سیاست

طالبان دست به دامن نظامیان پیشین

بهار چوپان

درحالی‌که امارت طالبان به مرز یک سالگی نزدیک می‌شود، درعرصه سیاست داخلی و خارجی اما پا از محدوده بن بست بیرون نگذاشته و توفیق چندانی در امر مهم جلب حمایت و رضایت مردم افغانستان و کشور های جهان نداشته است. 

رهبری چند پارچه گروه طالبان در روند نُه ماه پس از اشغال کشور، هنوز نتوانسته‌اند راه‌کاری برای حل مشکل معیشت و امنیت مردم و بحران مشروعیت امارت خودخوانده شان ارایه کنند. درعوض اما  میزان استفاده از خشونت و سرکوب را درحد قابل توجه افزایش داده و سعی کرده‌اند با سرکوب، سانسور، سیاه‌نمایی و سپاه‌کشی صورت مسئله را پاک کنند. 

حاکمیت دو باره گروه طالبان، این حقیقت ناخوشایند را بار دیگر آشکار کرد که برخلاف آنچه لابیگران مزدور و مقتدر در باره آنها گفته‌اند، نه تنها تغییر مثبت در منش و روش طالبان رونما نشده است بلکه  بی‌رحمی و خشونت در افراد این گروه به پیمانه‌یی افزایش یافته است که گویی “خشونت” جز طبیعت آنها شده باشد. 

در کنار اینها امارت طالبان به نمونه تام و تمام انحصار و استبداد قومی در یک کشور چند ملیتی و چند فرهنگی مبدل شده است. بر اساس بررسی که نهادهای مستقل انجام داده اند، بیشتر از نود درصد رهبری طالبان و اینک رهبری امارت آنها متشکل از افراد متعلق به یکی از اقوام ساکن در  افغانستان و گویندگان یکی از زبان های رایج در کشور می‌باشند.

متاسفانه عامل قومیت نزدیک‌تری نقطه تلاقی طالبان با آنهایی بوده است که در بیست سال گذشته از آدرس دمکراسی  و” دولت” برمردم حکم راندند، ولی از آنسو راه را برای ورود طالب به همه اندام های “نظام” و اجتماع باز کردند و نهاد های مهم چون شورای امنیت را به “رخنه” و  “روزنه” ورود دشمن به دولت مبدل نمودند. 

اینک که ماشین سرکوب و دستگاه دیپلماسی تزویر محورطالبان به بن بست خورده وجز جوی خون که بر زمین تشنه سرزمین ما از اثر آن جاری شده، پیامد دیگری نداشته  است؛ چنان که تصرف چند سفارت‌خانه هم از فاصلۀ دور میان طالبان و جهان متمدن نکاسته است؛ رهبری طالبان دو باره به برگ برنده قومیت و دیپلماسی “پشتونوالی” روی آورده و با استفاده از آن میخواهند بخشی از نظامیان پیشین را به افغانستان برگردانده و از نیرو و تجارب آنها در امر استحکام پایه‌های امارت خودخوانده قومی استفاده برند. 

به همین سلسله رهبری طالبان در مشوره نزدیک با عده‌یی از منسوبان جمهوری فسادِ ساقط شده تصمیم به ایجاد کمیسیونی بنام “کمیسیون انسجام نظامیان پیشین” گرفته‌اند که ظاهراً وظیفه آن برقراری رابطه با افسران درجه‌دار و منسوبان بلند‌رتبه و میان‌رتبه ارتش و پلیس فرو پاشیده است که با ورود طالبان به کابل، از وطن خارج شده و اینک در بیرون از کشور بسر میبرند. 

جزییاتی که از طرح ابتدایی طالبان و حامیان آنها تا این‌دم افشا شده است، نشان میدهد که در محور برنامه چهره‌های شناخته شده‌یی از افسران بلندرتبه ارتش فروپاشیده قرار دارند که درگذشته نیز به داشتن رابطه‌های پنهانی با طالبان و تفکرقومی متهم بودند. 

گام‌های نخستین برای اجرایی نمودن طرح ایجاد کمیسیون انسجام نظامیان پیشین با توافق عبدالرحمان رحمن، معین امنیتی وزارت داخله و رهبری امارت برداشته شده و نامبرده که در جریان عملیات نجات به واسطه نیروهای بریتانیایی به آن کشور منتقل شده بود، شخصاً برای برگشت به افغانستان داوطلب شده و اینک به ترکیه رسیده و منتظر سفر به افغانستان است.

اعضای دیگر این کمیسیون در خارج از کشور نیز اکثرا کسانی هستند که به برکت سیاست‌های خانه برانداز، دشمن پرورانه و تبار محور، با زیر پا گذاشتن اصل شایستگی و استحقاق به یکباره رشد کردند و راه رسیدن به مدارج ترفیع و ترقی را در سلسله مراتب ارتش، بی‌هیچ زحمتی، یک شبه پیمودند.  

