سیاست

زخمي بر پيكر افغانستان و عفونتي در كمين؛ راه‌حل چيست؟

جوانمرد

هنگامي‌كه بدن انسان زخمي سخت مي‌خورد، در نخست دردي سهمگين، سپس كسالتي جان‌فرسا و بعد تب، عرق، ناله و ديگر علايم آزار، سراپاي آدم را فرا مي‌گيرد. اگر بدن چندي پس توان رفع زخم و دواى خودكار آن را نداشته باشد، جراحت عفونى مي‌شود و فساد تمام بدن را در بر مي‌گيرد. آن‌گاه تنها دو راه براى بدن وجود مي‌داشته باشد: يا مقاومت، يا مرگ!

طالبان چونان زخمي سهمگين بر پيكر افغانستان اند و جامعهٔ ما همچو بيمار دردمندي در قيد آن است.

هم‌زمان با اشغال و پا ماندن طالبان به‌كشور، جامعهٔ افغانستان در برابر آن به‌فور واكنشي گسترده از براي مقاومت و رهايى به نمایش گذاشت. علت مقاومت مردم این بود که جامعهٔ ما ماهیت طالبان را از پيش به‌كامل مي‌شناختند و جنايات طالبان هماره به ايشان آشكارا بوده است. زيرا از امارت اول تا كنون، تبه‌گنی طالبان فقط يك قربانى اصلى داشته است: مردم افغانستان. مردم جلاد خود را خوب مي‌شناسند.

پس از تهاجم طالبان و تحویل‌گیری قدرت از غنى و دار-و-دسته‌اش، مقاومتي به عنوان دفاع مشروع از مردم، دموكراسى و انسانيت در دامنه‌هاي هندوكش شكل گرفت و تا خيابان‌هاي كابل، بلخ، هرات و … و ميان مهاجرين افغانستان در سراسر زمين ادامه يافت. اگرچه شرايط و روحيه‌ي نامساعد اجتماعى، نابه‌سامانى درون جبهه‌ئى و ضعف مديريتى از سويي و هجوم زامبى‌وارِ هزاران طالب به اندراب و سپس به قصد “فتح‌الفتوح” بر پنجشير از سوي ديگر، و چندي از ساير عوامل باعث شدند تا مقاومت از كلان‌دره‌هاى هندوكش به دره‌هاي كوچك و دور از دست‌رس و دلِ كوه‌هاى چريك‌پرور راه بكشد و در شكل «پسيفِ» جنگ چريكى ادامه بيابد… اما مقاومت ادامه دارد!

از هنگام اشغال شهرهاي كشور به‌دست طالبان، گروه‌هايي از جنس تروریسم، همچو مكروب سم‌آگيني در كمين، در جا جاي افغانستان لانه ساخته و قصد از پا انداختن كامل جامعه را دارند. از جمله‌ي اين گروه‌ها يكى‌هم داعش است كه، با توجه به دست‌درازى هميشگى دولت‌ها و استخبارات توطئه‌ساز منطقه و جهان، موجوديت آن در جغرافياي افغانستان پيچيده و قابل تأمل است. پسا برقرارى امارت، چندين ولايت كشور همچو بيست‌سالي كه در آنها به علت آدمكشى طالبان جوي‌هاي خون جارى بود، كماكان گواه كشتارِ بي‌گناهان در مسجد و مكتب و ساير مكان هاي تجمعِ مردم و غيرنظاميان بوده است. به گونهٔ مثال: حمله‌هاي مرگ‌بار بر بي‌گناهانِ هزاره و شيعه در مسجدهاى قندهار، بلخ، كابل و كندز و… قتل عام نمازگزارن سنى در شهرستان امام‌صاحب-كندز و حمله بر دانش‌آموزانِ نوجوان «مكتب عبدالرحيم شهيد» و ساير اجتماعات انسانى، همگى نمونه‌هايي از بروز عفونت و نا امنى اجتماعى بر پيكر جامعه‌ي افغانستان است. اين حمله‌ها تا كنون به نام داعش رقم خورده است. اما اين گمان نيز وجود دارد كه طالبان به ابتكار يكى از باندهاي زيرمجموعهٔ خود(گروه حقانى) دستِ خون‌آلودِ خويش را با كشتار و سركوب هزاره‌ها و شيعيان و ساير مردماني كه با طالبان تفاوت قومى، فكرى و مذهبى دارند، كماكان سیرآب نگه‌دارند. ولي داعش همچو پروژه‌اى آماده براي ناسورساختن زخمِ افغانستان، همچنان مطرح است.

