فلسفه

تروریسم از منظر اختلالات روانشناختی

نیلوفر اکرمی

یکی از اصطلاحاتی که همه روزه می‌شنویم و آنرا را مکررأ در مکالمات خود استفاده می‌کنیم ﺗﺮورﻳﺴﻢ یا همان «شوک قرن» است که با اشکال نوین خویش جهان را به خود مشغول ساخته است. تروریسم همانند قارچ‌های سمی در دهکده جهانی رشد چشم‌گیری داشته و اقدامات سازمان ملل هم برای پیش‌گیری و مقابله با آن ناکام مانده است. تروریسم ﺑﺎ اﻳﺠﺎد رعب و وﺣﺸﺖ، ﻣﻮﺟﻲ از اﺣﺴﺎس ناآرامی و ﻧﺎاﻣﻨﻲ را در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن ﮔﺴﺘﺮش داده اﺳﺖ و افغان‌ها طعم تلخ درد و رنج ناشی از آن را تا اعماق وجود چشیده‌اند. در طی چهل سال اخیر هیچ خانواده‌ای افغان را نمی‌توان سراغ کرد که در پی حوادث مختلف تروریستی، در سوگ عزیزانش ننشسته باشد.

مطالعات متعددی در رابطه به رفتارهای تروریستی، شناخت تروریست و چگونگی شکل‌گیری تروریسم در رشته‌های مختلف روان‌شناسی، علوم اعصاب شناختی، روانشناسی سیاسی، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی انجام شده است. درک و تبیین ریشه‌های شکل‌گیری تروریسم و رفتارهای تروریستی در هر یک از این رشته‌ها به مطالعه تک‌عاملی منجر شده است و از سوی دیگر بیش‌تر این مطالعات انجام شده به گونه جدی نقد شده‌ اند و نتوانسته اند رویکرد جامع و راه‌گشایی در این زمینه داشته باشند. در ضمن درماندگی در توقف رشد تروریسم و شکل‌گیری روزافزون گروه‌های تروریستی در جهان، نشان دهنده عدم درک جامع، میان‌رشته‌ای و واقعی عوامل شکل‌گیری و رشد روزافزون چنین پدیده ای است.

اصطلاح تروریسم در زبان انگلیسی برای بار اول در سال ۱۵۲۸، مورد استفاده قرار گرفت و با مفهوم جدید در پی انقلاب کبیر فرانسه، در سال ۱۸۷۹ مطرح شد. تروریسم از کلمه ترور به معنای احساس شدید وحشت گرفته شده است و در اصطلاح عبارت از ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺧﺸﻮﻧﺘﻲ است ﻛﻪ دوﻟﺖ ﻳﺎ ﮔﺮوﻫﻲ ﺳﺎزﻣﺎنﻳﺎﻓﺘﻪ آن را ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺨﺸﻴﺪن اﻧﮕﻴﺰهﻫﺎي ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻳﺎ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺧﻮد در ﺣﻖ ﺑﻲﮔﻨﺎﻫﺎن اﻧﺠﺎم می‌دﻫند. اﺳﺘﻔﺎده از زور، ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻳا ﺗﻬﺪﻳﺪ به ﻣﻨﻈﻮر ﻛﺴﺐ اﻫﺪاف ﺳﻴﺎﺳﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ اﺻﻠﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺗﺮورﻳﺴﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. تروریسم از نظر مرتکبان آن به دو سطح خًرد(تروریسم انفرادی) و کلان(تروریسم گروهی یا سازمان یافته) و از نظر دامنه عملیات، به تروریسم داخلی و بین المللی تقسیم می‌شود.

