طالبان و رواندایی شدن افغانستان
آریاپرس
از چهاردهه بدین سو که تمام زیرساخت های مورد نیاز یک دولت ملی در افغانستان منهدم شده است، کارشناسان مسایل اجتماعی و سیاسی، آینده این کشور را با سرنوشت حوزهی بالکان مشابه دانسته اند. شکاف های رو به رشد اجتماعی، نبود دولتی مقتدر که از آمال و آرزوهای تمام مردم این سرزمین نمایندگی کند و فقدان ارزش های مشترک ملی باعث شده که فروپاشی سرزمینی به عنوان یکی از سناریوهای آینده مطرح گردد. سیاست های قومی دوران کرزی و غنی در جمهوریت کذایی، تحقق این سناریو را محتملتر کرده است. پس از واگذاری مشکوک قدرت توسط تیم غنی به طالبان و سیاست های سرکوبگرانه قومی این گروه، آخرین امیدها برای همزیستی مسالمت آمیز از میان رفته است. هرچند بالکانیزه شدن خود مستلزم نسل کشی است، اما امروزه وضعیت در افغانستان به سوی رواندایی شدن که نسل کشی وجه مشخصه بارز آن است، در حرکت است.
طالبان پس از قدرت گیری، با اعلام عفو عمومی، در عمل گروه های قومی از جمله تاجیک ها را هدف قرار داده اند. البته هزاره ها نیز از تیغ بیدریغ طالبان در امان نبوده اند. گزارش های زیادی مبین این امر است که سیاست نسل کشی و نسل زدایی در مناطقی از تخار، اندراب و پنجشیر، به سیاست محوری این گروه تبدیل شده است. موج جدید حملات جبهه مقاومت ملی علیه طالبان باعث شده که این گروه از مردم عادی انتقام بگیرد. با توجه به احتمال تشدید حملات جبهه مقاومت و سایر گروه های مخالف طالبان که عمدتاً از تاجیک ها تشکیل شده اند، نگرانی از آغاز روند نسل کشی در افغانستان در مجامع بین المللی افزایش یافته است. هرچند بذر نسل کشی تاجیکان در زمان جمهوریت کرزی و غنی کاشته شده بود و تلویزیون های خاصی نفرت قومی را دامن میزدند، اما اکنون موج کلانی از نفرت پراکنی و انتقام جویی به ویژه علیه پنجشیری ها در فضای مجازی، بستر نسل کشی را آهسته آهسته برای نیروهای طالبان پاکستانی و افغان که در پنجشیر حضور دارند، آماده میسازد.
وضعیت در افغانستان امروز مشابهت زیادی به آن روزهای رواندا دارد. طالبان به نمایندگی از یک قوم، با دشمنی عمیق با زبان فارسی و تاجیک ها و هزاره ها، عملاً در صدد حذف فرهنگی و ادغام قومی این نیمه جمعیت کشور هستند. در مناطقی که احتمال مقاومت علیه این گروه وجود دارد، با استقرار طالبان پاکستانی و لشکرکشی قومی از مناطق جنوب، از یک سو، در صدد القای سیاست های حذفی- قومی نادرخانی و از سوی دیگر، زنده ساختن نوستالوژی سرزمین سوخته در دور اول مقاومت اند.
زمینه های بزرگترین نسل کشی تاریخ در رواندا با فضاسازی هایی مشابهی که در افغانستان امروز وجود دارد، آغاز شد. با سقوط هواپیمای جووینال هابیاریمانا رییس جمهور وقت روندا در سال 1994، قوم حاکم هوتو، کشته شدن رییس جمهور را به قوم توتسی نسبت داد. با کشته شدن رئیس جمهور رواندا، گروه قومی هوتو با شدت تمام به نسل کشی توتسی ها مبادرت ورزیدند که طبق آمار سازمان ملل متحد هشتصد هزار نفر فقط در صد روز کشته شدند، هرچند آمار دولت رواندا کشته شده ها را بیشتر از یک میلیون میداند. در این میان تجاوز جنسی و هتک حرمت انسانی، سیاه ترین رویداد تاریخ بشر در قرن بیستم را رقم زد. نسل کشی در رواند یک روزه رقم نخورد. این نسل کشی از مدت ها پیش، با سیاست های استعماری بلژیک، ایجاد شکاف بین دو قوم هوتو و توتسی، تبلیغات گستردهی نژادپرستانه در رسانه های جمعی رواندا، ایجاد فضای نفرت قومی و استفاده از ابزار دولتی، تحقق یافت.
وضعیت در افغانستان امروز مشابهت زیادی به آن روزهای رواندا دارد. طالبان به نمایندگی از یک قوم، با دشمنی عمیق با زبان فارسی و تاجیک ها و هزاره ها، عملاً در صدد حذف فرهنگی و ادغام قومی این نیمه جمعیت کشور هستند. در مناطقی که احتمال مقاومت علیه این گروه وجود دارد، با استقرار طالبان پاکستانی و لشکرکشی قومی از مناطق جنوب، از یک سو، در صدد القای سیاست های حذفی- قومی نادرخانی و از سوی دیگر، زنده ساختن نوستالوژی سرزمین سوخته در دور اول مقاومت اند. طالبان عملاً با سربازگیری علیه پنجشیر از مناطق جنوب، نیت تصفیه قومی خویش را به نمایش میگذارند، در حالی که وزیر دفاع نام نهاد این گروه، بمباران پاکستان بر مناطق جنوبی را که مصداق علنی تجاوز یک کشور بیگانه بر افغانستان است را مصلحت ملی عنوان کرده و از آن چشم پوشی می نماید. دستگاه های نفرت پراکنی طرفدار طالبان در فضای مجازی، با کولابی و لندهغر خواندن مردمان شمال افغانستان، به صورت گسترده کشتار مردم غیرنظامی این مناطق را تشویق می نمایند. کافی است که با تحلیل گفتمانی کامنت های یک پست در مورد نسل کشی در پنجشیر را مثلاً در فضای مجازی توئیتر بررسی کرد و متوجه اوج نفرت علیه مردم عادی، کودکان و زنان تاجیکان پنجشیری گردید.
فضای بین المللی با جنگ اوکراین، این تصور را برای طالبان و حامیان داخلی و خارجی آنان به وجود آورده است که زمان انتقام گیری فرا رسیده و امکان حذف تاجیکان و هزاره ها در سکوت و انفعال جهانی فراهم شده است. درست مانند سکوت شرم آوری که در صد روز نسل کشی در رواند در جهان حاکم بود.
این که طالبان و حامیان آنان موفق به سرزمین سوخته دیگری میشوند یا میتوانند در کوهپایه های پنجشیر، اندارب، ورسج و سایر مناطق دور از چشم رسانه ها نسل کشی راه بیندازند، را گذشت زمان مشخص میکند. اما تمام قراین نشان می دهد که سیاست های این گروه، به سمت نسل کشی تاجیکان به بهانه جنگ با جبهه مقاومت ملی و نسل کشی هزاره ها با حملات هدفمند انتحاری- انفجاری ادامه خواهد داشت.