پيشتر، خبرگزارى تسنيم{وابسته به سپاه پاسداران ج.ا.ا} گزارشي با عنوان «از حرم رضوی تا مرز ازبیکستان و انفجارهای کابل؛ اجاره رهبر قدیمی ازبیک از سوی ملکه برای پروژه داعش‌سازی» نشر داده و مدعى شده است كه عبدالرشيد دوستم با داعش ارتباط دارد. در اين خبر آمده است كه: «دوستم با این‌کار و‌ با استفاده از ظرفیت اُزبیک‌هایی که همراه او از افغانستان خارج شده و همه دارای ارتباطاتی هم با اُزبیک‌های داخل افغانستان، هم با تروریست‌های اُزبیکستانی متصل به طاهر یولداش و هم با تروریست‌های مقیم ترکیه اند، می‌خواهد طرح انگلیس برای آینده افغانستان و‌ منطقه را اجرا کند.» در ادامه‌ي گزارش همچنان نوشته شده است كه: «رهبران فراری از افغانستان از این موضوع استقبال می‌کنند، زیرا هم می‌توانند به حیات خود ادامه دهند و هم پولی به دست آورده و اطرافیان همیشه آویزان به خود را پشتیبانی کنند.»

اين گزارش اندكي عجيب به نظر مي‌رسد. زيرا دوستم با وجود اين‌که به بي‌ثباتى سياسى و سازش و دشمنى هاي زودگذر و فصلى مشهور است، هماره عليه گروه‌هاي افراط‌گراي اسلامی گفته و جنگيده است. “حزب جنبش ملى افغانستان” به رهبرى مارشال دوستم طي اعلاميه‌اى اين گزارش را رد كرده و از حكومت ايران خواهان پي‌گرد قانونى آن است.

از گزارش تسنيم بوي فتنه به مشام مي‌رسد. اين گزارش نمايان‌گر نظرِ بخشي از “سپاهِ” كشور همسايه است. با توجه به فعاليت‌هاي گسترده‌ي “سپاهِ” همسايه در كشورهاي دور و نزديك خود، در پي گزارش‌هاي اين‌چنينى دو گمانهٔ ذهنى مطرح مي‌شود:

يك: بخشي از حكومت همسايه با فرارى خواندنِ رهبران ضد طالب نشان مي‌دهند كه با امارت طالبان نوعي همسويى ناصواب دارند.

مبارزه‌ي آزادی‌بخش عليه طالبان و گروه‌هاى برادر آن واجب است. اين مبارزه همچو پادتني مي‌ماند كه عملِ ضد عفونى دارد و بدن را در برابر خطرِ هلاكت از بيمارى قوى ساخته و محافظت مي‌كند. مقاومت و مبارزه‌ي آزادی‌بخش نه‌تنها به افغانستان، بل‌كه به جهان و كشورهاي امن همسايه و آن‌سوى اقيانوس‌ها حیاتی است. تروريسم در عمل نشان داده است كه خطري مهلك به جان تمام دولت-ملت هاى روى زمين است.

دو: بخشي از اداره‌هاي همسايه با درشت ساختن داعش يا تندروان سنى مذهب، براى نفوذ بيش‌تر و بازيگرى فعال در افغانستان آماده‌گی مي‌گیرند. که يكى از پي‌آيندهاى آن، مسلح سازى و استخدام برخي از گروه‌هاى شيعه در برابر احتمالِ خطرِ داعش است.