ﺑﺮرﺳﻲ ﭘﺪﻳﺪه ﺗﺮورﻳﺴﻢ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻋﻮاﻣﻞ و وﺟﻮه ﻣﺨﺘﻠﻒ آن دارد. در عقب ﻓﻌﺎلیت‌های ﺗﺮورﻳﺴﺘﻲ و ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﻛﻪ ﺗﺮور در آن روي ﻣﻲدﻫﺪ، عواملی وﺟود دارد و در ﻫﺮ ﻳﻚ از این ﻋﻤﻠﻴﺎتﻫﺎ ﻳﻚ ﻳﺎ ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ از اﻳﻦ عوامل دﺧﻴﻞ می‌باشند. از سوی دیگر چون در حملات تروریستی انتحاری، تروریست ها از بین می‌روند و در حملات دیگر تروریستی هم کم‌تر دستگیر می‌شوند و پرونده شخصیت در مورد آن‌ها به ندرت تشکیل می‌شود، بررسی های میدانی در این حیطه بسیار کم است.  محققان معتقدند که دو دسته عوامل فردی(زیستی و روانی) و عوامل اجتماعی را در بروز رفتارهای تروریستی موثر اند که در ادامه این مبحث، عوامل روانی(نقش اختلالات شخصیت و بیماری‌های روانی) در ارتکاب ترور و بروز رفتارهای تروریستی مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

سابقه بررسی نقش عوامل روانی در مشارکت در اعمال تروریستی به بیش از چهل سال می‌رسد. اوﻟﻴﻦ اﻧﺘﺸﺎر ﻣﻬﻢ در رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺗﺮورﻳﺴﻢ از ﻳﻚ رواﻧﭙﺰﺷﻚ ﺑﻪ ﻧﺎم «ﻓﺮدرﻳﻚ ﻫﻜﺮ» ﺑﻮد ﻛﻪ در  تحلیل ﺧﻮد از ﺗﺮورﻳﺴﻢ، ﺑﺮ ﺗﻨﻮع انگیزه‌های موجود در عقب رفتارهای تروریستی ﺗﺄﻛﻴﺪ داشت. در حال حاضر نیز ﻣﺤﻘﻘﺎن در تلاش ﺗﻄﺒﻴﻖ یافتهﻫﺎي رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺑﺎ رفتارهای تروریستی در افراد هستند تا در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ آﻳﺎ آﺳﻴﺐ رواﻧﻲ در ﺷﺨﺺ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﺮورﻳﺴﺖ ﺷﺪن وي ﮔﺮدد؟، آﻳﺎ ﺗﺮورﻳﺴﺖﻫﺎ مبتلا به ﺑﻴﻤﺎري خاص رواﻧﻲ اند؟ آﻳﺎ ﺗﺮورﻳﺴﺖ ﺷﺪن رﻳﺸﻪ در اختلالات رفتاری ﻣﺎﻗﺒﻞ مانند ﺑﺰﻫﻜﺎري دارد و یا خیر؟ و….

در نخستین تحلیل‌های منتشر شده در زمینه تروریست، از بیماری‌های روانی نظیر اسكيزوفرني، اختلالات طیف اوتیسم، بیش فعالی و اختلال سترس پس از سانحه و اختلالات شخصیتی مانند اختلالات شخصیت پارانوئيد، ضداجتماعی و خودشيفته به عنوان عوامل روانی رفتار تروریستی در افراد نام برده شده است. تحقيقات متعددی نشان داده اند كه گروهي از تروريست‌ها دچار اختلالات شخصيتی و بيماري رواني هستند و برخی از محققان بدین باوراند که بی‌رحم‌ترین ﺗﺮوریست‌ها، افراد مبتلا به ﺑﻴﻤﺎری‌های رواﻧﻲ اند. چنانچه در ﻫﻤﻴﻦ ارﺗﺒﺎط ﻳﻜﻲ از روانشناسان بدین باور است که:”ﺑﺨﺶ ﺑﺰرﮔﻲ از ﺟﻨﺎیت‌کاران ﺳﻴﺎﺳﻲ اﻓـﺮاد رواﻧﻲ و دﻳﻮاﻧﻪ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ”.

