طالبان و فرهنگ سازی فقر
سید اسلام دهنمکی
بخش بزرگ مردم افغانستان که طی چند سده گذشته زیر سایه نظام های استبدادی زیسته، ظلم و تبعیض را که نظام های قبیله محور درین مدت به آنها روا داشته است تجربه نموده اند، به خوبی میدانند که معنی استبداد چه است، اما موضوع مهم در حال که هیولای حاکمیت متحجر وقرون وسطایی طالبان، بایدک کشیدن دین و مذهب دوباره بر فراز زندگی مردم افغانستان برگشته است، این است که، باید بدانیم نظام های استبدادی بر چه پایه های میتوانند استوار باقی بمانند، و باکدام ابزاری قدرت خود را بر مردم تحمیل نموده ادامه سلطهی خود را تضمین میکنند؟ در این راستا “فرهنگ سازی فقر” در جامعه یکی ازابزار های مهم تحمیل قدرت بر مردم توسط نظام های استبدادی تعریف شده است.
فرهنگ سازی فقر در جامعه، یکی از شاخص های مشترک تمام نظام های استبدادی در جهان است، بیتردید استراتیژی بقای طالبان که ادامه فصل ناتمام حاکمیت های استبدادی گذشته در افغانستان است، خالی از این قاعده نیست، و طالبان که پس از یک جدال خونین، نظام سیاسی افغانستان را با خلق وحشت در جامعه و درنده خویی تصاحب نموده اند؛ بدیهی است زیر عبا و دستار خویش، تمام ابزار های را مانند فرهنگ سازی فقر در جامعه که به ادامه حیات رژیم این گروه در افغانستان کمک شود حمل میکنند.
طالبان که با تفکر ناسیونالیستی خوابیده در سایه دین، مذهب و الیتیسم، قدرت را در کشور اداره نموده خود را سایه خدا، پدر ملت و امیرالمومنین جلوه میدهند، به این واقعیت آگاه اند که بدون فرهنگ سازیی ابزار های حفظ قدرت تنها با شیوه سرکوب، شکنجه، زندان و یا به سکوت کشاندن مردم، نمیتوانند بقای رژیم خود را در دراز مدت در افغانستان تضمین نمایند.
جوان دست فروشی که در چهار راهی دهمزنگ – کابل در اعتراض به توقیف کالا هایش و اهانت که ماموران شهریداری طالبان به او روا داشتند خود را در حضور کودک چهار ساله اش آتش زد عمق فاجعهی را نشان میدهد که ناشی از استراتیژی فرهنگ سازی فقر توسط رژیم خود کامه و استبدادی طالبان می شود، رویداد استخوان سوزی که سطر نخست روایت نبرد فقر میان مردم و طالبان را به تلخی رقم زد.
فرهنگ سازی فقر زیر عنوان «culture of poverty» در جامعه به هدف ماندگار سازی و استمرار نظام های استبدادی؛ نخستین بار توسط اوسکارلویس دانشمند امریکای در دهه شصت سده گذشته، به سبک نگارش داستان گونه ارایه گردید؛ اما دیری نگذشت که نظریه وی یکی از پایه های تحقیقات علمی، در باره کالبد شکافی نظام های استبدادی را در علوم انسانی شکل داد، اوسکارلویس معتقد است که فقر حس تسلیمی به شکست را در روحیه انسان بارور نموده و توان برنامه ریزی به آینده را از جامعه های زیر سلطهی حاکمیت های استبدادی سلب می نماید، احساسی که مسیر تحول و آزادی را بر روی انسان ها میبندد، از اینرو فرهنگ سازی فقر منحیث یکی از ابزار های مهم، نظام های استبدادی را قادر میسازد، تا بر عامل های تحول آفرین بر ضد خویش در جامعه کنترول داشته باشند.
یکی از شاخص های که نظام های استبدادی در کنار منع فعالیت احزاب مخالف، لغو جواز فعالیت رسانه های مستقل، ناپسند شمردن تکتل های جامعه مدنی، جلوگیری از آزادی بیان و عدم احترام به حقوق بشر در آن وجوه مشترک دارند همانا فرهنگ سازی فقر در جامعه میباشد.
جوان دست فروشی که در چهار راهی دهمزنگ – کابل در اعتراض به توقیف کالا هایش و اهانت که ماموران شهریداری طالبان به او روا داشتند خود را در حضور کودک چهار ساله اش آتش زد عمق فاجعهی را نشان میدهد که ناشی از استراتیژی فرهنگ سازی فقر توسط رژیم خود کامه و استبدادی طالبان می شود، رویداد استخوان سوزی که سطر نخست روایت نبرد فقر میان مردم و طالبان را به تلخی رقم زد.
باز نگری تاریخ حکومت های اقتدارگرا و استبدادی حتی اگر به گونه ی کاملا سطحی و گذرا هم صورت گیرد، مبین این اصل مهم و اساسی است که حاکمیت های خودکامه و مستبد از گسترش فقر در جامعه در راستای تحکیم پایه های اقتدار خویش بهره میبرند، از اینرو فقر، گرسنگی و بیکاری در ایدئولوژی طالبان ابزار های مقدسی هستند که بخاطر حفظ و تداوم حاکمیت این گروه از آسمان نازل شده اند.