سناریوی سقوط دولت پاکستان و اثرات آن بر افغانستان
زمردشاهی
پس از شدت حملات تحریک طالبان پاکستان برعلیه حکومت آن کشور، لطیف پدرام، رهبر حزب کنگره ملی افغانستان، از سقوط دولت پاکستان و افتادن زمام امور این کشور به دست گروه های رادیکالی چون تحریک طالبان پاکستان که از لحاظ دینی تندرو و از لحاظ قومی شدیداً متعصب هستند، هشدار داده است.
پدرام در تویتی نوشته است: فروپاشی دولت پاکستان و افتادن زعامت آن کشور به دست شئوونیستها و بنیادگرایان اسلامی پشتون، به نفع اقوام غیرپشتون که نیست، به نفع صلح و ثبات منطقه هم نیست.
بیتردید بیثباتی و فروپاشی نظام های سیاسی در هیچ یک از کشور های منطقه به نفع ثبات منطقوی نیست. تجربهی خاورمیانه، لیبی، مصر و اخیراً هم افغانستان ثابت میسازد که تضعیف و فروپاشی نظام های سیاسی در این کشور ها به قدرت گرفتن گروه های تندرو و رادیکال اسلامی میانجامد؛ چیزی که در صورت فروپاشی حکومت پاکستان نیز شاید اتفاق بیفتد.
اما در مورد پاکستان نباید یک نکته را از نظر دور داشت که پاکستان تنها کشور اسلامی دارای اسلحه هستوی است که شدیداً مورد حمایت غرب میباشد. پاکستان را انگلیس ها ایجاد کرده و همان غربی ها تا دستیابی به قدرت هستوی حمایتش کردند و میکنند. این بدین معناست که ممکن نیست غربی ها اجازه بدهند قدرت در پاکستان به صورت مطلق در دست گروه های افراطی اسلامی قرار بگیرد.
در کل فروپاشی کلی پاکستان سناریویی نیست که بتوان جدی به آن پرداخت، و اما احتمال افتادن بخش های از قلمرو این کشور به دست گروه های تندروی چون تحریک طالبان پاکستان و جریان های آزادی خواه بلوچ متصور است. اگر این اتفاق بیفتد طالبان در افغانستان مهمترین حامی خود را از دست میدهند یا آن حامی آنقدر ضعیف میگردد که رمقی برای حمایت از طالبان در وجودش نخواهد ماند.
در طی سال های 2001 تا 2021 که نیرو های امریکایی و ناتو در برابر گروه طالبان در افغانستان میجنگیدند، قلمرو پاکستان جغرافیای امن این گروه بود. تمام سران و رهبران طالبان در پاکستان بسر میبردند، از همانجا تمویل و تجهیز میشدند و زخمی های شان در شفاخانه های پاکستان مداوا میگردید. طالبان که در 2001 در تمام افغانستان نابود گردیده بودند، در پاکستان به سازماندهی مجدد پرداختند، نیرو های جدیدی را به کمک مشاورین نظامی پاکستانی آموزش داده، بسیج کردند و به جنگ در افغانستان فرستادند. این شواهد همه نشان میدهند که پاکستان مهمترین حامی طالبان است. اگر حمایت های پاکستان نمیبود، طالبان اصلاً به وجود نمیآمدند. از جانب دیگر ما شاهد هستیم که در طی حدود 25 سال که از عمر گروه تروریست طالبان میگذرد، با وجود این که حکومت ها در پاکستان تغییر کرده اما استراتیژی پاکستان در قبال افغانستان و برنامه آن کشور مبنی بر حمایت از طالبان منحیث یک گروه تروریست نیابتی در منطقه، تغییر نکرده است.
این موارد نشان میدهد که بقای گروه طالبان به حمایت پاکستان وابسته است.
سندیگال، خبرنگار و نویسندهی معروف انگلیسی در آخرین کتابش تحت عنوان «ناپلیون افغانستان» که به زندهگی و کارنامه های قهرمان ملی افغانستان، شهید احمدشاه مسعود اختصاص یافته است، یادداشتی از آمرصاحب را نقل میکند که در فبروری 1989 نوشته شده است. این یادداشت ارزیابی های آمرصاحب از شکست حمله نیرو های حزب اسلامی گلبدین و برخی تنظیم های دیگر بالای شهر جلالآباد است که با حمایت مستقیم تسلیحاتی و لوژستیکی پاکستان صورت گرفت. در بخش پایانی این یادداشت آمرصاحب مینویسد: مداخلهی پاکستانیها ناشی از این ترس آنها بود که اگر جنگ به پایان برسد، دیگر نقشی برای آنها باقی نخواهد ماند، این موضوع از طرف منابع دیگر نیز مورد تایید قرار گرفته بود.
