اسلام شناسی

اسلام سیاسی از حاشیه تا متن

دکتر محمود غزالی

تمام جریان های فکری، سیاسی واجتماعی زمانی‌که وارد فعالیت می شوند دارای اهداف ومرامنامه های مشخصی می‌باشند، وبرای تحقق آن اهداف، پیروانی که به آن اهداف باور دارند با آن ها یکجا شده، به مبارزه می‌پردازند. حتی بزرگترین دیکتاتوران دنیا هم زمانی‌که اهدافی برای مبارزه خویش وضع می‌کنند، اهداف شان انسانی می باشد اما زمانی که وارد زندگی واقعی می شوند خاصیت دیکتاتورمابانۀ شان تبارزمی‌کند که تاریخ بشر شاهد خوبی برای مدعای ما است، خیلی اندک اند سیاستمدارانی که تا آخر به اهداف و مرام های خویش پابند می‌مانند.

جریان های اسلام سیاسی هم از این قاعده مستثنا نیستند بلکه این جریان ها با تقدیم برنامه های ایده‌آل، اهداف انسانی و اسلامی توانستند در درون جوامع اسلامی نفوذ کنند، که تاثیرات حضور این جریان ها به ویژه در دهه اخیر در خاورمیانه و افغانستان برای کسی پوشیده نیست، اما آنچه که باعث بی اعتباری وبی اعتمادی مردم در این اواخر به این جریان ها شده است، این است که فعالیت این جریان ها در وضعیت های مختلف تغییر می‌کند، به گونه‌ای که هرگاه جریان های اسلام سیاسی در بیرون از حکومت باشند شعارهای براق سر می دهند و خود را حامی و پاسدار ارزش های انسانی، حقوق بشری و آزادی بیان نشان می‌دهند، اما زمانی‌ که حکومت را گرفتند صدها بار بدتر از جریان های دیگر عمل می کنند. به گونه مثال اسلامگرایان در ترکیه در قضایای مختلف از جمله مسئله فلسطین، خود را حامی ومدافع حقوق فلسطینیان معرفی کرده و اسرائیل را در کمپاین های انتخاباتی و مجالس اسلامی دولت اشغالگر ومتجاوز معرفی می کردند اما امروز که در حکومت اند پیمان های استراتیژیک با اسرائیل دارند و هرازگاهی رهبران اسرائیل به ترکیه آمده و رابطه دوستانه شان برقرار است. جالب این که هرگاه کشوری از کشورهای خلیج فارس روابط خود را با اسرائیل عادی می سازد ترکیه برای فریب افکارعمومی مسلمانان، سفیر خود را از آن کشور فرامی خواند. چه اصولی عادی سازی روابط ترکیه با اسراییل را جایز و برای کشور های اسلامی دیگر ناجایز وبدنام کننده دانسته است؟

تفاوت مسلمانان واقعی با مدعیان اسلام در همین است، مسلمان واقعی بدون سر و صدا همواره در پی اصلاح خویشتن و عمل به آموزه های دینی و اخلاقی است، اما مسلمان منافق همواره حرف از اسلام می زند اما آموزه های دینی و اخلاق اسلامی در هیچ جای زندگی او حضور ندارد. اسلام برای او ابزاری است برای دست یابی به قدرت و ثروت.

در افغانستان این روند به گونه دیگر جریان دارد، گروه طالبان زمانی که در برابر نیروهای حکومت گذشته می‌جنگیدند، شعار اول و آخر شان تطبیق شریعت وقطع رابطه با دنیای غرب بود، اما امروز با گذشت تقریبا هشت ماه از حکومت شان نه شریعتی تطبیق شد و نه غربی توبیخ، بلکه رهبران این جریان در پشت دروازه های ناتو و امریکان جای پهن کرده تا با آن ها همکاری کنند وحکومت شان را به رسمیت بشناسند. آنچه از همه تاسف برانگیزتر است، کارعلمای دین است که همواره به طالبان تبلیغ می‌کردند و به بهانه فساد اخلاقی و موجودیت رسانه های مبتذل و عدم تطبیق شریعت حکومت گذشته را در افکار عمومی می‌کوبیدند اما در این هفت ماه که در این زمینه ها هیچ کاری صورت نگرفته بلکه به فسادهای گذشته فسادهای جدیدی نیز افزوده شده است، هیچ ملایی صدا بلند نمی کند. باید این علما به این پرسش ها پاسخ دهند که از نگاه تطبیق شریعت چه تحولی در افغانستان آمده است؟ آیا رسانه ها از پخش برنامه های مبتذل دست کشیده اند؟ و آیا مجرمان مطابق شریعت الهی محاکمه ومجازات می گردند؟ یا این که مردم افغانستان انقدر اصلاح شده اند که دیگر هیچ جرم وجنایتی مرتکب نمی شوند؟

