ریشه انسان شناختی در خرده فرهنگ سیاسی
عرفات خلیل
بیان مساله
بخش انسان شناسی در بر گیرنده ای جامعه ای انسان گرایی است که در سیر تحولات جامعه تغییرات در اصل انسان و واقعبینی آن نیاید انسان قرن ۲۱ بر مبنای اصالت شجره خود زندگی میکند و این آن نظری است که در قرن ۱۴ بیان شده بود.
اصل مساله بالای ابعاد شناخت انسان شناسی که در ادبیات علوم انسانی اغلب مفهوم شهر با مفهوم تمدن یکی گرفته می شود و بنابر این شهرها را نوعی خاص از سازمان یافتگی های زندگی و اجتماعی در انطباق با محیط تلقی میکند
انسان امروز با قرار گرفتن در عصر اطلاعات نسبت به انسان قرون گذشته با موجودیت تکنالوژی و رسانه آگاه تر شده است .ارتباطات که از نماد های غیرکلامی از یک جامعه اولیه آغاز شده و سبب ایجاد ارتباطات کلامی ادبیات شده که در بر گیرنده انواع ارتباطات انسانی که شامل ارتباطات میان فرهنگی سیاسی تجاری که افراد جامعه را به هم نزدیکتر و سبب مراوده و تعامل شده و به شکل امروزی تر و جهانی تر تکامل یافته است.
جامعه ای انسانی در واقع روش سازگاری با محیط یک جامعه میباشد.جامعه ای انسانی در بطن خود دارای گروههای گوناگونی میباشد که یکی از این گروه های کوچک یا هم محدود ترین قشر جامعه خانواده میباشد.که در اصل اگر بنگریم گروهی از مردم یکجا شده جامعه را تشکیل می دهد.
و این جامعه است که مدیریت نظام و سیاست را تشکیل میدهد.هر جامعه دارای ساختار است که هر جز این ساختاراثر گذار و اثر پذیر .ساختار یک جامعه شامل عناصری چون جوامع محلی حزب های سیاسی گروه های مذهبی می باشد که این زیر گروه ها نیز مانند خود به منزله راهکار های برای تطابق با محیط داشته.جامعه انسانی گروه های خود مختارند .نه زیر سلطه دیگران بحث استعمار اجتماعی را یا هم توده را میتوان دنبال کرد بالای جوامع آمریکایی . روسی , برزیلی مصداق مییابد به همین منوال جوامع اروپا را هم میتوان گفت جامعه ای خود مختار نیستند وبالای این جامعه ها قدرت های بزرگ کار میکنند.
انسان شناختی جز از علوم انسانی است که برای درک بهتر و برتر مردم صحبت میشود . فرهنگ سیاسی ملزوم یک جامعه بوده و ربط مستقیم با جامعه انسانی و انسان شناختی دارد فرهنگ سیاسی داشته های معنوی یک جامعه را که بالای رویکرد های فرهنگی و معنویات آن بحث میکند.انسان شناختی سیاسی مجموعه ای از گفتمان های می باشد که مردم به حکومت اطلاق می کند.
فرهنگ مجموعه ای از نمادها باور ها و هنجار های اجتماعی ای است که در جوامع بشری موجود بوده که ما با شناسایی عنصر های انسان ,جامعه امرپزی را در فرهنگ سیاسی شناسایی می نماییم .فرهنگ با شخصیت سیاسی رابطه منطقی دارد چرا که عناصر مشترک یک فرهنگ باعث ایجاد تفکر و اندیشه مشترک انسان های آن جامعه میشود در واقع سیاست های اعتقادی باعث شکل دهی شخصیت انسان سیاسی میشو
——————————————————————————————————————–
انسان شناختی
انسان شناختی را باید همواره در چهارچوب های خاص شاخه ای علمی باید دانست یعنی جامعه گرایی تحلیل و خرد به همین دلیل نمی توانیم انسان شناختی را جز از سایر جمعی رویکرد ها دانست هر چند روی کرد انسان شناختی با گرد هم آوردن روی کرد های دیگر به ناچار با آن ها پوشش های پیدا خواهد کرد.اما این مجموعه را در تبین بسیار ویژه که حاصل رابطه دیالکتیکی میان آن دوعنصر اساسی جامعه گرایی و تحلیل خرد است
خرده فرهنگ سیاسی: به معنای مجموعهای از اعتقادات، ارزشها، عادات و رفتارهای مرتبط با مسائل سیاسی است که در یک جامعه یا گروه خاص وجود دارد. این اصطلاح به طور خاص به تأثیرات فرهنگی بر روی نگرشها و رفتارهای سیاسی افراد اشاره دارد. این مفهوم میتواند شامل مواردی مانند نگرشها نسبت به حکومت، اعتقادات سیاسی، رفتارهای انتخاباتی و نگرشها نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی باشد.
