سیاست

ماموریت دشوار سازمان ملل در سفیدسازی سیاه

نورالله ولیزاده

گروه تروریستی طالبان از بنیاد و در ذات خود یک گروه سیاه است و سیاهی تنها رنگی نیست که از بیرون به طالبان عارض شده باشد. این گروه از روزی که ایجاد شده برای سیاه‌کاری و تباه‌کاری ساخته شده و کار دیگر غیر از قتل و کشتار و خشونت و تولید نفرت انجام نداده است. در واقع سازمان‌های استخباراتی‌ای(آی اس آی و ام آی‌۶ و سی آی ای) که پروژه مشترکی به نام طالبان را طرح کردند، از همان ابتدا آگاهانه و عمدی طالب را طوری طراحی کردند که باید خشن و ویران‌گر باشد و شعور اهلی شدن در آن صفر باشد. طالب باید طوری رفتار کند که مردم از آن منتفر باشند و این تنفر تضمینی برای دوام بردگی طالب به ایجاد کنندگان آن است. به بیان دیگر طالب همان «شمشیر داموکلس» امریکا بالای سر مردم افغانستان است.

اما چرا سازمان ملل مجبور است که ماموریت دشوار سفیدسازی طالب را انجام دهد؟ پاسخ این پرسش ما را ناگزیر می‌کند نگاهی داشته باشیم به نظم بین‌المللی‌ حاکم بر جهان که سازمان ملل به نحوی مسوولیت مدیریت آن را بر عهده دارد. نظم بین‌المللی موجود یک نظم امریکا محور است. این نظم که از جنگ جهانی دوم سر برآورد، به مرور زمان به سوی امریکایی‌شدن و غربی‌شدن بیشتر گرایش پیدا کرد و امروزه می‌توان گفت که بیش از هر زمان دیگر در خدمت منافع امریکا و کشورهای متحد غربی امریکا قرار دارد. بخش زیادی از منابع مالی سازمان ملل را امریکا پرداخت می‌کند و این امر باعث شده که سازمان ملل به بازیچه دست امریکا مبدل شود. اینجا همان قاعده «هرکه نان دهد فرمان دهد» حاکم است.

نظم بین‌الملل حاکم اما بر روی دو خط موازی و متضاد حرکت کرده است. از جنگ جهانی دوم به بعد، اندیشه‌های انسان‌گرایانه و بشردوستانه رشد قابل ملاحظه‌ای داشته است. از یک نگاه تمایز جهان امروزی با جهان قبل از جنگ‌های اول ودوم جهانی از منظر رشد اندیشه‌های انسان‌گرایانه بررسی می‌شود. جهان امروز یعنی جهان انسانی‌تر شده؛ جهانی که تلاش چندبعدی انسان برای انسان‌گرایی آن را تعریف می‌کند، جهانی که در آن پیشرفت و توسعه کشورها با معیارهایی همچون آزادی، برابری، عدالت، نوع دوستی و سایر مفاهیم انسانی و متعالی سنجیده می‌شود. کشورهایی پیشرفته و توسعه‌یافته تلقی می‌شوند که در آن در کنار رفاه و آسایش شهروندان میزان بیشتر و بیشتری از آزادی، برابری و عدالت برای شهروندان قابل دسترس باشد. آزادی‌های بویژه سیاسی و مدنی و شهروندی.

در سوی دیگر اما نظم بین‌المللی حاکم از تلاش سبوعانه قدرت‌های بزرگ جهان برای تصاحب منابع بیشتر اقتصادی در اقصا نقاط جهان در امان نبوده و بلکه به سیاق گذشته اما با روش و شکل متفاوتی زورمندان در صدد غارت منابع ضعفا بوده‌اند. همان قدرت‌های بزرگی که ادعای آزادی‌بخشی، رهایی مستضعفان از ستم و گرسنگی، دفاع از حقوق بشر، دموکراسی و ارزش‌های نوین بشری را مطرح می‌کنند، هم‌زمان در زیر «چَپَنِ» خیرخواهی برای بشریت، اندیشه غارت، اشغال، غصب، ربودن و گروگان‌گیری را نیز می‌پرورانند و تلاش می‌کنند که با شعارهای دل‌انگیز بشردوستانه، چهره کریه‌المنظر طماع و تاراج‌گر خود را پنهان کنند. در واقع اندیشه غارت‌گری همزمان با اندیشه خیرخواهی رشد کرده است و بسیاری از کشورها بویژه کشورهای قدرتمند در هر دو خط موازی اما متضاد حرکت می‌کنند و نظم بین‌المللی حاکم بر شالوده‌ای از همین دو گرایش و اندیشه و تلاش بنا یافته است.