من در پي انكار خطرِ داعش و احتمال گلاويزى خصمانه‌ي او با طالبان نيستم؛ اگرچه هردو از يك جنس و ماهيت اند. همان‌گونه كه در اول از بروز عفونت پس از زخم ياد كردم، اكنون نيز مي‌گويم كه داعش همچو طالبان بلاي ديگري است كه جامعهٔ ما را به مرگ تهديد مي‌كند. با سرك كشيدن “تحريك طالبان پاكستان” گمان مي‌كنم كه اينك، طالبان در امتداد برنامه‌ي “افغانيت او اسلاميت” شان، نيم‌نگاهي به قلمرو سرور عزيز خود(پاكستان) دارند. يعني هم افغانيسم و خيال پشتونستان، بنده‌گان پاكستان را به اين چشم‌داشت واداشته است و هم مذهب و خواب‌هاي جهاد، بهشت و حوريان نازنين. احتمال این نيم‌نگاه بسيار  است، زيرا «آنجا كه موجود زنده را ديدم، خواست قدرت را ديدم و در خواست بنده نيز جز خواست سرورى نديدم»(نيچه) با وجود اين احتمال شكي نيست كه پاكستان، اين دايه‌ي مهربان تروريستان، به قصد گوشمالى طالبان- بار ديگر بازى را آغاز ساخته، آدم‌كشان و ربات‌هاي كشتار را با نامي ترسناك‌تر از طالبان وارد میدان کنند. مثال: داعش را از دامن خود به افغانستان بيندازد و حمايت كند.

وضعيت افغانستان با حاكميت طالبان و حضور گروه‌هاي تروريستى دیگر بسي تاريك‌تر از گذشته است. قدرت‌هاي بزرگ جهان دنبال زمين‌هاي مساعدي اند كه به دول مخالف خود دام فرش كنند. هجوم نظامى روسيه بر اوكراين و تشويق و حمايت مزورانه‌ي غربى‌ها از دولت اوكراين، دليلي براي به دام‌افکندن و از پا انداختن روسيه به مثابهٔ يك قدرت بزرگ به‌دست حریفان غربى‌ و پيمان‌داران ناتو است. اوكراين كشوري اروپایی با مردمانِ چشم‌آبى و موطلايى شبيه جهان اولى‌ها است و مرزهاي مشترك با اروپا دارد. اشغال كامل آن توسط روسيه خطر پيش‌رَوى به سایر نقاط اروپا را به همراه دارد. این دام زیاد خوب معلوم نمي‌شود. بنابرین، افغانستان مظلوم باز همچو نقطه‌ي مطلوبي براي نا امن سازى نيمهٔ شرقى کره و زمیني مساعد براي به‌دام‌افکندن دولت‌هايي چون چين، روسيه و… مطرح است.

در اين اوضاع آشفته، براى رهايى از شرّ اين بلاهایي‌که يادشان كرديم، به مردم افغانستان تنها يك راه نجات وجود دارد: مبارزه‌ى آزادی‌بخش!

مبارزه‌ي آزادی‌بخش عليه طالبان و گروه‌هاى برادر آن واجب است. اين مبارزه همچو پادتني مي‌ماند كه عملِ ضد عفونى دارد و بدن را در برابر خطرِ هلاكت از بيمارى قوى ساخته و محافظت مي‌كند. مقاومت و مبارزه‌ي آزادی‌بخش نه‌تنها به افغانستان، بل‌كه به جهان و كشورهاي امن همسايه و آن‌سوى اقيانوس‌ها حیاتی است. تروريسم در عمل نشان داده است كه خطري مهلك به جان تمام دولت-ملت هاى روى زمين است. اگر از كليشهٔ «١١سپتمبر» بگذريم «جهان اول» بارها مورد حملات دهشت‌افگنانهٔ تروريسم بين‌المللى قرار گرفته است. مثال: بمب‌گذارى قطار مادريد(٢٠٠٤) بمب‌گذارى لندن(٢٠٠٥) بمب‌گذارى مسكو(٢٠١٠) حملهٔ تروريستى فرانسه(٢٠١٥) و ده‌ها عمليات کشتار ديگر، گواهِ سرك‌كشى مارانِ تروريست در زير دامن جهان اولى‌ها است. اكنون كه طالبان در افغانستان به لطف جهان‌اولى ها، در رأس امريكا، دولت‌داری می‌کنند؛ نگرانى تشجيع تروريسم بين‌المللى در سراسر جهان وجود دارد. اين‌که افغانستان از اين وضع چه مي‌كشد بماند به‌كنار، اما جهان‌داران بزرگ بر بلنداي تكبر و تبعيض نشسته‌اند و افغانستان مظلوم را همچو “جغرافياي مردمان نامتمدن” پنداشته و شايستهٔ حاكميت طالبان مي‌دانند. با اين اغماض تكبرآميز ديري نخواهد گذشت كه تروريسم بين‌المللى باري ديگر دامن کشورهاي بزرگ را بگيرد. آن‌وقت است كه پي‌آيند اين چشم‌پوشى ناجوانمردانه و فرصت دادن به طالبان، جهان را شوكه خواهد ساخت.