دیدگاه انسان شناختی
از دریچه نگاه انسان شناختی درک از فضای خود را در سازمان یافتگی های متفاوت آن متبور میسازد. نظربه هر فرهنگ و هر خورده فرهنگ دید متفاوت میداشته باشد. در این صورت هر نوع سازمان یافتگی نوع نظم را در خود جا داده و این نظم در بر گیرنده ی ریشه ای از باور های نمادین اسطوره ای دینی سیاسی اقتصادی و اجتماعی میباشد و بی نظمی هیچ وقت نمی تواند خود به خودی اتفاق بیافتد. صحبت اصلی و اساسی در دیدگاه انسان شناسی نسبت به قضا درک و سازوکار های است که در هر فضای مشخص به کار گرفته میشود.انسان ها در قضا زندگی میکنند .
انسان ها در فضا زندگی میکنند یعنی رابطه پیوسته از کنشهای متقابل دارند از آن ها تغذیه میشود و آن را تغذیه میکنند از آن تغییر پذیرفته و آن را تغییر میدهند درآن فضا حرکت میکنند و با این حرکت خود در فضا معنا میآفرینند.
انسان شناختی سیاسی
انسان شناختی سیاسی به عنوان بشر سیاسی مورد توجه قرار میگیرد که ارزش های مشترک تمام احزاب یا سازمان های سیاسی را در گوناگونی تاریخی جغرافیا یا جیوپولتیکی شناسایی میکند.انسان شناختی سیاسی از دید ارسطو فیلسوف یونانی که انسان را به عنوان منشا سیاسی در نظر میگیرد و تا به جاهی ارایه بهترین قانون اساسی را در جامعه انسانی قابل تصور حس میکرد.
فرهنگ سیاسی
آلموند و پاول فرهنگ سیاسی را عامل کنش و محدوده فکری اعضای یک نظام سیاسی می دانند و ابراز میکنند که فرهنگ سیاسی عبارت از الگوی ایستار ها و سمت گیری فردی اعضای یک نظام در قبال سیاست و نیز در قلم رو ذهنی که شالوده ساز و معنا بخش کنش های سیاسی میباش
فرهنگ سیاسی کنش جامعه و جهت گیری اعضای جامعه را مشخص میکند و در ساختار بدنه سیاسی یک کشور به عنوان یک اصل دیده میشود که مولدی برای ذهنیت اعضای جامعه میباشد
———————————————————————————————————-
خرده فرهنگ :-اصطلاح “خردهفرهنگ” به معنای مجموعهای از ارزشها، باورها، رفتارها، عادات و سنتهای مرتبط با یک گروه خاص از افراد یا یک جامعه است. خردهفرهنگها ممکن است بر اساس عوامل مختلفی مانند مذهب، قومیت، منطقه جغرافیایی یا اقتصاد تشکیل شوند. این اصطلاح به طور کلی به تأثیرات فرهنگی بر روی نگرشها و رفتارهای مشخص از گروه خاص فرهنگی اشاره دارد. در زمینه سیاسی، خردهفرهنگ سیاسی نقش مهمی در تعیین نگرشها و رفتارهای سیاسی افراد دارد
چون خرده فرهنگ یک چیز متفاوت در درون همان فرهنگ منطقه است که فرق داره با فرهنگ سایر افراد او جامعه.
پیدایش جامعه سیاسی و فرهنگ سیاسی
انسان از آغاز پیدایش و از عصر اولیه که فاقد اخلاق انسانی بود و به منافع فردی خود ارزش گذاری میکرد و در طول تاریخ گواه بر خودخواهی های فردی انسان بوده ایم که سبب آسیب رسانی به مردم عام شده بود و با تکامل فرهنگ و جامعه و پیدایش نظام های اجتماعی و سیاسی مفاهیم به تکامل رسیدی ه ای جامعه در بر گیرنده ی یک اجتماعی تا حدی به دانش و فهم رسیده می باشد که اجماع سیاسی ویا هم جامعه سیاسی را شکل بدهد و فرهنگ سیاسی جز از ارزش های مشترک سیاسی یک جامعه میباشد که انسان به عنوان قشر سیاسی جامعه دیده میشود.
