سیاست

جابجایی وزیرستانی‌ها در ولایات شمالی افغانستان؛ چشم اندازها و پیامدها

محمد ابراهیم افتخار، دیپلمات پیشین

در این روزها یکی از موضاعات داغ مورد گفتگو در رسانه ها و شبکه های اجتماعی مسئلۀ جابجایی افراد غیر بومی که گفته می‌شود باشندگان اصلی وزیرستان هستند، در چندین شهرستان استان‌های تخار و قندوزمی‌باشد.

گزارش‌ها حاکی از آن است که  حدود دوصد و هشتاد تا سه صد خانواده از مردمان وزیرستانی در چندین موقعیت مانند گلبهار، دشت لاله گذر و کوتکچر شهرستان خواجه بهاوالدین، استان تخار جابه‌جا شده اند.

طالبان به مردم این مناطق گفته اند که خانه های شان را تخلیه کرده، دراختیار این مردم قرار دهند. طالبان همچنان جنگجویان شان را به تامین امنیت این تازه واردان توظیف کرده اند. گفته می‌شود تعداد مجموعی افرادی که طالبان در این مناطق می‌خواهند جا‌بجا کنند شش هزار خانواده است. در این اواخر ملا فاضل معاون وزیر دفاع طالبان به استان تخار سفری داشت که در آن سفر از مقامات محلی خواسته است تا به این مردم آسیبی نرسد و این تازه واردان بتوانند به زندگی شان ادامه بدهند.

در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا هدف طالبان از این جابجایی ها را در مناطق شمالی افغانستان به ویژه استان تخار به بررسی گرفته، عوامل و پیامد های آن را ارزیابی کنیم.

وزیرستان و مردم آن

از نظر اجتماعی و مذهبی، مردمان وزیرستان بشدت سنتی، مذهبی و بنیادگرا  بوده و در خشونت و جنگجویی شهرت دارند. طالبان در این منطقه نفوذ بسیاری دارند و از جانب دیگر، پس از حمله امریکا در سال ۱۳۸۰ خورشیدی به افغانستان که فروپاشی رژیم طالبان را در پی داشت به نفوذ طالبان در این منطقه افزوده شد. گفته می‌شود در وزیرستان شمالی در کنار طالبان که روابط تنگاتنگ با القاعده دارند، تعداد زیادی از جنگجویان خارجی از آسیای میانه، قفقاز، و ایغور های چین نیز حضور دارند.

به گفته مقامات پاکستانی زمانی که زد و خورد های شورشیان با نیروهای امنیتی پاکستانی اوج گرفت و تلاش ها برای کشاندن طالبان پاکستانی به گفتگوهای صلح بی‌نتیجه ماند، اردوی پاکستان  بر آن شد تا چندین عملیات نظامی پاکسازی را در این منطقه راه اندازی کند. البته اوج این عملیات ها در پی حمله انتحاری که بر یک پوسته امنیتی نظامیان پاکستان که در منطقه میرعلی صورت گرفت، راه اندازی شد.

این عملیات ها سیل آوارگان وزیرستانی را به افغانستان در پی داشت. به گفته یکی از مقامات دولت پیشین افغانستان در هر یک دقیقه حدود سه خانواده از پاکستان وارد افغانستان می شدند. دولت وقت افغانستان حدود چهار هزار جریب زمین را در منطقه موسوم به گوریچ در نزدیک مرز با پاکستان برای اسکان آوارگان پاکستانی تخصیص داد که ین آوارگان نه تنها در آن کمپ که موسوم به گلان بود، بلکه در مرکز و چندین شهرستان استان خوست نیز جابجا شدند.

جالب این است که تعدادی از این آوارگان که به اثر حملات ارتش پاکستان از وزیرستان شمالی به افغانستان پناه آورده بود‌ند، مسلح بودند و جالب تر از آن این که برخی از مسئولان امنیتی در ولایت خوست از احتمال حضور جنگجویان مسلح طالبان پاکستانی در میان پناهجویان ابراز نگرانی کرده‌ بودند.