امریکا یکی از قدرت‌هایی است که به طرز آشکارتری رفتار متناقض‌اش بر روی دو خط بشردوستی و غارت‌گری به مشاهده رسیده است. این کشور بیش از همه از شعار دموکراسی‌خواهی و حقوق بشر در توجیه سیاست‌های توسعه‌طلبانه و رقابت‌های جهانی‌اش به ویژه در آسیا و افریقا استفاده کرده و امروزه به اصطلاح دورویی امریکا برای کسی در کشورهای شرقی پنهان نمانده است.

سازمان ملل نیز چون منابع خود را از امریکا می‌گیرد، به ناچار باید ماموریت‌های دشوار مورد حمایت امریکا را انجام دهد. یکی از این ماموریت‌ها در افغانستان، سفیدسازی کارنامه سیاه گروه تروریستی طالبان است. امریکا خود در این زمینه کارهای زیادی انجام داد. از سال ۲۰۱۱ به این طرف که امریکایی‌ها برای طالبان در قطر (نماینده امریکا در منطقه) دفتر سیاسی ایجاد کردند، برنامه سفیدسازی طالبان در دستور کار قرار گرفت. از سال ۲۰۱۸ به بعد که گفت‌وگوهای امریکایی‌ها با طالبان به گردانندگی شخص طالب‌دوستی همچون خلیلزاد آغاز شد، روند سفیدسازی طالبان شتاب گرفت. رسانه‌های مختلف غربی در باره این که گویا طالبان تغییر کرده‌اند، به تبلیغات پرداختند و تا برگشت دوباره طالبان به قدرت این تبلیغات در رسانه‌های غربی ادامه داشت.

طالبان همین که به قدرت برگشتند، با رفتارهای خشن و وحشیانه خود تمام تلاش امریکایی‌ها برای سفیدسازی خود را نقش بر آب کردند. در دو و نیم سال اخیر، جهان مشاهده کرد که طالب درنده‌تر از گذشته شده و ادعای تغییر طالب دروغی بیش نبوده است. با مشاهده چنین وضعیتی، امریکایی‌ها خود یک مقدار از کارزار سفیدسازی طالبان پا پس گذاشتند و این ماموریت را به سازمان ملل واگذار کردند.

سازمان ملل علی‌رغم تمام جنایت‌کاری‌های طالبان در دو و نیم سال اخیر به همکاری با رژیم سیاه طالبان ادامه داده و به گرسنگانی که طالب نان شان را گرفته است، نان می‌دهد تا مبادا خشم مردم در برابر طالبان فوران کرد. سازمان ملل با آنکه می‌داند که بخش زیادی از کمک‌های ظاهرا بشردوستانه‌اش به شکم رهبران و فرماندهان طالبان می‌ریزد و از دسترس مردم نیازمند خارج است، اما سازوکاری برای جلوگیری از آن روی دست نگرفته و همچنان به شکل غیرمستقیم به طالبان کمک می‌کند. سازمان ملل با وجودی که طالبان رفتارهای تحقیرآمیزی را علیه این سازمان انجام دادند و براساس دساتیر زورگویانه فعالیت‌های این سازمان را محدود کرده و کارمندان زن این سازمان را خانه‌نشین ساختند، بدون کدام اعتراض جدی سر به زیر انداخته و کارهای خویش را انجام می‌دهد. سازمان ملل گزارش‌های بسیار ملایمی در باره جنایت‌های طالبان سالانه نشر می‌کند که ده درصدجنایات طالبان در آن منعکس نمی‌شود. گزارش‌هایی که کاملا محافظه‌کارانه است و با توصیه‌ اخلاقی پدرانه و دلسوزانه همراه است. هیچ تصمیم جدی و قاطعی در سازمان ملل علیه گروه تبهکار و تروریست طالبان گرفته نشده است. علاوه بر این‌ها سازمان ملل تلاش کرده تا زمینه گفت‌وگوهای دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی با طالبان را فراهم کند که در صورت امکان این تلاش‌ها باید به رسمیت شناسی طالبان از سوی جامعه بین‌المللی منتهی شود.