سیاست از دید جامعه شناختی انسانی
اوضاع و احوال سیاسی یک جامعه نیز ممکن است در تحرک تبقاتی موثر باشد.تغییر و تحولات سیاسی مانند وقوع انقلاب و جنگ میتواند بر ایجاد تحرک سعودی و یا نزولی هم منجر شود.
انسان شناختی از دید سیاست مربوط به اوضاع درونی جامعه میباشد که این اوضاع از حالات انسان در هر موقع ابراز نظرمیکند. و همچنان نوع نظام های سیاسی بر ایجاد و یا هم سلب فرصت ها برای تحرک اجتماعی تاثیر گذار است و نظام های سیاسی باز باعث ایجاد تحرک اجنماعی از دید جامعه شناختی انسانی سیاسی میباشد. و نظام های بسته باعث صلب فرصتهای تحرک سیاسی اجتماعی و انسان شناختی سیاسی می شود.
جایگاه فرهنگ سیاسی در شرق
متفکران سیاسی در مشرق زمین مباحثی را در زمینه فرهنگ سیاسی مطرح کرده اند بر این اساس توجه به فرهنگ سیاسی در اثار فاراربی و خواجه نصیر الدین طوسی مشاهده می میشود فارابی در تبین رای اهل مدینه فاضله فرهنگ را ترسیمات ذهنی و خیالی ملت ها که در نفوس و عقل انها منعکس است معرفی می کند خواجه نصیر الدین طوسی ضمن تشریح لایه های و ویژه گی های مختلف فرهنگی جوامع سیاسی متفاوت را مبتنی بر دو حیات باور ها و الگو های رفتاری متناوب قلمداد می کند با این حال اگر چه مفهوم فرهنگ سیاسی همواره به نوعی در دوران گذشته مباحث متفکران مشرق زمین وجود داشته در ایران هنوز چندان شناخته شده نیست این در حالی است که شناخت نگرش های سیاسی و اجتماعی یکی از مسایل مهم برای برنامه ریزان سیاسی و اجتماعی حتی اندیشمندانی است که دغدغه اصلاح امور کشور را دارند.
فرهنگ سیاسی یک کشور مربوط به قشر سیاسی یک کشور می شود که چطور می تواند از هویت خود ازاثار خود از داشته های مادی و فرهنگی خود دفاع کند و از یک نسل به نسل دیگر انتقال بدهد فرهنگ سیاسی یکی از مهم ترین و اساسی ترین اصل در جامعه های شرق دیده شود چون گذشته تاریخی شرق بر اساس همین
——————————————————————————————————————–
فرهنگ ها و تمدن ها پایدار مانده و تا به امروز از ان ضحبت می شود در کل اگر ببینیم تاریخ ملزوم فرهنگ مشرق زمین درای فرهنگ های نیرومند بود که بعد ها باعث پدید امدن مذاهب و ادیان جدیدی شد مانند فرهنگ بودایی ها در هند و نیرومند ترین تاریخ و فرهنگ را در مشرق زمین از چین می باشد که داری ۷ هزار سال تمدن و فرهنگ می باشد و در ضمن ان فرهنگ سیاسی افغانستان در ۴۰ سال اخیر بالایش هیچ کاری جدی صورت نگرفته جز اینکه بعضی از داشته های خود را نگهداری کردند و در ضمن ان زیادترین رول عمده را در فرهنگ های سیاسی شرق فرهنگ های مذهبی ان شکل می دهد.
قدرت سیاسی
قدرت سیاسی نوع از قدرت است که یک فرد یا گروه در درون جامعه برای تاثیر گذاری و کنترول زندگی سایر افراد و گروه ها دارا استند در عرصه سیاسی راه های گوناگون برای بدست اوردن این نوع از قدرت وجود دارد قدرت سیاسی وقتی از مشروعیت اجتماعی بر خوردرا می شود که از ان به عنوان اقتدار یاد می شود با این وجود در طول تاریخ نمونه های زیادی از سو استفاده سیاسی دیده می شود که در نظام های سیاسی و استبدادی و دیکتاتوری صورت می گیرد که قدرت در دست محدوده جمع شده و عده ای کنترول می کنن نظام را و قدرت سیاسی یکی از مهم ترین مفاهیم سیاسی است که به عنوان جوهر سیاست نیز یاد می شود.
