ابرهای تیرۀ تفکر طالبان بر فضای تاجیکستان
جهانگیر
اخیراً رسالهای تحت عنوان «قضیهای تاجیکستان و شیوهای آزادی آن از استبداد و اشغال» به دسترس آریاپرس قرار گرفته است. این رساله طرحی است برای براندازی حکومت جمهوری تاجیکستان و جایگزینی رژیمی شبیه امارت طالبان در آن کشور.
در ذیل ما به تحلیل محتوای این رساله میپردازیم تا مقاصد نویسنده یا نویسندهگان رساله را در یافته و به سرچشمههای فکری این جریان دست بیابیم.
زبان و سبک نوشتار
رساله به زبان فارسی و به سبک نوشتاری مروج در افغانستان نوشته شده است. با این که اشتباهات نوشتاری فراوان در رساله وجود دارد که نشان میدهد تهیه کنندهگان این رساله توجه چندان به امر ویرایش آن نداشته اند، اما در کلیت متن رساله واضح و عاری از ابهامات است. استفاده از سبک نوشتاری فارسی افغانستان در رساله این گمان را بوجود میآورد که رساله یا توسط نویسندهای افغانستانی نوشته شده است و یا این که نویسنده در افغانستان فارسی را فرا گرفته است.
از آنجایی که شهروندان تاجیکستان برای نوشتن از الفبای سریلیک استفاده میکنند، برخی آواها را به گونهای متفاوت از آنچه در میان افغانستانیها و ایرانیها مروج است، مینویسند. همچنان در گفتار و نوشتار فارسی تاجیکستان برخی واژهها معانی متفاوت نسبت به معناهای که فارسی زبانهای ایران و افغانستان از آنها دارند، دارد. در این رساله هیچ خبری از این تفاوتهای نوشتاری نیست. واژههای مروج در تاجیکستان به ندرت در این رساله استفاده شده اند. با وجود این دشوار است به قاطعیت حکم کرد که نویسندهای رساله افغانستانی است.
با این که در ختم رساله آمده است که این رساله از جانب «جمعی از فرزندان تاجیکستان» نوشته شده است اما نویسنده در داخل متن ناآگاهانه بار بار از ضمیر اول شخص مفرد (من) استفاده میکند که نشان میدهد، نویسندهای رساله یک فرد است.
ساختار رساله
رساله در 94 صفحه نگاشته است، از نحوه طراحی رساله چنین بر میآید که رساله تنها به شکل پی دی اف در انترنت نشر شده باشد. این جزوه شامل یک پیشگفتار و چهار بخش اصلی است که هر بخش دارای چندین عنوان فرعی میباشد. عنواین بخشهای اصلی رساله قرار ذیل اند: هدف و رسالت ما، از کجا آغاز کنیم، نشانههای در راه مبارزه و اسلام راه حل است.
نویسنده در پیشگفتار رساله مینویسد: «همگی فرزندان رشید وآگاه سرزمین اسلامی تاجیکستان متفق اند که کشور
به مشکلات وآشفتگی بزرگی مواجه است؛ نه دین در امان است، و نه دنیا و حقوق مادی مردم، کشور و همه دارایی آن در اختیار یک تودۀ اجیر عاری از اخلاق انسانی قرار گرفته، که هر چه خواسته باشد وفق هوا و منافع شخصی خود انجام
میدهد؛ قانون و ارزشی در ادارۀ حاکم باقی نمانده، هرج و مرج، فساد و استبداد حکم فرما شده، همه چیز در معرض خطر و تهدید قرار گرفته است؛ همه فرزندان رشید کشور در فکر پایان ظلم واستبداد هستند، اما به علت نبود برنامۀ واضح سازنده و پراکندگی مسلمانان، راهی به جای نمی برند، بلکه بیشتر فرزندان کشور تصور درستی از راه حل و مبارزه ندارند. لذا، جمعی از فرزندان رشید این سرزمین تصمیم گرفتند راهکار و برنامهای را در این زمینه تدوین نمایند، تا چراغی برای فرزندان کشور در راه مبارزه باشد، و همگان از آن مستفید شوند». پس از آن نویسنده توضیح میدهد که این «برنامهای دعوت به سوی کدام حزب، گروه یا فکر خاصی نیست، بلکه به عنوان رهنمای برای بیداری فرزندان کشور» است.