گفته میشود که عصمت علیزی والی پیشین ولایت لوگر و پدرهیبت الله علیزی، رییس پیشین ستاد ارتش از جمله کسانی هستند که به درخواست طالبان عضویت در این کمیسیون را پذیرفته و مدتیست برای جلب حمایت و رضایت منسوبین ارتش کار شان را آغاز کرده‌اند. 

نکته درخور دقت طرح طالبان این است که امارت طالبان به سراغ کسانی رفته که درکنار برخوداری از اشتراکات قومی، زبانی وتمایلات مشترک با طالبان، دارای کیش شخصیت و شهرت کاذب نیز هستند. 

مثلا یکی ازاین چهره های جنجالی آقای خوشحال سادات، است که گفته میشود عضویت کمیسیون انسجام نظامیان را کسب کرده است.

 جانب امارت خود خوانده طالبان از آقای خوشحال سادات درخواست کرده است تا با استفاده از اطلاعات و شناخت که از افسران و منسوبین ارتش به ویژه واحد واکنش سریع دارد، با آنها تماس گرفته و آنها را تشویق نماید تا به وطن برگشته و به امارت طالبان بپیوندند.

ظاهراً نخستین گام‌های آقای سادات دراین  راستا با موفقیت‌هایی همراه بوده است و او توانسته موافقت و همکاری یکی از همرزمان پیشین خویش بنام قند آغا را نیز جلب نمایید.

از قول منابع آگاه نقل شده است که امیرخان متقی، وزیر خارجه امارت خودخوانده طالبان از طریق حاجی میرویس، برادر خوشحال سادات با نامبرده تماس دارد و قرار است قرارداد تامین امنیت سفارتخانه‌های بزرگ از سوی امارت طالبان به آقای خوشحال سادات که از اعضای کمیسیون انسجام نظامیان پشین است، داده شود. 

با توجه به این بخش از گزارش میتوان گفت که اعطای قرار داد تامین امنیت سفارتخانه ها به آقای خوشحال سادات،بسته تشویقی و پاداشیست که او در ازای  کار در کمیسیون انسجام نظامیان پیشین بدست میارد.

خوانندگان بخاطر دارند که خوشحال سادات از سوی دادگاه عالی رژیم کرزی و سپس دادگاه نظامی یا سارنوالی اختصاصی اردو، به فروش جنگ افزار های ارتش و تلاش برای انتقال چرخبال اوراق شده به پاکستان و فساد مالی متهم شده و حکم زندان گرفته بود.

از آنهایی که میخواهند با ایجاد کمیسیونی بنام انسجام نظامیان پیشین، کمبود نیرو و متخصص در صفوف شانرا برطرف سازند، باید پرسید طالبان که فساد در رژیم گذشته را یک دلیل عمده مخالفت شان با آن قلمداد میکردند و اینک مهار بلکه محو فساد را از عمده ترین دستاورد های ” امارت ” قلمداد می نمایند، وقتی پای قدرت و حفظ قدرت بمیان میاید به سراغ کسانی میروند که هنوز پرونده فساد مالی و شان در دادگاه ها باز است.

اما پرسش که طالبان و نظامیان ارتش فروپاشیده حامی آنها باید پاسخ دهند اینست که چرا یکهزار تن از منسوبین ارتش، پلیس و امنیت ملی را در چند ماهه اول پس از اشغال افغانستان، تا امروز با روش های متفاوت به قتل رسانیده اند و چرا پس از انتقال جنگ افزار ها و ادوات نظامی به پاکستان، اکنون که مقاومت مسلحانه در برابر امارت خود خوانده در حال گسترش است دست به دامان نظامیان پیشین شده اند.

اینکه کار کمیسیون انسجام نظامیان پشین به کجا میرسد، هنوز نمی دانیم اما از تصامیم و اقداماتی‌که رهبری چند پارچه طالبان در نُه ماه گذشته اتخاذ کرده‌اند طوری به نظر میرسد که این مجموعه از تجارب تاریخی خود و اطرافیان خویش چیز بسیاری نیاموخته‌اند از اینرو تصور می‌کنند قدرت به خودی خود مشکلات و معضلات را حل میکند، و برای ایجاد یک “دولت” در اختیار داشتن ارتش مقتدر، کاربرد خشونت و جلب حمایت قوم و قبیله کافی میباشد. 

اما تاریخ پر از آب دیده و خون وخیانت کشوری بنام افغانستان نشان میدهد که عمر استبداد، هرچند که بر میله‌های تفنگ و شانه‌های افراد همتبار استوار باشد، کوتاه و ساختارهایی‌که اساس آن بر زمین سست تفکر قبیلوی گذاشته شود، بسیار نا پایدار میباشند. 

نوشته های هم‌سان

جواب دهید

هم‌چنان بنگرید
Close
Back to top button