در این جمله آمرصاحب به نکته دقیقی اشاره میکند و آن همانا برنامهی پاکستان برای مشتعل نگهداشتن تنور جنگ در افغانستان است تا مجال مداخله در کشور ما را داشته باشد. تجربه سال های میان 2001 تا 2021 که افغانستان به ثبات نسبی دست یافته بود، به خوبی مؤید این دریافت آمرصاحب شهید است.
در یک چنین حالی بیتردید تضعیف حکومت پاکستان که تضعیف نظامیان آن کشور را در قبال خواهد داشت به کمتر شدن حمایت آن کشور از طالبان خواهد انجامید. شاید برخی ها بپندارند که با قدرت گرفتن تندروان در پاکستان، طالبان حامیان بیشتری در آن کشور به دست خواهند آورد. این دیدگاه نادرست است، زیرا پاکستان در کنار این که حمایت های نظامی و لوژستیکی از طالبان انجام میدهد، به حیث بزرگترین حامی این گروه در تریبون های بین المللی فعالیت میکند. تمام دستگاه دیپلماسی پاکستان در خدمت حمایت از طالبان و نشاندادن چهرهی متفاوت از این گروه قرار دارد. از جانب دیگر پاکستان مهمترین کشور برای حمایت های اقتصادی طالبان است، پاکستان در قسمت تقویت اقتصادی طالبان زمینه های تجارت، فروش و حتا پولشویی را برای طالبان فراهم میکند. بخش اعظم نقل و انتقالات پولی که از تجارت مواد مخدر عاید طالبان میگردد، از طریق پاکستان انجام میگیرد. که در صورت افتادن قدرت به دست گروه های تروریست، این امکانات همه از اختیار آنها خارج میگردد.
بنابر این بیثباتی سیاسی در پاکستان منحیث عمدهترین کشور حامی طالبان، تاثیر مستقیم بر توانایی های رزمی گروه طالبان در افغانستان دارد. هرگاه ما در صدد تضعیف طالبان در افغانستان هستیم، باید حامی اصلی آنها، یعنی پاکستان را تضعیف کنیم. به قول کریکسوس، گلادیاتوری که از جمله یاران اسپارتاکوس بود، موش کشی فایده ندارد، باید لانهی موش را نابود کرد. طالبان موش های اند که پاکستان لانهی شان است.
از جانب دیگر ظهور و رشد گروه های تندرو اسلامی در پاکستان، به ویژه تحریک طالبان پاکستان که تهدیدی جدی بر ثبات سیاسی در پاکستان محسوب میگردند، دولتمداران آن کشور را متوجه پالیسی های اشتباهآمیز شان در حمایت از گروه های تندرو اسلامی نموده است. این پشیمانی در اظهارات برخی مقام های ارشد دولت پاکستان پس از حمله تروریستی که همین چند روز قبل در مسجدی در داخل فرماندهی پولیس شهر پشاور اتفاق افتاد، هویدا است. این پشیمانی در دراز مدت شامل حمایت از طالبان افغانستان نیز میگردد، زیرا پاکستان در حال پی بردن به این امر است که نمیشود با پدیدهی افراطیت مذهبی و تروریزم برخورد دوگانه داشت.
گروه های تندرو ترویستی درحال درآوردن دمار از روزگار پاکستان اند، و این محصولی است که پاکستان از کِشت خود میدرود؛ این بهای است که پاکستان برای پیدا کردن و پروردن گروه های تروریستی باید بپردازد، در این میان ما اگر دید استراتیژیک به مشکلات منطقه و به ویژه کشور خویش داشته باشیم، باید بدانیم که تضعیف حکومت پاکستان در نهایت به تضعیف گروه طالبان در افغانستان و موضع گیری قاطع کشور های منطقه به شمول چین، هند، روسیه، ایران و کشور های آسیای میانه در برابر این گروه که تهدید جدی برای همهی منطقه است؛ منجر خواهد شد.