ساختار یا فرمتی را که نویسنده در این رساله به کار برده است، همان سبک مروج سازمانها و جریانهای اسلامگرا است که در نخست مشکل یا مشکلاتی را تشخیص میدهند، سپس به شرح و تفسیر آن میپردازند و بعد از میان آیات قرآن شریف، احادیث پیامبر اکرم (ص) و گفتار و اقوال علمای دینی راه حلهای برای رفع مشکل ارایه میدهند. یکی از مهمترین مشکلاتی که این روش دارد این است که آیات و احادیث در این روش به شکل انتراعی و سلیقوی مورد استفاده قرار میگیرند که این امر زمینههای سؤ استفاده از آیات و احادیث را بوجود میآورد. کسانی که از این روش استفاده میکنند آیات و احادیث را مطابق طرز فکر شان دستچین میکنند. تقریباً اکثریت گروههای رادیکال و تروریستی اسلامگرا از همین روش برای توجیه رفتار و عملکرد غیر انسانی و غیر مدنی شان استفاده میکنند.
محتوای رساله
به زعم نویسنده این رساله گویا با انتباه تاریخی از صد سال «اشغال» تاجیکستان و آسیای میانه از جانب روسها، فروپاشی امپراطوری عثمانی که نویسنده آن را آخرین حکومت مقتدر اسلامی میداند و مبارزات مسلمانان آسیای میانه، افغانستان و سایر کشورهای اسلامی برای برقرار حکومت اسلامی نوشته شده است.
نویسنده بار بار در رساله با حسرت و افسوس از فروپاشی امپراطوری عثمانی یاد میکند.
در این رساله تلاش شده است تا تاجیکستان منحیث یک کشور اشغال شده معرفی شود. در قسمت پایینی هر صفحهای این رساله، شعار ذیل نوشته شده است: «به امیدو پایان اشغال و حاکمیت اسلام در تاجیکستان». تلاش نویسنده یا نویسندههای این رساله برای ثابت کردن این مورد که تاجیکستان یک کشور اشغال شده است، ریشه در تاکتیکهای مبارزاتی گروههای رادیکال اسلامی دارد که از مفهوم جهاد در اسلام که بیشتر معطوف به دفاع مشروع از کشور و مردم است، سؤ استفاده میکنند تا بتوانند جوانان را به مبارزهای خشونتبار تشویق کنند. نویسنده در متن رساله کوشیده است تا ثابت کند که تاجیکستان اشغال شده است، اما در آوردن دلایل و مستندات در این زمینه عاجز مانده است.
یکی از موارد خیلی جالب در این رساله تناقض در گفتار نویسنده در رابطه به دل نبستن به دنیا و رفاه دنیایی است. در حالی که نویسنده بار بار مسلمانان تاجیکستان را انتقاد میکند که با دل بستن به دنیا ترک داعیهای جهاد گفته اند. از نظر او «مرض امت عبارت از دلبستن به دنیا، دنبال خواهشات نفس رفتن و ترک جهاد میباشد». اما در برخی موارد ادعا کرده است که حاکمیت اسلام میتواند رفاه و آسایش دنیا را برای مردم تاجیکستان به ارمغان بیاورد. در این گفتار تناقض به مشاهده میرسد؛ از یک طرف نویسنده مردم را به دلیل دل بستن به دنیا نکوهش میکند و از جانب دیگر به آنها وعدهای آسایش و رفاه دنیا را میدهد. هرگاه مردمی ترک دنیا کنند و به دنیا دل نبسته باشند، پروای آسایش دنیا را نیز ندارند.
مورد با اهمیت دیگر نوع نظام سیاسی است که نویسنده برای تاجیکستان در نظر دارد. نویسنده در بخشی از رساله نوشته است: «هنگام تأمل در تاریخ امت اسلامی، به ویژه در یک عصر (سدۀ) اخیر بدین حقیقت پی میبریم که مسلمانان همواره اشغال را با نیروی اسلام، ایمان و جهاد خاتمه میدهند؛ همانند استقلال پاکستان از اشغال انگلیس در۱۹۴۷، استقلال الجزایر از اشغال فرانسه در ۱۹۶۲، آزادی افغانستان سه بار از اشغال متجاوزان، نخست از انگلیس در ۱۹۱۹، ثانیاً از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۸۹ – ۱۹۹۲، و اخیراً از اشغال امریکا در ۲۰۲۱؛ اما متاسفانه هر بار که مسلمانان به آزادی دست مییابند، به علت نبود آمادگی ایمانی، فکری و سیاسی باز فریب بعضی رهبران فروخته شده را خورده، نظام اسلامی در گوشۀ فراموشی گذاشته شده، مجدداً بر سرشان قانون کسانی تطبیق میشود که در برابر آنها جنگیده و هزاران شهید داده اند؛ البته به استثنای بار اخیر در افغانستان، و نیز تا جایی در بار دوم.»