بيماري اسكيزوفرني یکی از بیماری‌های روانی است که در تروریستان دیده شده است. این بیماری كه در گذشته «جنون جواني» ناميده مي‌شد، یکی از بیماری‌های شدید روانی است که  علامت بارز آن اختلال شديد در ارتباط با واقعيت است. فرد مبتلا در ادراك، فعاليت‌هاي فكري، عواطف، انگيزش و رفتارهاي كلامي و حركتي اختلال داشته و از دنياي خارج مي‌گريزد و به درون خويش پناه مي‌برد و با زندگي روزمره ميانه‌اي ندارد. از نشانه‌هاي مشترك اين بيماري با نشانه‌هاي موجود در تروريست‌ها، وجود حالت پرخاشگري شدید و غیرقابل کنترل مي‌باشد. برای همین است که تروریست‌های اسكيزوفرنیک علاقه زيادي به استفاده از سلاح‌هاي كشتار جمعي و ايجاد رعب و هراس براي رسيدن به مقاصد خود را دارند. تیراندازی نافرجام برای ترور «رونالد ریگان» رئیس جمهور آمریکا در ۲۹ مارچ ۱۹۸۱،  توسط «جان هینکلی» جوان ۲۵ ساله‌ای که از بیماری اسکیزوفرنی رنج می‌بُرد و تماشای فیلم «راننده تکسی» انگیزه ارتکاب جرم را برای او فراهم کرده بود، نمونه‌ای از ارتباط بین بیماری اسکیزوفرنی و ارتکاب رفتارهای تروریستی است.

چنانچه تذکر داده شد نتایج برخی از تحقیقات مؤید ارتباط بین اختلالات شخصیتی و رفتارهای تروریستی است. اختلال شخصيت، عبارت از نارسايي در تكوين، رشد، تكامل شخصيت و يا داشتن گرايش‌هاي مرضي در ساختمان شخصيت است كه الگوهاي رفتاری نابهنجار را در طي زندگي نشان مي‌دهد.

براساس مطالعات انجام شده یکی از متداولترین اختلالات شخصیتی در تروریستان، اختلال شخصیت خودشیفته است. افراد خودشیفته افرادی اند که به صورت اغراق‌آمیزی خود را توصیف می‌کنند و تصور می‌کنند نسبت به دیگران برتری دارند و در صورت تهدید، منِ وجودی شان مستعد پرخاشگری است. این افراد ﻫﻤﻪ ﻣﺸﻜﻼت و ﺿﻌﻒﻫﺎي دروﻧﻲ ﺧﻮﻳﺶ را ﺑﻪ دﻳﮕﺮان ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻲدﻫﻨﺪ و ﻣﻨﺸﺄ ﻣﺸﻜﻼت خود را در ﺑﻴﺮون از ﺧﻮد جستجو ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﻳﻚ دﺷﻤﻦ ﺑﻴﺮوﻧﻲ اﻧﺪ ﺗﺎ همواره او را ﻣﻘﺼﺮ ﺑﺪاﻧﻨﺪ. به دلیل ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﻓﻮق، این افراد ﺧﻮدﻛﺎﻣﮕﻲ و ﺗﻘﺎﺑﻞﮔﺮاﻳﻲ ﻣﻮﺟﻮد در ﺗﺮورﻳﺴﻢ را ﺑﺴﻴﺎر ﺟﺬاب ﻣﻲﻳﺎﺑﻨﺪ و جذب گروه‌های تروریستی می‌شوند. رابطة خودشیفتگی(نارسيسم) و تروريسم اولين بار توسط «مورف» در سال 1970م، مطرح شد و بعد از وي توسط روانشناسان ديگر بسط و گسترش يافت. چنانچه لَش(۱۹۷۹) و پِرلستین(۱۹۹۱)، بیان کردند که «خوشیفتگی، سرنخی برای شناخت شخصیت تروریست است».