خوانندگان گرامی همگی آگاهی دارند که افراد نظامی طالبان انسان های بیگناه وبی غرض را در محضر عام ودر برابر کامره ها به قتل می رسانند، آن‌گونه که در پنجشیر و جاهای دیگر چنین اعمال جنایت باری را انجام داده اند اما تا کنون هیچ یک از این مجرمین مورد محاکمه قرار نگرفته اند. نه قاتلی قصاص شده و نه دزدی دستش بریده شده و نه خاینی زندانی گردیده است. برآیند چنین تعاملی به مساله دین و دیانت وتطبیق شریعت پیامدهای ناگواری خواهد داشت که به زیان دین و دیانت و فرهنگ دینی تمام خواهد شد.

بارها شنیده بودیم که اسلامگرایان، دین را ابزاری برای تحقق اهداف خود ساخته و به آن چندان اعتقادی ندارند، پذیرفتن چنین سخنانی برای ما سخت بود اما رویدادهای اخیر درافغانستان و جهان اسلام ثابت ساخت که دین و ادعای تدین وسیله‌ای برای سواری بر مردم است. طالبی که مردم را از شنیدن موسیقی بنام اسلام منع می کند، خود شب و روز در عیش و عشرت پسران بی‌ریش را گاه در دفاتر دولتی و گاه در قرارگاه نظامی می‌رقصانند و با آنها هم‌بستر می‌شوند، ده ها نوار ویدیوی از این وضعیت وجود دارد. عمل زشت بچه‌بازی تا آنجا در میان طالبان رواج پیدا کرده است که خورد و بزرگ آنها به آن آلوده اند. هرازگاهی نامه های از نشانی وزارت امر به معروف و نهی از منکر شان به مراکز نظامی شان مواصلت می ورزد که طالبان را از ارتکاب این اعمال منع می‌کند، اما این عمل تبدیل به هویت طالب شده است که دست کشیدن از آن کار آسانی نیست و تا کنون در این زمینه هیچگونه موفقیتی نداشته اند.

دغدغه وشعار طالبان در بیست سال گذشته مبارزه با فساد بود اما در هفت ماه گذشته فسادهایی انجام دادند که حکومت فاسد در بیست سال گذشته انجام نداده بود. اگر در گذشته برای اخذ پاسپورت کسانی در برخی از دوایر حکومتی رشوت به پول افغانی می گرفتند در حکومت طالبان رشوت به دالر امریکایی گرفته می شود. اگر درگذشته رشوت را به حساب بانکی و به دست رشوت گیرنده می‌فرستادند و یا می‌دادند، امروز پول رشوت هر عصر با پتو و با صدای بلند جمع آوری می شود و هیچ کس هم حق اعتراض در برابر این همه جنایت را ندارد. اگر کسی جرأت کند و اعتراض نماید جزایش مرگ حتمی است که تمام مردم افغانستان شاهد این جنایت های استخوان سوز اند که نیاز به بیان ندارد.

تفاوت مسلمانان واقعی با مدعیان اسلام درهمین است، مسلمان واقعی بدون سر و صدا همواره در پی اصلاح خویشتن و عمل به آموزه های دینی و اخلاقی است، اما مسلمان منافق همواره حرف از اسلام می زند اما آموزه های دینی و اخلاق اسلامی در هیچ جای زندگی او حضور ندارد. اسلام برای او ابزاری است برای دست یابی به قدرت ثروت.

نوشته های هم‌سان

جواب دهید

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button