این اظهار نظر نشان میدهد که نوع نظام سیاسی مورد نظر نویسنده برای تاجیکستان چیزی شبیه امارت طالبان است که اینک بر افغانستان تحمیل شده است.
مورد دیگری که تاثیر پذیری نویسنده را از افکار طالبان نشان میدهد، استفاده از پرچم طالبان در این رساله است. ما در صفحه پشتی این رساله نقشهای جمهوری تاجیکستان را میبینیم که به رنگ سپید در آمده است و بر آن کلمهای طیبه نوشته شده است و همچنان در صفحه هشتاد و دوم رساله آنجا که نویسنده با گرافیکی مراحل رسیدن به هدف را نشان میدهد، پرچم طالبان منحیث هدف نهایی مورد استفاده قرار گرفته است.
در این رساله حداقل یک بار از ملا عمر، اولین رهبر گروه طالبان یاد شده است. در صفحه پنجاه و دوم رساله آنجا که نویسنده استدلال میکند که جهاد زمینه ساز ظهور رهبران بزرگ در میان مسلمانان است، از جهاد افغانستان بر علیه شوری مثال میدهد و ظهور کسانی چون عبدالله عزام و ملاعمر را حاصل دوران جهاد مردم افغانستان بر علیه شوروی میداند. در حالی که ملاعمر رهبر طالبان در دوران جهاد به اندازهای یک فرمانده ردهای متوسط شورای نظار نقش، اهمیت و تاثیر گذاری نداشت، تاکید نویسنده بر ملاعمر منحیث یکی از رهبران بزرگ دوران جهاد افغانستان نه تنها نشان از تحت تاثیر بودن او از اندیشههای طالبان است، بلکه بیانگر تلاش او برای وارونه جلوه دادن تاریخ جهاد افغانستان نیز است تا نسل جوان تاجیک را که خیلی به قهرمان ملی کشور، شهید احمدشاه مسعود علاقه و اخلاص دارند، به بیراهه بکشاند و ملاعمر را برای شان منحیث رهبر بزرگ جهاد افغانستان برعلیه شوروی معرفی کند. از جانب دیگر این عملکرد نویسنده نوعی تملق و چابلوسی به طالبان نیز میتواند باشد.
نقش زنان در جامعه
الهام و الگو گیری نویسندۀ رساله از افکار طالبان تنها محدود به نوع نظام سیاسی نمیشود، بلکه در موضوع نقش زنان در جامعه نیز دقیقاً همان چیزی را پیشنهاد میکند، که طالبان در حال تطبیق آن بر بانوان افغانستانی اند.
برای درک بهتر منظور نویسنده از نقش زنان در جامعه، فقط کافی است تا سطرهای را که در این رساله در باب نقش زنان آمده است، مطالعه کنیم. در ذیل این سطرهای خدمت شما پیشکش میگردد:
« نقش زنان مسلمان در فرایند تغییر و مبارزه علیه اشغال واستبداد از نقش مردان کمتر نیست، مادامی که درست تربیت شده، و متوجه مکلفیت خود شوند. به راستی زنان در اسلام و جامعۀ اسلامی نقش خیلی بزرگ و سازندهای دارند:
- آغوش زنان، نخستین مدرسۀ آموزش اسلام و شناخت حق و باطل است.
- زیرا با تلاش و تربیت زن، مردانی تربیت و تقدیم جامعۀ اسلامی میگردند که با بهای خون و همه دارایی خود از اسلام و حریم امت دفاع میکنند.
- کسانیکه برای اسلام و امت اسلامی عزت و پیروزی ساختند و میسازند، غالباً در پشت آنها زنان بزرگ و متدینی قرار دارد.
پس کلید عزت امت و پیروزی فرزندان در دست زنان مسلمان است، اگر آنها نسل شایسته و متدین تربیت کنند، اسلام پیروز خواهد شد و در عکس آن، همین چیزی است که امروز مشاهده میکنیم. واین چقدر وظیفۀ بزرگ و نقش ارزندۀ است؟!
