“ترکان پارسیگو*، بخشندگان عمرند”
حمیدمهرورز، استاد دانشگاه
پشتونها نیز مانند سایر اقوام افغانستان از وارثان، پاسداران و حافظان ادب و فرهنگ پارسی بودهاند. هم از آن بهره بردهاند و هم آن را پاسداشته و حفظ کردهاند. از بخت نیک، تا هنگامی که یگانهگی و یا کمازکم رابطهی پشتونها با پارسی تامین و مورد توجه بودهاست، جلوههای نامداری از فرهنگ، معنویت، اخلاق و زمامداری نیز پدیدآورده است. این دادوگرفتِ دوطرفه و سودمند از یکسو بر آرایش و پالایش روح، اخلاق، معنویت و مردمداری و از سوی دیگر بر پایایی و پویایی پارسی نیز مؤثر بودهاست.
ستیز با پارسی نه در هند بریتانوی، نه در چین، نه در ترکیه، نه در افغانستان و نه هم در شوروی سابق نه تنها دردی را دوا نکردهاست؛ بلکه گروههایی از مردم را از یک منبع غنی و درخشان اخلاق، معنویت و ادبیات محروم کردهاست. حذف زبان فارسی در کشورهای که قادر به حذف آن از عرصهی عمومی شدهاند، نه تنها خیری پدید نیاورده بلکه به تک منبعی کردن مردمان شان در آن هنگام منجر شدهاست. طالبان افغانستان نمونهی کامل و تماموکمال این تکمنبعیبودن اند. ازهمینروست که نه درد دین دارند و نه کار دنیا میدانند؛ چرا که اکثریت مطلق آنان تکمنبعی اند و از جمله از ادبیات پشتو و فارسی چیزی نمیدانند. جالب این است که طالبان خود را حنفی میدانند، اما با زبان امام ابوحنیفه و زبانی که آن امام بزرگوار نماز خواندن را با آن جایز دانسته بود، سرِ ستیز دارند. این کارِ طالبان نشانهی روشنی از ناآگاهی آنان و جهل شان از میراث فرهنگی شان است.
ستیز با میراث گرانارج فرهنگی خویش جز به نفع بیگانهگان و دشمنان اتحاد و همسرنوشتی مردم ما نیست. ستیز با زبان فارسی یک پروژهی استعماری و استخباراتی بود و هست؛ و هرگونه اقدام در این راستا خدمتیست به این پروژهی استعماری و استخباراتی. اینکار طی چندسده در منطقهی ما هیچ نفعی به هیچ قومی نرساندهاست، جز آنکه ما را از یکی از مهمترین منابع انسانساز و معنویتبخشِ ما دور کرده باشد.
طالبان، بیآنکه خود بدانند، مجری پروژهیی شدهاند که در دوران استعمار آغازگر آن انگلیسیها بودند و اکنون ISI آن را دنبال میکند. انگلیسها از اتحاد منطقه و امپراتوریهای آن که وجوه اشتراک دینی، زبانی و فرهنگی داشتند، میهراسیدند؛ و ازهمینرو، بر نقاط پیوند و زمینهسازِ اتحاد منطقه، از جمله زبان فارسی، آسیب میرساندند. این شعار معروف انگلیسی “تفرقهانداز و حکومت بکن” را همه بارها شنیدهایم. اکنون گویا ISI عین کار را در افغانستان، بهوسیلهی نادانترین و بیعقلترین گروه سیاسی-نظامی در جامعهی ما انجام میدهند تا بتوانند اتحاد و همسویی مردم ما را بیشتر از این آسیب بزنند.
ستیز با پارسی یکی از نادرستترین و زیانبارترین کاریهاییست، که یک فرد یا گروه در حوزهی تمدنی ما میتواند بکند. اما در افغانستان زشتی دو کار جبران ناپذیر است: یکی ستیز با پارسی، و دیگری تعمیم اعمال جنایتکارانهی طالبان بر همهی قوم پشتون و تلاش برای ایجاد نفرت و بدبینی علیه آنان.
بههر حال، گمان نمیکنم که طالبان بتوانند به این کار موفق شوند، چرا که مردم در برابر آن مقاومت خواهند کرد. آگاهان پشتون نیز بیتفاوت نخواهند ماند. نوشتههای آقایان دستگیر روشنیالی و قسيم ځير و بانوان گرامی شگوفه نورزی و شفیقه خپلواک گواهان آن اند.
__________________________
* من مفهوم “ترکان پارسی گو” را به همه کسانی که زبان مادری شان فارسی نیست، اما میتوانند پارسی سخن بگویند، تعمیم میبخشم. ترکان، پشتونان، اردوزبانان و دیگران فارسی سچهتر و مصفاتر از واژههای غیرضروری عربی دارند که ما باید از آنان یاد بگیریم.