افغانستان، لقمه ای که در گلوی پاکستان گیر افتاده است
زمردشاهی
پس از سقوط جمهوریت که در پی توطئه های پیچیدهای استخباراتی کشور های منطقه و قدرت های جهانی اتفاق افتاد، پاکستان اولین کشوری بود که دست و آستین بالا زده به عنوان بزرگترین حامی گروه طالبان، برای رژیم تازه تشکیل این گروه در کابل وارد عمل شد. در اولین روز های پس از سقوط، تیمی از مجرب ترین کارمندان دستگاه آی اس آی تحت ریاست رئیس استخبارات پاکستان چندین روز در هوتل سرینای کابل مصروف همکاری با طالبان بودند تا از یک جانب در سرکوب نیرو های مردمی مقاومت، این گروه را یاری رسانند و از جانب دیگر در تشکیل دولت جدید ایشان را رهنمایی و همکاری کنند. همچنان پاکستان در مجامع بین المللی به عنوان سخنگویان و حامیان طالبان ظاهر شده برای این گروه به کمپاین و لابیگری آغاز نمود. البته نقش پاکستان به موارد بالا خلاصه نشده فراتر ازآن، در ایجاد یک اتحاد منطقهیی برای پیشتیبانی و حمایت از نظام جدیدالتشکیل طالبانی میتواند به مراتب برجسته تر در نظر گرفته شود. پاکستان از تجربهی که از دور اول حکومت طالبان و مقاومت مردمی در برابر آن بدست آورده بود، به خوبی میدانست که بدون ایجاد ائتلاف کلان منطقهیی در تبانی با کشور های مثل روسیه، ایران، چین و آسیای میانه نمیتواند تسلط گروه دست نشاندهای خود را در سرتاسر افغانستان بدون درد سر تحکیم نماید. به همین منظور دیپلماسی منطقهیی پاکستان در سال های اخیر بر ایجاد اجماع منطقهیی برای حمایت رژیم طالبانی و همکاری با دولتی که در آینده از طرف این گروه تشکیل خواهد شد، متمرکز بود. نقطهای اوج آنرا میشود در سفر عمران خان، صدر اعظم وقت پاکستان به روسیه در اولین روز های جنگ اوکراین مشاهده کرد.
در اوایل همه چیز طبق نقشه و برنامه پاکستان پیش رفت، طالبان در یک توطئهای پیچیده ای استخباراتی توانستند در 15 اگوست 2021 حکومت کابل را ساقط نمایند، مقاومت شمال در مدت کوتاه در هم شکسته شد و مقاومتگران مجبور به ترک اراضی هموار شده و در نقاط مرتفع کوه ها سنگر گرفتند، کشور های منطقه مانند ایران، روسیه، آسیای میانه و هند که فکر میشد از مقاومت مردمی در برابر اشغال کشور توسط طالبان حمایت کنند، نقش بی طرف و در بعضی موارد حتی همسو با طالبان را اختیار نمودند، در این بین سکوت و نقش جامد هندوستان بیشتر از هر کشور دیگر سوال برانگیز بوده است. همچنان با پا در میانی طالبان، آتش بس نامحدود میان تحریک طالبان پاکستانی و دولت پاکستان برقرار گردید، تا اینجا همه کار ها طبق نقشه پاکستان خوب پیش میرفت و پاکستان در جایگاه فاتح جنگ افغانستان مصروف چانه زنی با کشورهای منطقه و جهان روی تقسیم منابع عظیم اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی و تاریخی افغانستان بود.