فشردۀ مکلفیت یک زن مسلمان در پروسۀ تغییر و مبارزه علیه اشغال:
- تربیت فرزندانِ خود به روحیۀ اسلامی و فداکاری برای دین.
- آموختن دین و نشر آن در جامعه.
- کمک مالی مناسب به حال خود در فرایند تغییر.
- خیرخواهی برای مبارزین راه حق و دفاع از آنها.»
این است دیدگاههای نویسندۀ رساله در رابطه به نقش زنان در جامعه. چنانکه دیده میشود در این طرح هیچ خبری از تحصیل، کار و اشتغال زنان در امور اجتماعی از جمله حکومتداری، سیاست، هنر و اقتصاد نیست. تنها در یک مورد اشارۀ مختصر در رابطه به آموزش زنان شده است، که آنهم محدود به آموزش دینی و نشر آن در جامعه گردیده است.
فروداشت:
آنچه از بررسی این رساله به دست میآید این است که این جزوه توسط کسانی نگاشته شده است که نزدیکی فکری، سیاسی و تشکیلاتی با گروه طالبان دارند.
گروه تروریستی طالبان که زمانی یک گروه وابسته به دستگاه استخبارات پاکستان و سازمانهای تروریستیای چون القاعده بود، اینک در عین حال که این وابستگی خود را حفظ کرده است، چون ضامن دوام و بقایش است، به جریانی الهام بخش به گروههای تروریستی منطقوی مبدل شده است. اینک از پاکستان و کشمیر شروع تا آسیای میانه و ایران گروههای تروریستیای وجود دارند که مستقیماً از طالبان الهام و چه بسا که دستور میگیرند. این جزوه یک شاهد غیرقابل انکار در رابطه به صحت این ادعای میتواند باشد.
طالبان به خوبی از موقعیت ممتازی که در میان گروههای تروریستی منطقوی دارند، آگاه هستند و میدانند که برای دوام سلطۀ شان در افغانستان، طرز فکر آنها باید در منطقه فراگیر شود. پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و دستیابی طالبان به ملیاردها دالر جنگافزارهای مدرن، آنها به خوبی قادر اند تا گروههای تروریستی منطقوی را تمویل و تجهیز کنند. همین اکنون شواهدی وجود دارد که گروههای تروریست در کشمیر، ایران و کشورهای آسیای میانه از تجهیزات پیشرفتۀ امریکایی که در افغانستان جا گذاشته شده اند، استفاده میکنند.
جزوۀ «قضیهای تاجیکستان و شیوۀ آزادی سازی آن از اشغال» از لحاظ منطق مبارزه، حرفی برای گفتن ندارد. ما در این جزوه هیچ طرح مشخصی را نمییابیم، همانگونه که استدلال منطقی و مبتنی بر شواهد عینی در رابطه به اشغال تاجیکستان یا سایر کشورهای آسیای میانه در آن به چشم نمیخورد. اما نباید انتظار داشت که برخی از جوانان ماجراجو و احساساتی که به سادگی شکار گروههای تروریستی میشوند، در برخورد با این جزوه مانند ما بیندیشند. چه بسا که همین اکنون این رساله به شکل مخفی در میان گروههای از جوانان تاجیک، به ویژه جوانانی که دارای احساسات مذهبی هستند، پخش شده باشد. چه بسا که رسالههای شبیه این به زبانهای ازبیکی، ترکمنی، قرغیزی، قزاقی و روسی تهیه شده باشد. یک نکته را باید به یاد داشته باشیم که اگر یک گروه تروریستی در یکی از کشورهای آسیای میانه بتواند رخنه کند و فعالیت خویش را آغاز نماید، تمام کشورهای آسیای میانه در خطر بیثباتی سیاسی قرار میگیرند. گروههای تروریستی در منطقۀ ما مبدل شده اند به شبکهای از تارهای عنکبوت که عنکبوت بزرگ (طالبان) سرنخهای اصلی این شبکه را در اختیار دارد. گسستن تارهای این شبکه هرگز ضامن ثبات و امنیت در منطقه نخواهد بود؛ برای حفظ ثبات و امنیت در منطقه نیاز است که عنکبوت نابود شود.
و یا به قول کریکسوس یکی از بیباک ترین فرماندهان اسپارتاکوس که گلادیاتور جسوری بود: «موش کشی فایده ندارد، باید لانۀ موش را نابود کرد» و طالبان همان لانۀ امن گروههای تروریستی منطقه هستند.