بيست‌و‌يك سال پيش در ١١ سپتمبر، امارت اول طالبان همچو بستر امن به القاعده و ديگر برادران همذات شان عرض اندام كرده بود. اكنون، امارت دوم طالبان نيز اين امكان را به تروريستان مي‌دهد كه يا همانند گذشته با هم‌آغوشى، يا با سر و كله‌ي همديگر زدن، افغانستان را براى حضور مكروب‌هاي اجتماعى و آدمكشان بين‌المللى مساعد بسازند.

جنبش‌هاي آزادی‌بخش به مثابهٔ پادتن برای سلامتِ افغانستان بايست به دو صورت نمود داشته باشد. يك: جنگ چريكى – دو: مبارزات مدنى

جنگ چريكى و تشكيل قواى واحد و فراگير ملى در برابر طالبان نياز اصلى زمان ما است. طالبان و گروه‌هاي تروريستى منطق مدنيت، مذاكره و تعامل را نمي‌شناسند. آن‌ها ابزاري به جز اسلحه و آتش براي عرض اندام و دوام خود نمي‌بينند. آنها از نطفه بر مبناى عقده و خشونت پديد آمده‌اند و فكر مي‌كنند كه تنها با ابراز خشونت، جدى گرفته مي‌شوند. براي شكست اين خشونت‌طلبان تفنگ‌ها بايد به كار انداخته شوند و گستره‌ی مبارزهٔ چريكى به سراسر کشور تکثیر بیابد. بي‌شك پي‌گيرى اين ساز-و-كار به گلوى عقلانيت دوست‌داران مدنيت گير مي‌كند؛ اما براي رهایی چاره‌اى جز اين نيست. زيرا بدون اين روش طالبان با ديگر گروه‌هاى تروريستى كشور را چونان اژدهاى هفت‌سر به آتش و سياهى مي‌كشند. انسان و انسانيت در معرض خطر بزرگي قرار دارد، پس جنگ عليه قاتلان انسان و انسانيت دفاع مشروع است؛ نبايد ترديد كرد!

در كنار مبارزهٔ گرم، فعاليت جنبش‌هاي مدنى در ماه‌هاي اخير جرقه‌هاي اميد عليه تاريكى زمان ما بوده است. علم‌داران اين فاز مبارزه‌ي آزادی‌بخش، بي‌شك زنان بيداري بوده اند كه سلطه‌ي طالبانى بر خود و كشور خويش را قبول ندارند. اين مبارزات با وجود سركوب وحشتناك از سوى طالبان، هنوز هم در شكل‌هاي مختلف نمودار است. جنبش‌هاي مسلحانه نبايد از وجود جنبش‌هاي شهرى چشم‌پوشى كرده و آن‌ها را ناكارآمد به حساب آورند. جنبش‌های مدنی، با توجه به فعالیت شان در زیر ریش طالبان، همچو چریک‌ها شجاع و با مرام اند. طالبان اگرچه با چنگ و دندان تلاش خواهند کرد تا حرکت‌های شهری را به‌کامل مهار کنند و از بین ببرند، اما بالاخره زحمت دوام‌دار جنبش‌هاي مدنى مي‌تواند جهان را بيش‌تر متوجه افغانستان بسازد.

جنبش چريكى و جنبش سراسرى مدنى {از افغانستان تا كشورهاي ديگر} بايست مبارزهٔ خود را در هماهنگى و حمايت از هم به‌پيش ببرند. تکیهٔ هردو جنبش باید به خرد سیاسی و خواست‌هاي انسانی مشترک باشد. جنبش چريكى در درازاي مبارزه به جنبش هاى مدنى نيازمند خواهد بود. طالبان و گروه‌هاي تروريستى هر روز بيش از پيش چهره‌ي خود را به مثابهٔ قوه‌اي دهشت‌افگن و خطرناك به پيكره‌ي افغانستان و جهان نشان خواهند داد. با مبارزه‌ي دوام‌دار آزادی‌بخش، دولت‌هاي بزرگ به حقانيت اين مبارزه و ضرورت حمايت از آن پي خواهند برد و بالاخره نجات افغانستان رقم خواهد خورد.

نوشته های هم‌سان

جواب دهید

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button