گفتنی است که دامنه عملیات پاکسازی ارتش پاکستان محدود به وزیرستان نمانده بلکه هواپیماهای جنگنده پاکستان شهرستان‌های خوست و پکتیکا که در آن بی‌جاشدگان وزیرستانی بودند، را نیز بمبارد کردند و این مناطق زیر آتش توپخانه نیروهای پاکستانی نیز قرار گرفت.

با وجود اینکه عملیات ارتش پاکستان در وزیرستان پایان یافت، تعداد زیادی از این آوارگان که در افغانستان و به ویژه در کمپ گلان ساکن شده بودند، ظاهراْ به دلیل هراس از برخورد خشن ارتش و سازمان های اطلاعاتی پاکستان تمایلی به بازگشت به زادگاه اصلی شان ندارند.

برمبنای گزارش ها تا ماه دسامبر سال ۲۰۲۱ میلادی از آوارگان وزیرستانی تعدادی ۷۰۰۰ نفر در خوست و بیشتر از ۳۰۰۰ نفر در پکتیکا حضور داشتند.

بعد از تسلیم دهی دولت جمهوری اسلامی افغانستان به گروه طالبان، کمک های که به این آوارگان از جانب دولت وقت صورت می گرفت روز تا روز کاهش یافته که باعث شکوه این وزیرستانی ها از طالبان شد.

از جانب دیگر یک تعداد از باشندگان بومی خوست و پکتیا با اعتراضات گسترده نا خوشنودی خویش را از حضور وزیرستانی ها در زادگاه های شان ابراز داشتند.

چرا شمال و به ویژه تخار؟

اول :

تخار از نظر جغرافیای، نزدیک و چسپیده به جمهوری  تاجیکستان است  و پس از فروپاشی حکومت پیشین و میزبانی سران مقاومت توسط تاجیکستان، طالبان به تاجیکستان هشدار داده و روابط تاجیکستان و طالبان در سردترین حالت قرار دارد. اخیراً یک گروه نظامی به رهبری مهدی ارسلان، یکتن از افراطیان تاجیک، برای ایجاد درد سر به دولت  تاجیکستان در امتداد مرز شکل گرفته و انتقال وزیرستانی ها در راستای سربازگیری و تقویت جریان های ضد امنیت در کشور های آسیای میانه، به ویژه تاجیکستان می‌باشد.

دوم:

به باور مقامات پاکستانی حضور جنگجویان و رهبری تحریک طالبان پاکستانی در خاک افغانستان و فعالیت‌های این گروه علیه امنیت ملی پاکستان یکی از موارد جنجالی و تنش‌زا در روابط دو کشور است، که همواره در سطوح مختلف مورد بحث قرار گرفته. دولت پیشین افغانستان ادعای دولت پاکستان  مبنی بر موجودیت عوامل پاکستانی در خاک افغانستان را همیشه رد می نمود. حکومت پاکستان بارها  راکت پراکنی به ولایات مرزی  را به تحرکات تحریک طالبان پاکستانی نسبت داده و ادامه آنرا تحت عنوان مبارزه با گروه های دهشت افگن مخصوصاً تحریک طالبان پاکستان توجیه می‌نمود.

از جانب دیگر، دولت پاکستان از مدتی به این سو وارد مذاکره با تحریک طالبانی پاکستان گردیده و از طالبان نیز خواسته شده بود تا برای مذاکره و دستیابی به صلح میان دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی میانجیگری نمایند و از آنجاییکه موجودیت این افراد در ولایات مرزی تهدید علیه امنیت ملی پاکستان قلمداد می‌گردد و دولت پاکستان ناگزیر به هدف قراردادن هوایی و زمینی این مناطق می‌باشد، احتمال جابجایی وزیرستانی ها به تجویز دولت پاکستان را قوت می بخشد.

سوم:

از آن جایی که ظلم و استبداد دهشت افگنان طالب در مقابل مردم افغانستان و به ویژه مردم مناطق شمال که در سال های گذشته پیوندی و همدردی با تفکر طالبی نداشتند،‌ روز تا روز رو به افزونی و در مقابل صبر و حوصله مردم غیر طالب رو به کاهش است و این امر باعث گسترش دامنه مقاومت ها در مقابل رژیم دهشت افگن طالبی می‌شود.