سواد سیاسی
سواد سیاسی یعنی درک و نیرومندی و تبادل اطلاعات ضروری برای هر شهروند جهت مداخله مشارکت در تصمیم گیری های دولتی و سواد اینکه دولت ها چی کار می کنند و چی تاثیر دارن بالای زندگی فردی و اجتماعی شان سواد سیاسی موثر تر می باشد در این زمینه تا بدانند چی کار ها را دولت ها و بزرگ مرد های سیاسی شان انجام می دهند در واقع وقتی می گویم سواد سیاسی یعنی مفاهیم و اطلاعاتی که در تمام شیون های زندگی اجتماعی وجود دارد هیچ جامعه ای بدون تصمیم که ما در ان زندگی می کنیم جامعه ای درست نیست و ما باید بدانیم که کدام دولت ها بر ما تصمیم می گیرد و هر تصمیم ما تابع تصمیمات یا نتیجه تصمیم سیاسی جامعه ما باشد و وقتی سیاست مداران ما در مجالس و یا دولت به یک قانون می رسد ان قانون نتایج می اثارش را به تمام زندگی ما می گذارد بر اقتصاد ما بر اموزش ما و هزاران چیز ما اثر دارد و یکی ازمهم ترین سواد ها سواد سیاسی می باشد و چون این سواد بر همه ی حوزه های دیگر اثر پذیر می باشد و جامعه ای که سواد سیاسی ندارد جامعه ی رام است انها نمی توانند افراد چالشگر پرورش دهند تا خواسته های بر حق شان را مطالبه کنند این جامعه یک جامعه دیکتاتوری می شود که کاملا مرعوب تصمیم گیری های افراد دولتمر بالای سرش است اما در جامعه ای که سواد سیاسی رشد پیدا کند جامعه پویا می شود و جامعه اجازه فساد نمی دهد و افراد جامعه هم مسوولیت پذیر می شود
قوم گرایی
قوم گرایی نام تخنیکی است که بر مبنای آن گروه خود یک شخص نقظه عطف برای همه چیز است و سایرین همه با توجه به ان ارزیابی می شود .
قوم گرایی شاخص فرهنگ سیاسی در سیستم عمومی جامعه است مفهوم این پدیده را روشن می سازد که فرد تمام مفروضات الگو ها و پیش زمینه ها برای شناخت خود و دیگران و همچنان مقایسه و قضاوت در مورد دیگران و فرهنگ های دیگر را به عنوان الفبای انسان شناسی فردی استفاده می کند در این جز فرهنگی دو نوع انسان را می شود بیان کرد یکی ان شناخت انسان از اصل و قوم خود و این یک امر طبیعی و قابل پذیرش می باشد و اما قوم گرایی افراطی نگرش این بخش از بدنه فرهنگ را نقظه تمرکز ارتباطات و نگرش اجتماعی
———————————————————————————————————-
خود دانسته و اگاهی خویش را با این نگرش پایین اورده و به قول دکتر علی شریعتی روند بت سازی را ایجاد خواهد کرد و به پرستش این بت که فرقی برایش ندارد به یک ارزش عقب گرد انسانی نماد های غیر کلامی منحرف و یا یک فرد سیاسی قومی به عنوان اصل های قابل توجه خود ارج گزاری و پرستش می کند و نقش رسانه های اجتماعی که منبع تولید افکار عامه در اصل کنونی است سبب ترغیب اندیشه به سوی قوم گرایی افراطی با مصرف فردی انسان ار کالا های این رسانه ها دو اتیشه شدن قوم گرا ها در کشور مان دست کم نباید گرفته شود
نتیجه گیری
رشد و توسعه خرده فرهنگ سیاسی به صورت همه جانبه و پایدار نیاز به کار گزاران متخصص در این رشته دارد و بازیگران سیاسی باید بدانند که خرده فرهنگ سیاسی بیان کننده ای نظام سیاسی موجود و معرف میزان توسعه جامعه در ارتباطات میان فرهنگی میباشد. بنابر این در تربیت و رشد متخصصان این حوزه از فرهنگ، نظام حاکم توجه نموده تا در پس زمینه ای ارتباطات میان فرهنگی در سیاست جهانی افغانستان به نمادی در ذهنیت های برون فرهنگی تبدیل شود که ارزش فرهنگی محسوب شود.
———————————————————————————————————-
منابع :-
1-انسان شناسی شهری -ناصر فکوهی
2-فلسفه سیاسی – جین همپتن
3-ارتباطات میان فرهنگی -دکتر سید محمد دادگران
4-فرهنگ سیاسی -داریوش اشوری