یکی دیگر از اختلالات شخصیتی رایج دیگر در میان تروریستان اختلال شخصیت ضداجتماعی است که عدم رعايت موازين اجتماعي و اخلاقي از خصوصيات بارز اين نوع شخصيت بشمار می‌رود. از آنجا كه افراد مبتلا به این اختلال با هنجارهاي پذيرفته شده در جامعه ناسازگار و در ستيز مي‌باشند و نسبت به افراد جامعه حس عطوفت و رحم ندارند، بيشترين احتمال استفاده از سلاح‌هاي كشتار جمعي به اين گروه تعلق دارد. در يك طبقه‌بندي روانشناسانه از شخصيت تروريست‌ها، آن‌ها را به عنوان شخصيت های ضداجتماعي كه جامعه ستيزند و بيماري رواني دارند، مطرح كرده‌اند. چنانچه پیرس(۱۹۷۷)، به دلیل عدم توانایی خودنظارتی در تروریستان، آن‌ها را جامعه‌ستیز نامید و کوپر(۱۹۸۷)، بیان کرد که تروریستان افراد روان‌پریش یا جامعه‌ستیز هستند.   

اختلال شخصیتی رایج دیگر در میان تروریستان اختلال شخصیت پارانویید است. پارانوييد، يك اصطلاح يوناني است كه حتي در دورة قبل از بقراط نيز به كار مي‌رفته است و به معناي ديوانگي بوده و علامت بارز آن پيدايش تدريجي يك نظام فكري هذياني با طيف گسترده و توسعه يافته است كه براساس تعبير اشتباه از وقايع و حقايق زندگي استوار است. بيمار پارانوييد اگرچه از يك نظام فكري گسترده هذياني رنج مي‌برد، ولي از هم پاشيدگي شخصيت و تفكر و رفتار در او مشاهده نمي‌گردد. بيماران مزبور بسيار خودمدار و خودشيفته هستند؛ خشم خود را انكار مي‌كنند و براي تخليه عواطف از مكانيسم برون‌فكني استفاده مي‌كنند. بعضی اوقات اين اختلال بصورت جنون بزرگ‌منشي بروز مي‌یابد؛ بدين صورت كه فرد يك شخصيت ثانوي را براي خود تصور می‌کند، گاهي اوقات رهبران جهان را براي خود الگو قرار مي‌دهد و گاهي اوقات تصور مي‌كند، يكي از انبياست و رسالتي براي دگرگوني نظم جهاني دارد. این اختلال در برخي از رهبران تروريستان دیده شده است. به طور مثال «بن لادن» یکی ار رهبران گروه تروریستی القاعده، معتقد بود كه براي مجازات كردن «شيطان بزرگ» از خداوند دستور مي‌گيرد.

نباید فراموش کرد که  اختلالات روانی و شخصیتی تنها یک عامل از میان چندین عامل تأثیرگذار بر انجام عملیات تروریستی هستند که البته در مورد تمام تروریست‌ها و در هر نقطه از جهان صدق نمی‌کنند. نقد و بررسی‌های صورت گرفته در زمینه ارتباط بیماری‌های روانی و اختلالات شخصیتی با بروز رفتارهای تروریستی حاکی از این است که همة تروریستان بیماران روانی یا افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی نیستند و انتساب این عوامل به‌عنوان تنها دلایل مشارکت اولیه در تروریسم، عاقلانه و منطقی نخواهد بود زیرا مشارکت در اعمال تروریستی معمولاً برآیند چندین عامل کششی/فشاری تأثیرگذار است. در مقابل، تجربه اختلالات روانی و شخصیتی در مورد بعضی از تروریست‌ها یکی از عوامل «خطرساز» بی‌شماری است که فرد را به سمت مشارکت در عملیات تروریستی جذب یا از آن دور می‌کند. بنابراین، در قدم نخست پيشگيري از تروريسم مستلزم بهداشت و سلامت رواني جامعه است و نیاز است ترميم وضعيت آسيبديدگان روحي و رواني و اعاده سلامت روحي و رواني جامعه، از سياست‌هاي اصلی پيش‌گيري از تروريسم باشد.

نوشته های هم‌سان

جواب دهید

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button