اهمیت راهبردی این مناطق و به ويژه استان تخار طی ادوار گذشته و به ویژه در دوره مقاومت اول به همگان هویدا است،‌که در صورت گسترش دامنه سنگرهای مقاومت یکبار دیگر این مناطق اهمیت راهبردی خود را دوباره حاصل خواهد کرد و درد سری بزرگی برای رژیم طالبی بر سر قدرت در افغانستان خواهد شد.

اگر طالبان برای تحکیم حاکمیت شان در این مناطق نیرو بگمارند تا از بروز شورش‌های احتمالی که در مقابل رژیم شان صورت خواهد گرفت، جلوگیری کنند، ناگزیر اند برای رفع احتیاجات ارتش اعزامی شان هزینه کنند، که بار سنگینی را بر دوش آنها قرار خواهد داد که برداشتنش برای گروه طالبان که در شرایط بد مالی بسر می‌برند، کار ساده و سهلی نخواهد بود. از جانب دیگر مردم محلی که با آزادی و استقلال تام عادت کرده و گول تبلیغات طالبان را خورده، با گذشت زمان به اشتباه خود پی می‌برند و راضی نگهداشتن مردم محل و برآورده ساختن انتظارات شان آن چنانی که خود مایلند از جانب طالبان عملی نیست که برخورد طالبان با مولوی مهدی مجاهد مصداق این ادعا می‌باشد.

لذا طالبان برای این که هم مخارج نگهداری نیرو های جنگی شان کم شود، و هم بافت اجتماعی آن مناطق را به نفع قومیت خودشان تغییر بدهند، با پیروی از فصل سوم کتاب شهریار ماکیاولی برای جلوگیری از چنین شورش های آزادی طلبانه که احتمال زیاد آن می‌رود، تصمیم به اعزام مهاجر به این مناطق گرفته اند. «این مهاجرین در حقیقت حکم مفتاح آن مناطق را خواهند داشت که هر موقع به کارآیند.»

اعزام مهاجر برای طالبان هیچ هزینه مالی ندارد. مهاجرین که برای شان یک قطعه زمین داده می‌شود به رژیم وفادار مانده از زمین توزیع شده امرار معاش کرده و کدام مزدی هم از  حاکمان طلب نمی‌کنند.

پی آمد ها:

با جابجایی این تازه‌واردان کشورهای آسیای میانه به ویژه تاجیکستان که از ناحیه انتقال مشکوک  افراد به این مناطق احساس خطر امنیتی می کنند، وادار خواهند شد تا مانند پاکستان دست به حملات هوایی یا راکتی به این مناطق بزنند، حتا بعید نیست که روس ها مستقیم در این مسئله دخالت کنند و این مناطق را مورد حملات هوایی و زمینی خود قرار بدهند.

به قول استیفن ام. والت:

« جنگ‌ها به دلیل دخالت طرف ثالث به حمایت یکی از طرف‌های متخاصم، یا هم برای به دست آوردن اهداف خود که وارد عمل می‌شوند، گسترش می‌یابد. هر قدر کشورهای بیشتر درگیر شوند و در جنگ  سهم بیشتر داشته باشند، پیامد درگیری خونین تر می‌شود. زیرا کسب موافقت همه کشورهای که به نحوی در جنگ دخیل هستند، برای پایان جنگ خیلی دشوار است.»

از جانب دیگر انتقال و جابجای افراد غیر بومی که در گذشته های تاریخی افغانستان به نام ناقلین مسما شده بودند، اثرات و پیامدهای ناگوار و جدی برای افغانستان دارد. مردمان محل با این نیروهای ارزان و غیر بومی که بر خانه وکاشانه مردم ادعای مالکیت دارند، درخواهند افتاد و ادامه این روند و بی جا سازی های مردمی، خطر درگیری‌ها، کشتارهای بیرحمانه و فاجعه بار نظیر روندا را در پی خواهد داشت.

نوشته های هم‌سان

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button