اما ظاهراً ماه عسل پیروزی پاکستان در افغانستان مدت زیادی دوام پیدا نکرد. بازیگران بزرگتر که در راس آنها امریکا قرار داشت برای افغانستان و منطقه نقشه های متفاوتی در کله داشتند، به همین دلیل در اسرع وقت با سرنگونی رژیم عمران خان و تشکیل ادارهی جدید در پاکستان صفحهی جدیدی را برای منطقه در محور افغانستان باز نمودند که نقش پای پاکستان در آن بسیار برجسته دیده نمیشود. برعکس کشور های مانند قطر، امارات متحده عربی و حتی هند به مراتب نقش های مهمی در این بازی جدید دارا هستند. از جانب دیگر کشور های منطقه از جمله روسیه، ایران، آسیای میانه و چین که قبلا نظر به ضمانت های که پاکستان برای شان ارائه کرده بود، در مورد آیندهی افغانستان خوش بین و حتی ذوق زده بودند و فکر میکردند که با شکست امریکا، گنج بزرگی از معادن و مواد خام دست نخوردهای افغانستان نصیب آنها خواهد گردید و هر کدام سهم خویش را از این دسترخوانی که اکنون بیصاحب مانده بود، بر خواهند داشت، با رویکرد جدید سیاست امریکا در افغانستان شدیداً مضطرب و نگران شدند و هر کدام به نوبهی خویش دست در یقه پاکستان انداخته اند تا برای آن همه تضمین های خویش از گروه طالبان توضیح ارائه بدارد. سفرچند روز قبل رئیس جمهور تاجیکستان به پاکستان برجسته ترین مثال آن بوده میتواند.
در اینجا یک مورد را باید توضیح داد و آن اینکه تاکید امریکا و همپیمانانش و همچنان اصرار کشور های منطقه و روسیه برایجاد حکومت فراگیر که در آن همه نیرو های سیاسی کشور سهم داشته باشند، تفاوت اساسی دارد. حکومتی را که امریکا برای افغانستان میخواهد، یک حکومت شدیداً افراطی به رهبری پشتونها و سهم اندک و ظاهری سایر اقوام است که در درازمدت هدف آن از یک جانب ختم هرگونه مقاومت و خیزش مردمی بوده، از جانب دیگر گسترش افراطیت در افغانستان، تقویت سازمان های منطقهیی تروریستی و پرورش تروریستان جنگدیده و کارآزموده در افغانستان است، تا در آینده بتوانند از این نیرو برای تهدید کشور های حریف امریکا در منطقه از جمله روسیه، چین و ایران استفاده نمایند. در سیاست خارجی امریکا هیچگاهی یک افغانستان با ثبات و فعال که بتواند کشور های منطقه را با هم وصل نموده سبب توسعه تجارت و ایجاد یک منطقه امن در قلب آسیا گردد، وجود نداشته است. چه در آنصورت بیشترین نفع اقتصادی و سیاسی آن برای کشور های خواهد رسید که در بازی های جهانی شدیداً در تقابل با امریکا قرار دارند؛ مثلث روسیه، چین و ایران مثال روشن آن است.
در حالیکه تلاش های کشور های منطقه برای ایجاد دولت فراگیر در افغانستان، دولتی است که بتواند ثبات نسبی را در کشور بوجود آورده از یک جانب بتواند مانع جنگ های داخلی در افغانستان شده و از جانب دیگر مانع رشد و پرورش تروریسم منطقهیی و جهانی در این کشور گردد. در این صورت کشور های منطقه میتوانند با خاطر آسوده از جایگاه جغرافیایی و معادن بزرگ افغانستان برای رشد و توسعه اقتصاد خویش استفاده نموده و از مزایای سیاسی حکومت دست نشانده خویش نیز بهرهمند گردند.
در این میدان رقابت در حال حاضر دیپلماسی امریکا در افغانستان نظر به کشور های منطقه به مراتب موفق و چندین گام جلوتر است. ساده ترین دلیل آن پول هنگفتی است که هفتهوار (چهل تا هشتاد میلیون دالر امریکایی) نقداً وارد کابل شده در دسترس طالبان قرار داده میشود به علاوهای دو نیم میلیارد دالر پول ذخایر ارزی بانک مرکزی افغانستان که به گونه غیر مستقیم از طریق «صندوق وجوه افغان» در اختیار این گروه قرار داده شده است و همچنان چاپ میلیارد ها افغانی بانکنوت جدید که همه دلایل کافی میتواند برای طالبان باشد تا در برابر این همه کمک های نقدی سر تعظیم فرود آورده مطابق ساز امریکا برقصند، به گفته همان مثل معروف «هر که نان دهد، فرمان دهد».
