه اسلام) تلویزیون نور, Interviewer)
خیام, عمر. نوروزنامه. کتابخانه کاوه.
سپهریفر، مریم. (1396, 11 26) نوروز باستانی
کزازی، جلال الدین کزاری. (1371). نوروزجشن بازگشت به آغاز. تهران.
گزازی، میر جلال الدین. (1400, 1 1) سخن باشگاه شهنامه پژوهان: https://shahnamehpajohan.ir/
مزداپوز، کتایون. نوروز و شاهنامه. فصلنامه فرهنگ مردم.
معین، محمد. (1387) فرهنگ فارسی (چاپ اول. تهران: اتنشارات فرهنگ نما.
نیکنام، کوروش. (1379) از نوروزتانوروز. تهران: انتشارات فروهر.