سازمان ملل، حدود هشت ماه پیش نیز نشستی در باره افغانستان در دوحه برگزار کرد که هرچند اعلام شد در آن در باره به رسمیت شناسی طالبان بحث نشده اما بعدتر اشتراک کنندگان فاش کردند که برسمیت شناسی طالبان یکی از اجنداهای مورد بحث در آن نشست بود. در تداوم همان نشست، حالا نیز قرار است به تاریخ ۱۸ و ۱۹ فبروری ۲۰۲۴، نشست دیگری با حضور نمایندگان بیست کشور و سازمان‌های بین المللی در دوحه قطر در باره افغانستان برگزار شود که بی‌گمان یکی از موضوعات مورد بحث، چگونگی برسمیت شناسی طالبان خواهد بود.

هرچند بعید است که با توجه به رفتارهای هراس افگنانه رژیم طالبان در دونیم سال اخیر، کشوری حاضر شود حکومت این گروه را به رسمیت بشناسد اما نفس برگزاری همچو نشست ها از سوی سازمان ملل پرسش برانگیز است و نشان می‌دهد که سازمان ملل به عنوان یک مرجع بین المللی، بجای تلاش در جهت اسقاط حکومت یک گروه تروریستی بدنام، در راستای سفیدسازی و برسمیت سازی آن تلاش می‌کند و اعلام می‌دارد که اجندای براندازی رژیم طالبان در نشست آینده دوحه دنبال نخواهد شد. دلیل این امر این است که طالبان مورد حمایت امریکا قرار دارد و هدایت امریکا به سازمان ملل همین است که با استفاده از ظرفیت ها و امکانات خود در جهت عادی سازی روابط با طالبان کار کند. دستوری که سازمان ملل حتا به رغم عدم تمایل خود به آن، برای اجرایش تقلا می‌کند.

این‌که چرا امریکا طالبان را حمایت می‌کند، سوالی است که پاسخ آن بازهم اشاره به سیاست‌های توسعه‌طلبانه امریکا در منطقه ما دارد. امریکا با طالبان قراردادی را در دوحه امضا کرد که این گروه را از دشمن امریکا به دوست راهبردی امریکا مبدل کرد. طبق این قرار داد، که بخش زیادی از آن هنوز پنهان است، طالبان باید در جهت تامین منافع امریکا و ضربه زدن به دشمنان امریکا کار کند و در مقابل امریکا این گروه را حمایت مالی، استخباراتی و سیاسی می‌کند که بتواند در سرزمینی به نام افغانستان حکومت کند.

در ظاهر امر، امریکا در معاهده ننگین دوحه با طالبان، دشمن خود را القاعده و داعش و گروه‌های تروریستی همکار طالبان تعریف کرده که طالبان باید علیه آنان اقدام کنند، اما در اصل دشمن امریکا در منطقه روسیه، چین، ایران و کشورهای دیگری است که با امریکا در ارتباط نیستند و متحدان روسیه و چین به شمار می‌روند. طالبان باید علیه این کشورها اقدام کنند. اعزام جوخه‌های مرگ(دسته‌های تروریستی انتحاری) تحت نام برپایی حکومت اسلامی به کشورهای آسیای میانه و انجام حملات تروریستی در ایران، بخشی از این اقدامات است که طالبان در ازای آن از امریکا پول و حمایت سیاسی دریافت می‌کنند.

به تعبیر دیگر، طالبان همان مزدوران بی‌رحم امریکا هستند که از وجه هراس افگنی در منطقه مهم و استراتیژیک ما مزد دریافت می‌کنند. اینکه امروزه امریکایی‌ها از طالبان حمایت می‌کنند در واقع نشان دهنده همان چهره خشن و غارت‌گر امریکا است که پس از کناررفتن پرده دموکراسی خواهی به نمایش درآمده است. امریکایی‌ها افغانستان را جزیره‌ای دور اما در تحت قیمومیت خود می‌دانند و به خود حق می‌دهند که برای این کشور چه مدل حکومت را در چه زمانی پیاده کنند. آنان بیست سال حکومت دموکراتیک در افغانستان ساختند و حالا در نظر دارند که برای مدتی حکومت ضد دموکراتیک طالبی را تحمیل کنند. انگار می‌خواهند از مردم افغانستان انتقام «ناسپاسی» به دموکراسی امریکایی را بگیرند!! همان شمشیر آویزان به تار موی دم اسپ که «دموکلوس» پس از صرف شام در کاخ سلطان، چشمش به آن افتاد و پا به فرار نهاد.

نوشته های هم‌سان

Back to top button