در حالی که کشورهای مهم منطقه در شرایطی قرار ندارند که بتوانند هزینه های طالبان را رفع نمایند، روسیه با جنگ طولانی اوکراین و تعزیرات اقتصادی، شدیداً زیر فشار اقتصادی قرار داشته توانایی تحمل هیچ گونه هزینه اضافی در افغانستان را ندارد. کشور ایران که سال ها میشود با تحریم های شدید امریکا و سازمان ملل دست و پنجه نرم میکند و در حال حاضر در مواجهه با اعتراضات داخلی آهسته آهسته دارد به سمت یک بحران کلان سیاسی کشانده میشود؛ عملاً تحمل برداشتن مصارف طالبان را ندارد. پاکستان تا گلو زیر بار قروض کشور ها و سازمان بین المللی وجهی پول (IMF) غرق شده، عملاً در بحران اقتصادی قرار دارد و توان کوچکترین هزینه بیرونی را ندارد، از جانب دیگر اعلان جنگ تحریک طالبان پاکستان و جدایی طلبان بلوچ، آیندهای ثبات سیاسی این کشور را شدیداً در پرده های از ابهام و تاریکی فرو برده است. با وجودی که چین را میتوان در میان کشور های منطقه با ثبات ترین کشور از نظر سیاسی و اقتصادی برشمرد. اما کوچکترین علامتی که نشان دهد چین حاضر به پرداخت کمک های نقدی به مقیاس امریکا و متحدانش به افغانستان باشد، را نمیتوان دید. در کل در سیاست خارجی دولت چین هیچ گاهی سخاوتمندی و کمک های هنگفت مالی به کشور های حتی متحدش وجود نداشته است. برای یگانه کشوری که چین بیشترین پول را فرستاده است پاکستان میباشد که یک بخش آن سرمایه گذاری برای منفعت اقتصادی بوده و بخش دیگر آن به شکل قرضه، که شرایط بیثبات افغانستان، هر دو گزینه را بر روی چین محدود نموده است.
بدین ترتیب میتوان دید که شرایط پر تنش منطقه، زمینه را مساعد ساخته تا امریکا با خاطر آسوده با گروه های تروریستی در افغانستان، در راس طالبان تعامل نموده قدم به قدم به اهداف استراتژیک خویش در این منطقه نزدیک شود، به گفته مشهور «آب را گل آلود کن، ماهی مقصود از آن بگیر».
دورنمای حوادث مبتنی بر این رویکرد در منطقه نشاندهندهی ظهور گروه های تروریستی در قدم اول در تاجیکستان، ازبیکستان و قرغیزستان خواهد بود تا در گام بعدی با حلقات افراطیون اسلامی در قزاقستان وصل گردند. مبتنی بر این رویکرد، فروپاشی دولت های متذکره در دستور کار قرار خواهد داشت.
بدون شک کشور های منطقه بالاخره مجبور خواهند گردید در برابر این استراتژی جنگ امریکا در منطقه از موضع دیپلماسی پا فراتر گذاشته گزینه های دیگر به شمول گزینه ای دفاع نظامی و جنگ را روی دست گیرند، اما اینکه این عملکرد واکنشی چی زمانی، چه گونه و به وسیله کدام کشور یا کشورها صورت خواهد پذیرفت، باید منتظر زمان ماند.
در این میان پاکستان بیشتر از هر کشور دیگر در وضعیت دشوار قرار خواهد گرفت، از یک جانب زیر فشار امریکا قرار خواهد داشت تا از این برنامه حمایت نماید که در غیر آن با جدایی طلبان بلوچ و تحریک طالبان پاکستان مواجه خواهد بود، از جانب دیگر دیپلماسی بیست ساله پاکستان در ایجاد تفاهم و اعتماد منطقهیی که در دراز مدت میتوانست هم به پاکستان و هم به کشور های منطقه مفیدیت های مضاعف اقتصادی را به همراه داشته و این کشور را از وابستگی اقتصادی به غرب نجات دهد، در ورطه ای نابودی و شکست قرار گرفته، پاکستان همچنان یک کشور وابسته و ضعیف باقی خواهد ماند. پاکستان که با پرورش طالبان برای سه دهه در دامان خویش، خواب های بزرگی بعد از پیروزی این گروه را در افغانستان میدید و چشم به معادن بزرگ و راه های تجارتی مهم افغانستان دوخته بود، اکنون احساس میشود که این لقمه در گلوی پاکستان گیر نموده باشد.